eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dore_najaff110 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
علیٰ‌احدجدران‌مقبرةشهداءفلسطین‌ڪتبَ؛ في‌محاولتنا‌لاسقاط‌‌اسرائیل‌سقطنا‌فی‌الجنه:)🇵🇸 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
علیٰ‌احدجدران‌مقبرةشهداءفلسطین‌ڪتبَ؛ في‌محاولتنا‌لاسقاط‌‌اسرائیل‌سقطنا‌فی‌الجنه:)🇵🇸 『#جَوانانِـ_مَـ
-روی‌یڪی‌ازدیوارهای‌گلزار‌شهدا‌ فلسطین‌‌نوشته‌بود؛ درتلاشمان‌برای‌سقوط‌اسرائیل‌! به‌بهشت‌سقو‌ط‌کردیم:)💔 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
اگه از غزه ازتون پرسیدن بگین روز جهانی دختربود:)! عروسک دخترش بود ولی دخترش نبود !💔 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
امشب همه‌نوع روضه رواست‌ ؛ از اصغر بخونید... از رقیه‌ بخونید... از رباب بگید... تهشَ‌م مدام بگید 💔(:!
حاجی! این روزها فقط میگم کاش میشد که تو با معجزه ای برگردی...:)
فقط بگید چجوری تونستید ایها الحقیر تر از حیوان!:)
و حکایت دست ها . .
برای آزادی مردم غزه دعا کنیم!
🌱اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ🌱
✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت برای هدی مفصلی گرفتیم، با شصت هفتاد تا . هم دعوت کردیم،... ایوب به جشن تکلیف هدی خرید. میخواست این جشن همیشه در هدی بماند. کم تر پیش می آمد ایوب سر مسائل عصبی شود، مگر وقتی که کسی از روی اعتقادات دانشجوها را زیر سوال می برد. مثل آن استادی که سر کلاس، محبت داشتن مردم به و ایام را محبت بی ریشه ای معرفی کرد. ایوب راه انداخت و کار را تا کمیته انضباطی هم کشاند. از استاد تا باغبان دانشگاه ایوب را می شناختند... با همه احوال پرسی می کرد، پی گیر مشکلات آنها می شد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به دانشجوها. چند نفر از دختر پسرهای دانشکده با هم شده بود. ما یا محل های اولیه بود یا محل دادن زن و شوهرها. کفش های پشت در برای صاحب خانه بهانه شده بود. می گفت: _"من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه آدم" بالاخره جوابمان کرد. با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیفتد و دنبال خانه بگردد. کار خودم بود. چیزی هم به نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی را که یازده سال از آنها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. های کوچکم را دستم می گرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا آن بنگاه درس . ادامـہ‌دارد . . . بہ‌روایــت✍🏻⁩«همسرشہــــــیدبلنـدۍشهلاقیـاثوند🌿»