eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
به غم دوری از امام زمان دوری از کربلا اضافه شده تو که از حال ما خبر داری بخدا نوکرت کلافه شده ... 🏴بحرمة الحسین علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✅ظهور، روزی که فلک کُند شود... امام باقر علیه السلام فرمودند: چون کند.‌‌...هفت سال که هر سالی برابر ده سال شما است در زمین بماند، سپس هر چه خدا خواهد انجام دهد. گفت: گفتم: قربانت چگونه سال‌ها طولانی شوند؟ فرمود: خدا فلک را می‌فرماید تا کُند شود، و روز و سال دراز شوند. گفتم: آن‌ها می‌گویند اگر فلک دگرگون شود تباه گردد؟ فرمود: این گفته زندیقان است و مسلمانان را با آن راهی نیست، با اینکه خدا ماه را برای پیغمبرش صلی اللَّه علیه و آله و سلم شکافت، و پیش از آن خورشید را برای یوشع بن نون برگردانید، و خبر داد که روز قیامت دراز گردد، و چون هزار سال شماها باشد. 📚بحارالانوار، ج۵۵، ص۱۰۵ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 بسم ࢪب الحسیݩ''؏'':)!』
᠉السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌المهدے ꜥꜥ ִֶָ 
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
_
طرفی حضرتِ‌شاه و طرفی‌ حضرت‌ِماھ بهترین‌جایِ‌ جهان: شارع‌بین‌الحرمین .. ! 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
نیاز دارم صدات بزنم (: میشه جواب بدی آقا ؟ 💔
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
. .
کاش شیخ عباس جایی در مفاتیج الجنان ذکر تسکین فراق کربلا را می نوشت . 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
کی میخاد جا مونده هارو اروم کنه ؟! :)💔
کاشکی‌اربعین‌با‌دست‌ساقی مهمونم‌کنی‌چای‌عراقی❤️‍🩹((:
لبم‌لبریزاز‌ناݥ‌حسیݧ‌است عروج‌نام‌مݩ‌بام‌حسیݩ‌است اگرجراح‌قلبم‌راشكافند‌♥️ به‌رو؎‌لوح‌دل‌نام‌حسین‌است🌱 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
- سکوت کنج ضریحت چه عالمی دارد .. - مرا ببر به همان عالمـی که می‌دانی ..(:💔 -باز دل بی قرار ضریحت شده
درسخت‌ترین‌زمان‌هاکہ‌یادت‌میکنم انقدرزیباآرامم‌میکنۍ کہ‌انگارهیچ‌آشوبۍدردل‌نداشتم🌱 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
درسخت‌ترین‌زمان‌هاکہ‌یادت‌میکنم انقدرزیباآرامم‌میکنۍ کہ‌انگارهیچ‌آشوبۍدردل‌نداشتم🌱 『#جَوانانِـ_مَــ
لُطفِ‌حُسین‌مآراتَنهآ‌نِمی‌گُذارد گَرخَلق‌واگُذارد، اووا‌نِمی‌گُزارد -رحمة‌الله‌الواسعة ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
درسخت‌ترین‌زمان‌هاکہ‌یادت‌میکنم انقدرزیباآرامم‌میکنۍ کہ‌انگارهیچ‌آشوبۍدردل‌نداشتم🌱 『#جَوانانِـ_مَــ
آقای‌امام‌حسین‌؛ ماهنوزسرِحرفمون‌که‌گفتیم "دوری‌ودوستی‌سرم‌نمیشه"هستیما! فلذاانظُرإلَینَاپلیز🚶🏿‍♂ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
bavaram-nemishe-ke.mp3
3.03M
باشه ولـي بالاخره منم یه روزي این مداحـي رو پلي میکنم و اماده‌ي اومـدن به حرمـِت میشـم❤️‍🩹 :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
رمــــان "آنلاین در پناه زهرا💕" ‌ #قسمت‌صد ‌ لباس‌هام رو پوشیدم و رفتم پارک جلویی؛ همیشه ع
رمــــان "آنلاین در پناه زهرا 💕" ‌ ‌ " از زبان هدیه " ‌ _میگم مهدیار! _یادته قول دادی من رو اسفند ماه ببری راهیان نور؟! _الان ثبت‌نامش شروع شده..! -خب دوتامون رو ثبت‌نام کن ان‌شاءالله _جدی؟! -آره،مرد و قولش _واااااای عااااشقتم *-* ‌ زنگ زدم به نارنج که مسئول ثبت‌نام بود، و اسم دوتامون رو نوشت.. امروز ۱/اسفند بود و حرکت سفر ۱۴/اسفند مهدیار: -امشب هیئت هفتگی هست بریم؟! _آره حتما،ان‌شاءالله رفتیم خونه، سفره ناهار رو انداختم؛ صبح غذا گذاشته بودم رو گاز تا اومدیم غذا بخوریم که گوشیه مهدیار زنگ خورد.. سریع پاشد آماده بشه بره /: _ناهار چی..؟! -حالا برمی‌گردم ان‌شاءالله _کجا؟! -خداحافظ رفت /: من هم نتونستم غذام رو تنهایی بخورم و ریختم‌ داخل قابلمه گوشیم رو برداشتم و دوتا پست سیاسی و مذهبی گذاشتم و چرخی هم زدم تو پیج مسیح‌علینژاد که نه بهتره بگیم پولی‌نژاد.. ببینم الان داره از چی می‌سوزه..!! حیف واقعا |: اگر یک هفته دخترای سرزمینم روسری نگیرن سر چوب و برن خیابون؛پولی‌نژاد بی‌دلار میشه و گِدا والا بخدااا.. کلید در خونه انداخته شد، مهدیار سریع اومد داخل و رفت سمت اتاق چمدانش رو برداشت و شروع کرد به چیدن وسایل‌هاش‌ _علیک سلام، _کجااا...؟! -سلام -دارم میرم سوریه، دوساعت دیگه پرواز هست ان‌شاءالله.. با خوشحالی اومد سمتم، و گفت: -لحظه‌های‌ آخر جووووور شد -واای خدایا شکررررت ‌