eitaa logo
یک فنجان آرامش
340 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
234 ویدیو
0 فایل
یک فنجان آرامش
مشاهده در ایتا
دانلود
از خَس‌وخاشاکِ تن، برقِ مَحَبَّت عار داشت جمله دل گشتیم‌و در سَودایِ دلبر سوختیم اضطرابِ خاطر از یک‌ سوختن تسکین نیافت آب بر آتش فشاندیم و مکرّر سوختیم 🌱
لب از گفتن چنان بستم که گویی دهان بر چهره، زخمی بود و بِه شد 🌱
امید ِرفته به کوی توام چو از سفر آید به هر قدم که رود، حسرتیش بر اثر آید به وعده ای زتو خرسند گشت خاطر و ترسم که روز مرگ من از روز وعده پیشتر آید من و زیارت ِ کویی که پای دیده به راهش اگر به سنگ بر آید، به سنگ ِ سُرمه بر آید نگاه، خشک ْلب آمد برون، ز دجله ی چشمم چو ماهیی که ز سر چشمه ی سراب بر آید...
با گریبانِ بهارافشان چو پیدا شد ز دور بر تنِ مجلس‌نشینان جامه بوی گل گرفت... 🌱
هر دیده ای که گوشۀ ابروی یار دید دیگر نکرد گوش به حرفِ هلالِ عید 🌱
غم فرستاده عشق است عزیزش دارید که غریب است و زِ اقلیم وفا می‌آید... 🌱
عمرم در آشناییِ حُزن‌و اَلَم گذشت یک لحظه هم به عیش دلی آشنا کنم زین‌سان که رقص می‌کنم از شادیِ خیال در نعمتِ وصال گر اُفتم چه‌ها کنم 🌱 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ الم: درد عیش: خوشی
نی‌ام تنها وَگر غافل سَری در کُلبه‌ام آری غمی بنشسته بینی هر طرف زانوبه‌زانویم 🪶
به سعی، پیرهن او شدم، دریغ که عمر نداد فرصت آنم که بوی او گیرم 🌱
داند که قَدرِ گوهرِ دل در شکستن است وَرنه ز دل‌شکستنِ ما چیست مطلبش*؟ 🪶 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *مطلب: خواسته، منظور
ز بس چکیده‌ی شوقم ز بیمِ بی‌تابی چو دل به بزم تو آید مرا درون نبرد 🌱
ایزد زمین کوی تو را خاکِ سرمه ساخت تا رَه به پای دیده رَوَد کاروانِ دل 🌱
هم معنیِ شکیبم و هم شخصِ اضطراب آرام و بی‌قراریِ من، هر دو با هم‌ است طالب، چگونه فرق کنند اهلِ روزگار چون احترام و خواریِ من هر دو با هم‌است 🪶
ضعیفم تا بدان غایت که گر آتش زنی بر من به سانِ سایه دودم تکیه‌ بر دیوار برخیزد... ☁️
‏تو خود به سوی خودت خوان که طالبانِ وصال همه وسیله تراشند و بی‌وسیله منم 🌱
نامه بنویسم و خود از پی قاصد بروم آنقدر صبر ندارم که خبر گردد باز 🌱 ‏‌
هدایت شده از خطی برای سرنوشت...🍂
من کیستم؟ از هر بُنِ مو، چشمه‌ی دَردی بِنْشسته کَفِ خاکی و برخاسته گَردی طالب، من و مجنون زِ یکیْ سلسله بودیم منْ بیهُده‌گویی شدم، او بیهُده‌گَردی
دُشنامِ خَلق را ندهم جُز دعا جواب اَبرم که تلخ گیرم و شیرینْ عوض دهم ☁️
ما زخمِ نمک‌سوده‌ٔ تیغِ ستمیم آغوشِ گُشادهٔ امیدِ ألمیم دردیم ولیکن به دوا مشهوریم یأسیم ولی به آرزو متّهمیم 🌱
بُرون زِ دایرهٔ اشکِ من جهانی نیست... 🌱
آبم بکن ای شرم به نزدیکیِ آن کو شاید به غلط یار زِ من دست بشوید 🌱
🍂 گفتی آیم به عزم سوختنت دیر کردی و انتظارم سوخت...
دلِ شکسته‌ی من خوی زلف او دارد که ناگذشته نسیمی بر او، پریشان است 🍂
ما ذوقِ باده در دلِ ساغر شکسته‌ایم بر رخ، درِ نَشاط، به صد قفل بسته‌ایم آغشتهٔ هزار کدورت به زیرِ چرخ مانندِ دُرد*، در تَـهِ مینا* نشسته‌ایم ننموده‌ایم دلشکنی؛ چون حُبابِ مِی وَر دل شکسته‌ایم دلِ خود شکسته‌ایم 🌱 دُرد: تَه‌ماندهٔ مایعات مینا: شیشه