eitaa logo
یک فنجان آرامش
340 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
234 ویدیو
0 فایل
یک فنجان آرامش
مشاهده در ایتا
دانلود
روزِ دیوانِ جزا دست من و دامنِ تو تا بگویی دلِ به چه جرم آزردم...🪶
دانی از دولتِ وصلت چه طلب دارم؟ هیچ... یادِ تو مصحلتِ خویش ببرد از یادم... 🪶
چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نَتْوانم... 🪶
پیش از آب و گلِ من در دلِ من مهرِ تو بود با خود آوردم از آنجا نه به خود بربستم... 🌱
امروز که دستگاه داری و توان بیخی که بَرِ سعادت آرَد بِنِشان پیش از تو از آنِ دگری بود جهان بعد از تو از آنِ دگری باشد هان { } ۱۵ اسفند🌱 ۵ مارس روز جهانی درختکاری🌿💚
می‌روم وز سرِ حسرت به قفا می‌نگرم خبر اَز پای ندارم که زمین می‌سِپَرَم می‌روم بی‌دل و بی‌یار و یقین می‌دانم که مَنِ بی‌دلِ بی‌یار، نه مردِ سفرم پای می‌پیچم و چون پای، دلم می‌پیچد بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم آتشِ خشمِ تو بُرد آبِ منِ خاک‌آلود بعد از این باد به گوشِ تو رسانَد خبرم 🌱
ناامید از درِ رحمت به کجا شاید رفت؟ یا رب از هرچه خطا رفت، هزار استغفار...
کسی از تو چون گریزد که تواش گریزگاهی♡ 🌱
🌱 حدیثِ اگر کاینات بپسندند به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی...
ما را شکایتی زِ تو گر هست هم به توست کز تو به دیگران نتوان بُرد داوری 🌱
گفتی هوای باغ در ایام گل خوشست ما را به در نمی‌رود از سر هوای یار 🌱
حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست یکی تمام بود مُطلع بر اسرارم ... 🌱
جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است جز سرّ عشق هر چه بگویی بطالت است 🌱
گر دوست بنده را بکُشد یا بپرورد تسلیم از آنِ بنده و فرمان از آن دوست 🌱
اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان 🌱 اول اردیبهشت روز بزرگداشت ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) متخلص به ، شاعر و نویسنده و خطیب. به او  لقب « » « » « » و حتی به‌طور مطلق «استاد» داده اند. مرکز سعدی‌شناسی ایران از سال ۱۳۸۱ روز اول اردیبهشت را نامیده است.
من از حکايت عشق تو بس کنم؟ هيهات! مگر اجل که ببندد زبان گفتارم... 🌱
از دگری چه حاصلم، تا ز تو مهر بگسلم؟ هم تو که خسته‌ای دلم، مرهمِ ریشِ خسته‌ای گر به جراحت و اَلَم، دل بشکستی‌اَم چه غم؟ می‌شنوم که دم به دم، پیشِ دل شکسته‌ای 🌱
امید وصل تو جانم به رقص می‌آرد چو باد صبح که در گردش آورد ریحان 🌱
زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم 🍃
امید وصل تو جانم به رقص می‌آرد چو باد صبح که در گردش آورد ریحان 🌱
‌جانم دریغ نیست ولیکن دلِ ضعیف صندوق سِرّ توست نخواهم که بشکنند 🌱
‏ور نیز جراحت به دوا باز هم آید از جای جراحت نتوان برد نشان را 🌱
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزل ا‌ست 🌱
خیال در هَمه عالم برفت و باز آمد که از حضور تو خوش‌تر ندید جایی را 🌱
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی... 🌱