eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 😔 با هم کلام می‌شویم. می‌گوید: «کار پدر و مادرم از جمعه تا امروز شده گریه. 🌷🕊 . او از تیر ١٣٩۴می گوید، از لحظه ؛ 🌷 «داعش در حال پیشروی بوده و ، برای اجرای یک عملیات از منطقه درعا به سمت دمشق حرکت می‌کنند. برادرم ، و با هم بودند که ماشینشان در اثر اصابت راکت منفجر می‌شود و هر سه نفر در یک زمان به . ماشینی که در آن و چند نفر دیگر از مدافعان حرم بودند با فاصله ۱۷ دقیقه از ماشین برادرم به همان نقطه‌ای می‌رسند که این سه نفر شهید شده و تکه‌های بدنشان در اطراف ماشین پراکنده شده بود.» ما که آنجا نبودیم، اما همرزمان برادرم وقتی به دیدنمان آمدند ماجرا را روایت کردند. می‌دانم از جمعه تا الان، همه آن لحظات را چندبار مرور کرده اند و اشک ریخته اند.😔 و همراهان وقتی در جاده به ماشین سوخته می‌رسند پیاده می‌شوند و از روی نشانه‌ها متوجه می‌شوند این ماشین علی و دو نفر دیگر است. سردار جلو می‌رود و به بچه‌ها می‌گوید کسی دست نزند، تکه‌های بدن این را خودم از لا به لای گدازه‌های ماشین جمع می‌کنم. بچه‌ها اصرار می‌کنند اجازه بدهید ما جلو برویم. اما سردار می‌گوید بگذارید خودم این کار را انجام دهم. پیکر علی ما سوخته بود😭. هر چه می‌گردد از پیکرش جز یک دست، چیز دیگری پیدا نمی‌کند. انگشتر هنوز دستش بود. ، پیکر سوخته و مثله شده این سه نفر را لای پارچه‌های جداگانه‌ای می‌پیچد. همرزمان می‌گفتند سردار با اشک تکه‌های بدن بچه‌ها را جمع می‌کرد. مدافعان حرم، دلیل اشک‌های او را خیلی زود فهمیدند¡ وقتی به آن‌ها گفت برای ماشینی که من در آن بودم نقشه کشیده بودند. و و را اشتباهی به جای ماشین ما زدند.😔 حرف هایمان به اینجا که می‌رسد اشک‌ها رااز صورتش پاک می‌کند و می‌گوید: زود بود برود. من مادرم، هنوزم داغدارم. تا صدسال دیگر هم برایم تازه است. اما خوشحالم که پسرم بلاگردان شد. باید می‌ماند تا فقط با شنیدن نامش احساس امنیت کنیم. سردار باید می‌ماند...»😔 🌷🕊 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🏴 ..🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
یزد:شهید محمد منتظر قائم سوم اسفند ۱۳۲۷، در شهرستان فردوس به دنيا آمد. پدرش علي اكبر، دفتردار شركت نساجي بود و مادرش كوچك نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و ديپلم گرفت. اولين فرمانده سپاه پاسداران يزد بود. سال ۱۳۵۵ ازدواج كرد. پنجم ارديبهشت ۱۳۵۹، در طبس توسط نيروهاي آمريكايي بر اثر اصابت راكت هواپيما به قلب و دست، شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي خلدبرين شهرستان يزد به خاك سپردند. 🥀🕊🥀🕊 » متولد سال ۱۳۲۷ در شهر از توابع استان است، البته خانواده به‌ علت ایستادگی پدرش در مقابل جیره‌خواران وقت، مجبور به هجرت از می‌شوند و در شهر و دیار پدریش، یعنی یزد سکنی می‌گزینند ولی این تازه ابتدای راه زندگی استکبارستیزانه است که رقم می‌خورد. «» تحصیلات خود را در مدرسه تعلیمات اسلامی ادامه می‌دهد و در حالی که هنوز ۱۵ سال ندارد حماسه ۱۵خرداد سال ۴۲ شکل می‌گیرد اما با وجود سن کم، تفکری عظیم در خود پرورانده و فعالیت‌های ضداستکبارانه اش در آن سال‌ها، تعجب همگان را به خود جلب می‌کند. وی تحصیلات خود را در رشته برق در هنرستان فنی ادامه می‌دهد و پس از اتمام و اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۷، لباس سربازی برای شاه را که کاملاً با تفکراتش در تناقض بود، برتن می‌کند و حتی در این دوره، یک بار به علت پاره کردن تصویر شاه و آتش زدن آن در بازار شهر به شدت تنبیه می‌شود. پس از گذران دوره سربازی با وجود همه سختی‌ها، در شرکت برق مشغول به کار می‌شود. در سال ۱۳۵۰ با تشکیل گروهی مخفی، مبارزه را در قالب تشکلی منسجم هدایت و انجام می‌دهد و نخستین اعلامیه این گروه در ششم بهمن ۵۱ در یزد به شکل گسترده و مخفیانه توزیع می‌شود که انعکاسی وسیع می‌یابد اما به‌علت فعالیت سیاسی از کار خود اخراج و مدت ۱۵ ماه در سیاه‌چال‌های نیروهای ساواک مورد شکنجه قرار می‌گیرد، اما با هوشیاری مثال زدنی بدون این که هیچ اعترافی از وی گرفته شود، آزاد می‌شود. پس از آزادی مصمم‌تر از پیش به مبارزات خود علیه استکبار و استعمار ادامه می‌دهد تا این که اسلامی پیروز می‌شود و پس از تشکیل سپاه پاسداران به فرمان رهبر کبیر انقلاب در سال ۵۸، به‌عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب و مسئول بنیان‌گذاری و تشکیل سپاه یزد می‌شود. او سپاه را گسترش می‌دهد و با قاطعیت با ضد انقلاب به مبارزه برمی‌خیزد به‌نحوی که دو ماه پس از ایجاد تشکل، وقتی اوضاع کشور و انقلاب را در غرب کشور در خطر می‌بیند، آسوده ننشسته و با شماری از پاسداران برای مبارزه با ضد انقلاب و طاغوت راهی کردستان می‌شود. دفاع از اسلام و انقلاب، آرمان و هدف وی بود به طوری‌که در روز پنجم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۹ نیز وقتی در جریان فرود چند هلی‌کوپتر آمریکایی در کویر قرار می‌گیرد، هر چه سریع‌تر در محل حادثه حضور پیدا می‌کند تا از نزدیک واقعه را بررسی کند. همزمان با حضور محمد منتظرقائم در محل صحرای طبس،بنی‌صدر وقت در آشکار دستور حمله به هلی‌کوپترها و هواپیماهای آمریکایی را می‌دهد ولی بعدها مشخص می‌شود که این هلی‌کوپترها حاوی اسناد مهمی از اقدامات بعدی آمریکا در حمله به بوده‌اند. بدین ترتیب " " که در صحنه مبارزه با حضور داشت، در بمباران منطقه به دستور ، به درجه رفیع نائل می‌آید. 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🍃💚 💚🍃 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
🌴 #یازینب...
یزد:شهید محمد منتظر قائم سوم اسفند ۱۳۲۷، در شهرستان فردوس به دنيا آمد. پدرش علي اكبر، دفتردار شركت ن
سردار ابابیل در صحرای در مورد حماسه کویر می‌گویند: "پنجم اردیبهشت بود که از تهران به ما خبر دادند که راننده تانکری نفت‌کش در نزدیکی جاده‌ای متروک و کم تردد در صحرای تعداد پنج فروند هلی‌کوپتر، یک در حال سوختن، یک دستگاه جیپ، دو موتورسیکلت، تعدادی رختخواب و پرژکتور مشاهده کرده است؛ سریعاً خود را به منطقه برسانید. گفت: "اول نماز می‌خوانیم و سپس راهی می‌شویم." آن روزش طولانی‌تر از بقیه روزها شد و حال و هوای دیگری داشت. بعد از اتمام یکی از بچه‌ها به شوخی گفت: " می‌خواندی؟" لبخند زد و گفت: شاید باشد." سوار اتومبیل شدیم و راه افتادیم. در مسیر، را برایمان خواند و بعد از خواندن سوره، تفسیرش را هم برایمان نقل کرد و گفت: " (عج) است و خود نیز از آن می‌کند و ما وسیله‌ای بیش نیستیم." به منطقه که رسیدیم من برای تجسس و سؤال از اهالی از بچه‌ها جدا شدم، محمد و دو نفر از بچه‌ها به سمت هلی‌کوپترها و هواپیمای سوخته راهی شدند. در حال صحبت با اهالی بودم که هواپیماهای فانتوم‌ که بر فراز منطقه پرواز می‌کردند، توجه‌ام را جلب کردند. بعد از آن، صدای مهیبی از سمت هلی‌کوپترها به گوش رسید. به سرعت به سمت هلی‌کوپترها به راه افتادم. دودی سیاه به آسمان بلند شده بود. محمد که برای بررسی هلی‌کوپترها وارد آنها شده بود تا اگر سند و مدرکی بر جا مانده، با خود بیاورد، طعمه و هم دستانش شده بود که می‌خواستند آن اسناد فاش نشود. تا به او رسیدیم به (ع) پیوسته بود. اما مردم و مسئولين را نسبت به وجود توطئه حساس نمود و موجب رسوايي شد. 🥀🕊🥀🕊🥀 🍃💚 💚🍃 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌷 @Yazinb3🌷🍃
... ... ..🌹🍃 🍃🌹بسم‌ الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 اللهم اشف کل مریض بحق الحسین علیه السلام🌹🍃 سلام میکنم باشی سلامت ....جان 🌹🍃؛ نورچشم مادر و پدرت ، سلامی از نور و از عشق پاک امام حسین علیه‌السلام که کربلای معلا را با خاک بهشت عجین ساخته. محمد......جان؛ عزیز دلم، نگاهم را به بین الحرمین میدوزم و با گشاینده ی تمام گره ها درددل میکنم و برایت شفای درونت را ارزو میکنم. میدونم امام حسین علیه‌السلام بزرگترین گره های زندگی رو باز میکنه و ترو سلامت خانواده ات برمیگردونه. نگاهت میکنم و رو به قبله ی حاجت در این هوای بارونی که با بهار و رمضان یکی شده. عزیز دلم از خدا و حسین علیه‌السلام میخوام که شفایت را بده. غم مامان و باباتو را به شادی مبدل کنه و صدای شادت را در قلبشون برای همیشه پابرجا نگه داره. محمد....جان به امام حسین علیه‌السلام اعتقاد دارم و یقین دارم دستمو رد نمیکنه و با زبان شکرانه از خدا میخوام روزی در حرم حسینش با پاهای کوچکت بدودی و ضریح پاکش را با بوسه در اغوش بگیری. و برای ما دعا کنی.... ان شاءالله التماس دعا یاعلی کربلا... ...