eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
[اَلسَّلاَمُ عَلَي أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ] سلام بر آن دچار گرفتاريها و كشته اشكها...❤️‍🩹 @YekAsheghaneAheste
الصبرُ الا فی فِراقِكَ یجمُلُ. «‏صبر زیباست، اما نه در فراقِ تو.» @YekAsheghaneAheste
enc_16323962796363367207779.mp3
2.83M
به نام خدا از حسین به عاشقای ✋🏼 این نامه برسه به جامونده ها امتحان تون دوریه شرط عشق صبوریه عیبی نداره یه سالم اینجوریه🖤 صدای دلای شکستتونو شنیدم💔 من آه تو سینه خستونو شنیدم به زودی زود مینوسیم اسمتونو تو زائرا به زودی زود با خانوداه دعوتید کربلا به زودی زود... @YekAsheghaneAheste
«🖤🥀» شڪرخداکہ‌درپناه‌حسینیم عالم‌ازاین‌خوب‌ترپناه‌ندارد:) 🖤¦↫ 🥀¦↫ 💔¦↫ @YekAsheghaneAheste
خستـه‌ام.! ازهرآنچه‌که‌مرا،وصل‌این‌دنیا‌نموده، دلم‌حال‌وهوایِ‌جمعِ‌شھیدان‌رامی‌خواهد.! @YekAsheghaneAheste
~ انا من حسیـن .. هیچ‌وقت نباید امت اسلامی و جامعۂ اسلامۍ ماجراي عاشورا را بھ عـنوان یك درس و بہ عـنوان یڪ عبـرت، بهـ عـنوان یک پرچم هدایـت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زندھ‌ی بہ عاشورا و بہ حسین‌بن‌علي است. منطق حسین‌بن‌علے، منطق‌دفاع‌ از حق و ایستادگي در مقابل ظلم و طغیـان و گمراهۍ و استکبار اسـت .. امروز دنیا شاهد حاکمیّت کفر و استکبار و فساد، ظلم‌ است؛ این پیام امام‌ حسیـن، پیام نجات دنیا است. همان طور کھ پیامبر فرمود ⁕ و انا من حسیـن ⁕ بنا بـر این معنـا، یعنۍ دین من، ادامہ راھ من، به وسیلہ حسین /علیه‌السلام/ است. ❝❞ رهبر شایستہ‌ۍ ایران سید‌علي خامنہ ای ˘˘ . @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_269 دستمال تو دستش و پرت کرد روی میز و رفت. یهو بغض بدی گلوم رو چنگ زد‌. حرف
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ از اون شبی که مامان اعلام مخالفت کرد دیگه با هم حرفی نزده بودیم. چون خاله هنوز ایران بود فرصت خوبی برای مامان به حساب میرفت که در طی روز خونه نباشه. منم که بیشتر اوقاتم رو بیمارستان میگذروندم. بعده صحبت هایی که توی گلزار شهدا با محمد داشتم دیگه نه دیدمش و نه اصن باهاش حرفی زدم. دلم گرفته بود و گاهی تماس های زهرا حالم و بهتر میکرد. یه چند باری که غیرمستقیم از امیر آمار گرفته بودم، بخاطره سفر راهیان نور یکم پایگاه سرش شلوغه و خب قاعدتا باید محمد مشغول باشه. امروز واسه جواب آزمایش سومم اومدم بیمارستان و استاد رئوفی رسما گفت من کارهاتو دنبال میکنم. شکر خدا اون تشخیص سرطان اولیه کلا تموم شد ولی به احتمال زیاد تو سرم یه نخود کوچولو مزاحم زندگی میکنه! بعد از تعویض لباس به سمت اتاق استاد رفتم و با تقه‌ای به در وارد شدم _ سلام چطوری؟ _ سلام. ممنون استاد به خوبی شما _ خیلی هم عالی... من امروز صبح رفتم برات جواب و گرفتم شکر خدا مثل دفعه قبل که بهت گفتم خطر سرطان رفع شده و از این جهت مشکلی نداری..میمونه جواب سی‌تی‌اسکنت _ اونم دکتر مهرزاده تشخیص تومور دادن _ آره اتفاقا اونم مطالعه کردم. یه موضوعی هست حالا نمیدونم الان بهت بگم یا بزارم به وقتش _ نه استاد الان بگید به خدا حال و روزم این چند وقت خیلی بهم ریزه _ باشه. ببین نه تنها من بلکه بری این عکس و ازمایشات رو با یکی دیگه هم نشون بدی باز همین و میگه. در حال حاضر امکان عمل رو نداری ریحانه! تو جام خشک شدم و صدای نفس های تندم رو میشنیدم _ چرا استاد؟ مشکلش چیه؟ _ خب این تومور الان نزدیک نقطه حساسی از مغزت هست. اصن من چرا توضیح میدم تو خودت یه نگاه به این عکس بنداز. ببین نمیشه الان براش کاری کرد، باید صبر کنیم طی چند ماه آینده چند میل حرکت کنه و از اون نقطه حساس خارج بشه تا اقدام کنیم _ خب من الان باید چقدر صبر کنم؟ عینکش و گذاشت روی میز و خیره بهم نگاه کرد _ خانم دکتر حدادی اینجور مواقع به بیمار چی میگن؟ آب گلوم و قورت دادم _ میگیم بیمار اول آرامش خودش رو حفظ کنه چون استرس و اضطراب توی این شرایط براش خطرناکه _ خب افرین که اینارو میدونی..پس چرا پاهات می‌میلرزن و اینقدر با استرس ازم سوال میکنی؟ _ خب استاد دقیقا وقتی که نباید من اینجوری باشم به این روز افتادم _ بیماری که از قبل بهت زنگ نمیزنه! الانم یکم آروم باش درستش میکنیم باهم سوالی که چند وقته تو ذهنم بود رو به زبون اووردم _ استاد احتمال مرگ هست؟... ... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_270 از اون شبی که مامان اعلام مخالفت کرد دیگه با هم حرفی نزده بودیم. چون خال
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ _ تا حد ممکن این احتمال رو کم میکنیم _ولی احتمالش هست! _ در هر شرایطی احتمال مرگ وجود داره ولی خب تا حد ممکن از بین میبریمش یکم دیگه باهام حرف زد و موقع رفتن بهم گفت _ ریحانه سعی کن تا تاریخ دقیق عمل از استرس و اضطراب دوری کنی اینجوری سریع تر از دست همسایه مزاحمت خلاص میشی با لبخندی سرم و به نشونه تایید تکون دادم و از اتاقش اومدم بیرون. من الان توی اون خونه چجوری از استرس دورس کنم اخه؟! کلافه رفتم سمت بخش اورژانس که چهره آشنایی باعث شد چشمام گرد بشه!...محمد.. چند بار پشت هم پلک زدم که دیدم دارم درست می‌بینم. رفتم سمتش که سرش و از گوشی بیرون اوورد _ اینجا چیکار میکنید؟ _ سلام علیکم _ سلام...شیرین خانم چیزیش شده؟ _ نه شکر خدا خونه‌اس و حالش خوبه _ مریم طوریش شده؟ _ نه اونم خوبه الحمدلله _خب پس چی شده؟خودتون خوبید؟ _ بله ممنون خوبم کلافه نفسم رو بیرون دادم و چشم دوختم به چشمای آرومش. این آرامش توی صورتش حرصم رو درمیورد _ آقا محمد میشه بگید اینجا چیکار دارید؟ _ با امیر حرف زدم گفتش امروز هم اومدید بیمارستان. حدس زدم شاید جواب ازمایشتون اومده _ به امیر گفتید؟ _ نه.. هیچکسی خبر نداره، خودتون گفتید منم حرفی نزدم _ خیلی ممنونم. بله حواب ازمایشم اومد _ خب چی گفتن؟ _ میشه یه جا بشینیم من تعریف کنم؟ انگار که به خورش اومده باشه اشاره کرد به جایی که رفتیم نشستیم. تمام مدتی که داشتم براش تعریف میکردم سرش پایین بود و با دقت گوش میکرد. از اینکه اینقدر دقیق بود روی حرفام خوشحال بودم و گاهی وسطش لبخندی میزدم. بعده اتمام حرفم سرش و بالا گرفت و به روبروش خیره شد _ پس شکرخدا فعلا خطری نیست _ بله در حال حاضر خوبم _ خداروشکر. استرس دارید الان؟ _ استرس ندارم ولی خب ناراحت و یکم اشفته‌ام _ نگران نباشید همه چیز درست میشه. بسپرید به خدا و اهلش... _ یه جایی هست که عمیقا دلم میخواد برم ولی فعلا شرایطم نمیزاره پرسشی نگام کرد که ادامه دادم _ امسال توی محرم همه شور و شوق رفتن به کربلا رو داشتن‌. میدونم کربلا کجاس ولی عجیبه تا حالا نرفتم! دلم میخواد برم اونجا _ چرا همچین چیزی به ذهنتون رسید؟ _ میخوام ببینم این کجاست که اون همه آدم با گریه طلبش میکنن. دور و بر من هرکی هرجا بخواد میره بدون گریه و التماس! سر چرخوندم سمتش که باز داشت با دقت بهم گوش میکرد _ ولی زن و مرد، پیر و جوون همه گریه میکردن و خواهش داشتن اربعین کربلا باشن. باید حداقل قبل مردنم برم و اونجا رو ببینم... ... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ #part_271 _ تا حد ممکن این احتمال رو کم میکنیم _ولی احتمالش هست! _ در هر شرایطی
꧁༒•بخت سفید•༒꧂ قطره اشکی از چشماش سرازیر شد که سریع با دست پسش زد _ ان شاءالله صحیح و سلامت میرید کربلا لبخند تلخی زدم و از جا بلند شد _ حالا که فعلا همه چیز خوب هست و تا حدی از استرستون کم شده اجازه میدید با مادرم حرف بزنم؟ _ منتظر ازمایش من بودید؟ _ بله...نخواستم وقتی فکر و ذکرتون درگیر هست مشغله دیگه‌ای براتون ایجاد کنم خدایا این کی بود که سر راهم قرار دادی؟ چرا هرچی بیشتر می‌گذشت احساساتم نسبت بهش قوی تر میشد؟ سکوتم و که دید گفت _ الان که خوبید اجازه‌اش رو میدید؟ سری تکون دادم که لبخند رضایت بخشی بهم زد. _ کاری ندارید با من؟ با اجازتون باید برم دنبال امیر _ نه خواهش میکنم بفرمایید خداحافظی کرد و با قدم هایی ازم دور شد‌. . . بعد بیمارستان برگشتم خونه. کیفم و طرفی انداختم و مامان رو توی حال دیدم. حرفایی توی دلم مونده بود که وقتی دیدم کسی نیست فرصت رو غنیمت شمردن و رفتم که باهاش حرف بزنم _ سلام چشمش خیره به تبلت توی دستش بود و بهم توجه نکرد _ ببخشید که جواب سلام واجبه _ علیک سلام _ مامان میخوام باهات حرف بزنم _ من حرفی باهات ندارم، حرفامو همون شب زدم _ پس گوش کن من حرف دارم. به کاناپه تکیه دادم و با نفسی عمیق حرف زدم _ حدود دوازده سالم بود که خونمون رو عوض کردی واسه اینکه نزدیک عمه معصومه نباشیم و من رو از دوستای بچگیم دور کردی، انتخاب من نبود! رسیدم به دبیرستان برام انتخاب رشته کردی که باز تصمیم من نبود! یکم گذشت که دانشگاهمو برام انتخاب کردی و اینبار هم من دخالتی نداشتم! تمام دوستامو تو انتخاب میکردی و تو بهم میگفتی با کی باشم و از کی دوری کنم! توی تمام این بیست و خورده‌ای سال یکبار نزاشتی من در مورده زندگیم نظر بدم. من عاشق نقاشی بودم اما مانعم شدی که برم دنبال علاقه‌ام _ آره بری هنرستان که چی بشه؟ کلاس و جایگاه اجتماعی الان رو داشتی؟؟ یه نگاه به الانت بنداز _ باشه تو راست میگی ولی یکبار نزاشتی من انتخاب کنم چی خوبه و چی بده _ چون من مادرت بودم و میدونستم چی برات بهتره _ تو حتی توی اینکه کی وارده زندگیم بشه هم دخالت کردی _ چون فکر میکردم پوریا آدم خوبی باشه _ دیدی نبود؟ پس میشه مادر آدمم یه جاهایی اشتباه کنه _ که چی الان ریحانه؟ آخره حرفت چیه؟ _ اینبار من میخوام انتخاب کنم چه زندگی داشته باشم و با کی عمره کوتاهم رو بگذرونم... ... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداحافظ دیگه بخوای نخوای مارو راه ندادی حرم💔 ولی بدون از دوست داشتنم چیزی کم نمیشه💚 @YekAsheghaneAheste
«❤️‍🩹🪴» [الهی.. ‏اَتُحرِقُ‌بِالنّارِعَینی‌وَقَدبَکَتِ‌الحُسَین؟!] +‏خدایا! آیاچشمی‌راکه‌‏برحسین(ع)گریه‌کرده ‏درآتش‌میسوزانی؟.. ❤️‍🩹¦↫ 💔¦↫ @YekAsheghaneAheste