ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_168 _ استغفرالله.... _ امیر بیا بریم اینجور که معلومه این آقایون دنبال دعوا
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_169
کلید انداختم و در رو اروم باز کردم
سوزشی تو دستم باعث شد لب به دندون بگیرم و در رو یواش پشت سرم ببندم
کیفم رو گذاشتم گوشهای و خواستم برم سمت پله ها که با دیدن ریحانه تو جام خشک شدم
_ علیک سلام!
_ سلام....این وقت شب چرا بیداری؟!
_ اولا که درس میخوندم دوما اینکه تو تا الان کجا بودی؟
_ بیرون...
_ اون که معلومه...کجا بودی
_ مسجد
سری تکون داد که چشمش خورد به لباسم
لیوان آب رو گذاشت رو میز ناهار خوری و اومد سمتم
_ این چیه امیر؟!
بی تفاوت گفتم
_ چی چیه؟
_ رد خون رو لباسته!
بازوم رو از تو دستش کشیدم و رفتم سمت پله که دستم رو کشید و اخ خفیفی گفتم
_ امیر زخمی شدی؟...
کجا دعوا کردی؟؟
چیزی نگفتم که تو چشمام زل زد
_ میگی یا خودم بفهمم؟
_ چیزه مهمی نیست!یکم زخم شد که شستمش...اینم لباسم خونیه وگرنه طوریم نیست
_ چرا خب اینجوری شده؟
_حالا داستان داره....بیخیالش میخوام بخوابم فردا کار دارم
_ بیا بشین یه نگاه بهش بندازم
_ نمیخواد ریحانه میگم چیزیش نیست
با لجبازی بدون توجه به حرفم من رو برد سمت حال و یکی از چراغ ها رو روشن کرد
نشستم رو کاناپه که اومد کنارم و استیم رو بالا داد
هینی کشید و با مشت زد رو پام
_ امیر چاقو خوردی؟
_ ریحانه گفتم چیزه مهمی نیست بیخیالش
_ یعنی چی بیخیالش؟!نمیبینی زخمت باز شده؟
نیم نگاهی کردم که دیدم ذره ذره خون از کنار زخم میریخت
_ باشه فردا میرم درمانگاه...
_ همینجا وایسا الان میام
از جا بلند شد و با قدم هایی نسبتا بلند رفت سمت اشپزخونه
یک دقیقه نشده بود که همراه با جعبه کمک های اولیه برگشت
از کلافگی پوفی کشیدم اما اون بی توجه به من کارش رو میکرد
با بتادین زخمم رو تمیز کرد
_ امیر برو خداروشکر کن عمیق نبریده...وگرنه باید بخیه میخورد
_ منم چون میدونستم زخم سطحیه گفتم بیخیالش
_ دلیل نمیشه همینجوری ولش کرد که...
بعد از تمیز کردن زخم اون رو بست و بهم یه آنتی بیوتیک داد
_ یکم قرصش ضعیفه ولی کمک میکنه عفونت نکنه زخمت
_ مگه نگفتی عمیق نیست؟!
_ باشه ولی کار از محکم کاری عیب نمیکنه...در ضمن شکم خالی هم نخور
سری تکون دادم و بعده گفتن شب بخیر رفتم سمت اتاقم...
لباسم رو عوض کردم و لبه تخت نشستم
آلارم رو تنظیم کردم و در حالی که سرم رو گذاشته بودم روی دستام چشمام رو بستم
انگار زخم تازه یادش افتاده بود درد بگیره و بسوزه...
کلافه نفسم رو بیرون دادم و چیزی نگذشته بود که خوابم برد....
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊܢܚ݅ܧߊࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_169 کلید انداختم و در رو اروم باز کردم سوزشی تو دستم باعث شد لب به دندون بگ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂
#part_170
با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم
اسم مامان روی صفحه گوشی باعث شد متعجب تو جام بشینم
اتصال تماس رو زدم که چهره مامان رو گوشی افتاد
_ سلام
_ سلام آقا امیر چخبرا پسرم؟
_ خوبم مامان چیزی شده؟
_ مگه باید چیزی بشه به پسرم زنگ بزنم؟
_ آخه این ساعت؟
_ اینجا تازه میخوایم شلم بخوریم
_ اهان...
_ چیکار میکنی؟
_ هیچی تازه پاشدم
_ ریحانه خوبه؟ برا امتحانا امادهاس؟
_ داره میخونه...یجوری سوال میکنی انگار بچس!
_ حالا هرچی...راستی سوگل پیشمه بیا یکم حال احوال کن باهاش
خواستم باهاش مخالفت کنم اما سریع گوشی رو گرفت سمت دیگه خودش
با دیدن دختری اشنا که موهاش دورس ریخته بودن و لباس تقریبا بازی پوشیده بود گوشی رو روبه سقف گرفتم
بسم الله...!!
این مامان یا از قصد اینجوری میکنه یا میخواد حرص منو در بیاره...
صداش تقریبا فضای اتاق رو گرفته بود
_ الو...الو امیر چطوری؟
همینجور که دوربین گوشی سمت سقف بود جواب دادم
_ شکر خدا خوبم تو خوبی؟چخبرا؟
_ منم خوبم...همش به خاله میگم کاش ریحانه و امیر هم میومدن!
پوزخندی زدم و گفتم
_ ریحانه مشغول دانشگاه و منم درگیر کار و بار
_ عه به سلامتی...کجا مشغول کار شدی؟
_ بسیج فعالیت میکنم
_ بسیج؟ امیر بسیج چیه دیگه
_ هیچی بخیال...دختر خاله اگه کاری نداری من باید یه جایی برم
_ نه کاری ندارم سلام برسون به ریحانه و عمو حسین
_ باشه
_ بایبای
تماس رو قطع کردم و پوفی کشیدم
بلند شدم آبی به دست و صورتم زدم
پیراهن خاکستری رنگی پوشیدم که با تقه ای به در ریحانه تو چارچوب وایساد
_ سلام صبح بخیر
_ سلام به رو ماهت
_ بهتری؟
_ آره بابا چیزی نیست خوبم
_ با کی حرف میزدی سره صبح؟
_ مامان زنگ زده بود...
اهانی گفت و رفت رو صندلی نشست
دکمه های لباسم رو بستم و لبه تخت نشستم و در حالی که جوراب هام رو پام میکردم گفتم
_گوشی رو داد به سوگل!
با تعجب نگام کرد
_ اونم اونجا بود؟
_متاسفانه...
_ چی میگفت؟
_ هیچی چی میخوای بگه؟؟با ادن سر و وضعش
_ چی بود مگه؟
_هیچی
_ اهان چون بد پوشیده بود و...
_ ول کن ریحانه به من ربطی نداره ولی میدونم مامان چرا اینجوری کرد
سرش رو به نشونه تایید تکون داد
_ از یه طرف ورود عمه رو ممنوع میکنه مبادا دخترش رو بهت بندازه از یه طرف خودش اینجوری رفتار میکنه...
...
کپی ممنوع ⛔️
@YekAsheghaneAheste
«❤️🩹📸»
زیرعلمتامنترینجاۍجهاناست:)
🖤¦↫ #محرم #امام_حسین
❤️🩹¦↫ #عزیزمحسین
‹ @YekAsheghaneAheste ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🖤🌿»
اگهمردمچی...؟!
اگهقبلاربعینچشاموبستمچی؟!
🌿¦↫ #محرم #اربعین
🖤¦↫ #روزشماراربعین³³
‹ @YekAsheghaneAheste ›
#کلام_شهید💌
شمـا اے خـواهران عزیز🧕
حجاب خود را حفظ ڪنید همانطور
ڪه امام فرمود امریڪا از این حجاب
ها میترسد،و واقعا همینطور است😌
#شهیدامـیـرآذوق🌱🕊️
#حجاب #امام_زمان
✿❀ @YekAsheghaneAheste ❀✿
کجاپیداکنمدیگرشرابازاینطهوراتر!
بهشتاینجاست،اینجاییکهدارمچایمینوشم'(:♥︎
#امام_رضا
#محرم
@YekAsheghaneAheste
ازشَھرودیـارخودگَشتہامخَستہ
مَراولگـردڪوچہهاۍِعراقَمبڪنحُـسین❤️🩹:)
#محرم #امام_حسین
#اربعین
𝐣𝐨𝐢𝐧↴
⇢ @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بچتو اینجوری بار بیار»
👤 استاد #رائفی_پور
🔸 بچتو با دغدغه امام زمان بارش بیار...
#امام_زمان #محرم
@YekAsheghaneAheste
‹ اگر صراط مستقیم میجویی
بیا از این راه مستقیم تر وجود ندارد
و آن حب حسین علیهالسلام است. ›
#آسدمرتضیآوینی
#محرم #امام_حسین
@YekAsheghaneAheste
⛔️ یزید ، دقیقا همان چیزی است که شماها امروز میخواهید.
🔸اهل عشق و حال است. عرق ناب ایتالیایی میخورد و ادکلنهای اروپایی میزند. لباسهای جذاب میپوشد و خوشتیپ است. پارتنر چشمآبی خارجی دارد. مشاوران کرواتبسته رومی دارد. پِت و حیوانخانگی دارد؛ انیماللاوِر است.
🔹اهل شعر و شاعری است و عاشقی دلخسته. روشنفکر است و به مردماش آزادیهای فردی و جمعی میدهد. دیسکوها و کلابهای بزرگ برای جوانها ساخته. به عقاید همه اقشار احترام میگذارد.
🔸میخواهی عابد و عارفی سینهسوخته با پیشانی پینهبسته در مدینه و بصره باش یا جوانی آتئیست و اهل دنس و کلوپ در دمشق. همه را در دایره اسلام خود نگه میدارد.
🔹 میگوید کسی را طرد نکنید. دوقطبی درست نکنید. برای بتپرستهای شام، بتهای بزرگ و طلایی از شرقآسیا وارد میکند و برای مسلمانهای دوآتیشه، مسجدهای متنوع و مختلف میسازد.
🔸وفادار به آرمان «عیسی به دین خود، موسی به دین خود». دین را قاطی سیاست نمیکند. از یهودی و مسیحی و مسلمان به یک اندازه در دربار خود استفاده میکند. معتقد به دولت فراگیر و پلورالیسم دینی است.
🔹برای سلبریتیها ارزش و احترام قائل است و هوایشان را دارد. به سفارش یک سلبریتی، مهمترین زندانی سیاسی خود را آزاد میکند. یزید تمام صفاتی که در جهان مدرن امروز بهعنوان «ارزش» شناخته میشوند را دارد.
🔸 هرازگاهی نگاهی به ارزشهایتان بیندازید. رسانه در بلندمدت صفاتی را که قبلا تف و لعن میکردید بهعنوان ارزش و نقطهقوت به خوردتان میدهد. به خودتان که میآیید میبینید عاشق ویژگیهای دیو کودکیهایتان شدهاید!
#حجاب #امام_زمان
@YekAsheghaneAheste
ایماهِڪاملیکهلڪینیسترویِتو!
قلبمبرایدیدنِرویِتولكزده...🙃
#قمرالعشيرهعباس
#اربعین #محرم
• @YekAsheghaneAheste •