هدایت شده از خطی برای سرنوشت...🍂
ز خویش در طلبت گم شدم، ندانستم
که مرغِ وصل تو را آشیان نمیباشد
🌱
#طالب_آملی
از خَسوخاشاکِ تن، برقِ مَحَبَّت عار داشت
جمله دل گشتیمو در سَودایِ دلبر سوختیم
اضطرابِ خاطر از یک سوختن تسکین نیافت
آب بر آتش فشاندیم و مکرّر سوختیم
🌱
#طالب_آملی
امید ِرفته به کوی توام چو از سفر آید
به هر قدم که رود، حسرتیش بر اثر آید
به وعده ای زتو خرسند گشت خاطر و ترسم
که روز مرگ من از روز وعده پیشتر آید
من و زیارت ِ کویی که پای دیده به راهش
اگر به سنگ بر آید، به سنگ ِ سُرمه بر آید
نگاه، خشک ْلب آمد برون، ز دجله ی چشمم
چو ماهیی که ز سر چشمه ی سراب بر آید...
#طالب_آملی
با گریبانِ بهارافشان
چو پیدا شد ز دور
بر تنِ مجلسنشینان
جامه
بوی گل گرفت...
🌱
#طالب_آملی
هر دیده ای که گوشۀ ابروی یار دید
دیگر نکرد گوش به حرفِ هلالِ عید
🌱
#طالب_آملی
عمرم در آشناییِ حُزنو اَلَم گذشت
یک لحظه هم به عیش دلی آشنا کنم
زینسان که رقص میکنم از شادیِ خیال
در نعمتِ وصال گر اُفتم چهها کنم
🌱
#طالب_آملی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الم: درد
عیش: خوشی
به سعی، پیرهن او شدم، دریغ که عمر
نداد فرصت آنم که بوی او گیرم
🌱
#طالب_آملی
داند که قَدرِ گوهرِ دل
در شکستن است
وَرنه ز دلشکستنِ ما
چیست مطلبش*؟
🪶
#طالب_آملی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*مطلب: خواسته، منظور
ز بس چکیدهی شوقم ز بیمِ بیتابی
چو دل به بزم تو آید مرا درون نبرد
🌱
#طالب_آملی
هم معنیِ شکیبم و هم شخصِ اضطراب
آرام و بیقراریِ من، هر دو با هم است
طالب، چگونه فرق کنند اهلِ روزگار
چون احترام و خواریِ من هر دو با هماست
🪶
#طالب_آملی
ضعیفم
تا بدان غایت
که گر آتش زنی بر من
به سانِ سایه
دودم
تکیه بر دیوار برخیزد...
☁️
#طالب_آملی
نامه بنویسم و خود از پی قاصد بروم
آنقدر صبر ندارم که خبر گردد باز
🌱
#طالب_آملی
هدایت شده از خطی برای سرنوشت...🍂
من کیستم؟ از هر بُنِ مو، چشمهی دَردی
بِنْشسته کَفِ خاکی و برخاسته گَردی
طالب، من و مجنون زِ یکیْ سلسله بودیم
منْ بیهُدهگویی شدم، او بیهُدهگَردی
#طالب_آملی
دُشنامِ خَلق را ندهم جُز دعا جواب
اَبرم که تلخ گیرم و شیرینْ عوض دهم
☁️
#طالب_آملی
ما زخمِ نمکسودهٔ تیغِ ستمیم
آغوشِ گُشادهٔ امیدِ ألمیم
دردیم ولیکن به دوا مشهوریم
یأسیم ولی به آرزو متّهمیم
🌱
#طالب_آملی
ما ذوقِ باده در دلِ ساغر شکستهایم
بر رخ، درِ نَشاط، به صد قفل بستهایم
آغشتهٔ هزار کدورت به زیرِ چرخ
مانندِ دُرد*، در تَـهِ مینا* نشستهایم
ننمودهایم دلشکنی؛ چون حُبابِ مِی
وَر دل شکستهایم دلِ خود شکستهایم
🌱
#طالب_آملی
دُرد: تَهماندهٔ مایعات
مینا: شیشه