مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
تولد رفتن هدیه دادنم داره ...!
تولدِ بابایِ آقامونه ...
چه هدیه ای بهتر از ذکر شریف صلوات...
تا میتونید امروز به امام عسکری علیهالسّلام صلوات هدیه کنید...!
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
. .
کاش امسال جشن
میلادت به میزبانی
پسرت باشد💚(:
آماده شده کاسهی خالیِ گدایی ؛
همنام حسن بی برو برگرد کریم است👀💚:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبله دل خاک سامرا💚
ولادت امام حسن عسکری 'ع'
رو محضر حضرت ولی عصر 'عج'
و همه شیعیان تبریک میگم .🌱!
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
_
ما فکر گناهیم و تو فکر غمِ مایی . .
ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم:)
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #چهل_وچهار
عاشق #طبیعت بود و چون قبل ازدواجمان #کوه_نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را می شناخت.
توی راه #کلیسای_جلفا بودیم.
ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین را از سر بالایی تند آن بالا برد.
بالای تپه پر بود از گل های ریز رنگی.
ایوب گفت:
_"حالا که اول بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی می شود."
در ماشین را باز کردیم که عکس بگیریم.باد پیچید توی ماشین به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم.
ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان.
بالای تپه جان می داد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی که ایوب استاد درست کردنشان بود.
ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند.
رفتیم سمت کلیسای جلفا
هرچه به مرز نزدیک تر می شدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر می شد.
ایوب از توی آیینه بچه ها را نگاه کرد، کنار هم روی صندلی عقب خوابشان برده بود.
گفت:
_"شهلا فکرش را بکن یک روز محمدحسین و محمدحسن هم #سرباز می شوند، میایند همچین جایی. بعد من و تو باید مدام به آن ها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم.
بچه ها را توی لباس خاکی تصور کردم. حواسم نبود چند لحظه است که ایوب ساکت شده، نگاهش کردم...
اشک از گوشه ی چشمانش چکید پایین نگاهم کرد:
_"نه شهلا...می دانم #تمام_این_زحمت_ها گردن خودت است...من آن وقت دیگر #نیستم."
آن روزها حال و روز خوشی نداشتیم...
خانم برادر ایوب تازه فوت کرده بود...
و محسن، خواهر زاده ام، داشت با #سرطان دست و پنجه نرم می کرد. فقط پنج سالش بود،
ایوب #طاقت زجر کشیدنش را نداشت. بعد از نماز هایش از خدا می خواست هر چه درد و رنج محسن است به او بدهد.
تنها آمدم تهران تا کنار #خواهرم باشم.
چند وقت بعد محسن از دنیا رفت.
ایوب گفت:
_"من هم تا #چهل_روز بیشتر پیش شما نیستم"
بعد از فوت محسن، ایوب برای روزنامه #مقاله_انتقادی نوشت، درباره کمبود امکانات دارویی و پزشکی اسمش را گذاشته بود:
👈"آقای وزیر.....محسن مرد...."👉
مقاله اش با #کلی_سانسور در روزنامه چاپ شد.
ایوب #عصبانی شد.
گفت دیگر برای این روزنامه مقاله نمی نویسد.
از تبریز تلفن کرد:
_"شهلا...حالم خیلی بد است، تب شدید دارم."
هول کردم:
_"دکتر رفتی؟"
_ آره، می گوید توی خونم عفونت است. می دانی درد پایم برای چی بود؟
گیج شدم، ارتباط تب و عفونت و درد پا را نمی فهمیدم.
_ آن #ترکش_کوچکی که از پایم رد شده بود، آلوده بوده، حالا جایش یک #تومور توی پایم درست شده...
گفت می خواهد همانجا به دکتر اجازه دهد تا غده را دربیاورد.
گفتم:
_"توی تبریز نه، بیا تهران."
با ناله گفت:
_"پدرم را درآورده، دیگر...طاقت... ندارم."
التماسش کردم:
_"همه برای دوا و دکتر می آیند تهران، آن وقت تو از تهران رفتی جای دیگر؟ تو را به خدا بیا تهران
ادامـہدارد . . .
بہروایــت✍🏻«همسرشہــــــیدبلنـدۍشهلاقیـاثوند🌿»
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #چهل_وپنج
درگیر مراسم محسن بودم و نمی توانستم بروم #تبریز..
التماس هم فایده نداشت، رفت اتاق عمل
بین عمل مسئول بیهوشی سهل انگاری کرد و به #عصب_پایش چند ساعت خون نرسید.
#تومور را خارج کردند، ولی عصب پایش مرد.
بعد از آن ایوب دیگر با #عصا راه می رفت.
پایی که #حس نداشت چند باری باعث شد سکندری بخورد و زمین بیفتد.
شنیده بودم وقتی عصب حسی عضوی از بین می رود، احساس آدم مثل خواب رفتگی است.
آن عضو گز گز می کند....
سنگینی می کند و آدم احساس سوزش می کند....
#اعصاب_ضعیف ایوب این یکی را نمی توانست تحمل کند
نیمه های شب بود، با صدای ایوب چشم باز کردم.
بالای سرم ایستاده بود.
پرسید:
_ "تبر را کجا گذاشته ای؟"
از جایم پریدم:
_ "تبر را میخواهی چه کار؟"
انگشتش را گذاشت روی بینی و آرام گفت:
_"هیسسسس...کاری ندارم....می خواهم پایم را قطع کنم. درد می کند، می سوزد. هم تو راحت می شوی هم من. این پا دیگر پا بشو نیست."
#حالش خوب نبود، #نباید #عصبانیش می کردم....
یادم آمد تبر در صندوق عقب ماشین است.
+ راست می گویی، ولی امشب دیر وقت است، فردا صبح زود می برمت #دکتر، برایت قطع کند.
سرش را تکان داد و از اتاق رفت بیرون، چند دقیقه بعد برگشت.
پایش را گذاشت لبه میز تحریر
چاقوی آشپزخانه را بالا برد و کوبید روی پایش
ادامـہدارد . . .
بہروایــت✍🏻«همسرشہــــــیدبلنـدۍشهلاقیـاثوند🌿»
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
❣️#سلام_امام_زمانم❣️
سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم
سلام ای که به نامت،سرشته آب و گلم
سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن
به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم..
امام خوب زمانم هر کجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام✋
السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✡️ پیمانشکنی و نقض عهد یهودیان
(بخش اول)
(دلیل سوم قرآنی و تاریخی مبنی بر اینکه رسیدن به صلح پایدار با دولت یهودی غیر ممکن است)
🔰 یکی از صفات و خصلتهای ثابت در جامعه یهود که در طول زمان و با گذشت سالها و قرنها تغییری نکرده است، صفت پیمانشکنی آنها است که قرآن نیز بدان تصریح دارد:
📜 أ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ. (۱)
📃 «آیا چنین نیست که هربار آنها [یهود] پیمانی بستند، گروهی از ایشان، آن را دور انداختند؟ آری، بیشتر آنها ایمان نمیآورند».
✅ و در آیهای دیگر میفرماید:
📜 الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ. (۲)
📃 «همان کسانیکه از آنها پیمان گرفتی [یهود] سپس هربار پیمان خود را میشکنند و هیچ پروا نمیکنند».
⭕️ فرد یا جامعهای که به تعهدات خود در برابر دیگران پایبند نیست، بیگمان نه برای خود احترامی قائل است و نه برای دیگران اعتباری و این، در واقع ویژگی بارز جامعه یهودی است که داعیه برتری بر ملتهای مسلمان و سایر ملتهای عالم را دارد. یهودیان خود را ملت برگزیده خدا و فرزندان او میدانند؟! و برای دیگران در قبال خود حقی قائل نیستند.
✅ قرآن کریم، خصلت برتریطلبی و بیتعهدی یهود را نسبت به دیگران، که بر هیچبنیان ارزشی و حقیقی استوار نیست، چنین وصف میکند:
📜 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ. (۳)
📃 «این [خیانت به امانت و تعهدات] از آنروست که آنان [یهود] میگویند؛ ما در مورد آنها که سواد (و یا کتاب آسمانی) ندارند [غیریهود] مسئولیت و تعهدی نداریم و بر خدا دروغ میبندند در حالیکه خودشان میدانند».
✅ همچنین، در مورد نگاه سلطهجویانه یهود و احساس برتری نژادی بر سایر ملتها میفرماید:
📜 و قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَهً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. (۴)
📃 «و میگفتند: هرگز آتش، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید. بگو: مگر از خداوند [بر این ادعا] پیمانی گرفتهاید؟ که خداوند خلاف عهد خویش نمیکند. یا به خداوند سخنانی را نسبت میدهید که نمیدانید».
☑️ فخر رازی در شرح آیه پیشین که فرمود: «آیا چنین نیست که هربار آنها [یهود] پیمانی بستند، گروهی از آنان، آن را دورانداختند؟» میگوید:
🔸 این آیه دلالت دارد بر اینکه بیماری پیمانشکنی به صورت یک عادت در میان آنها درآمده است. (۵)
⬅️ برگرفته از کتاب سقوط اسرائیل، ص ۹۴ تا ص ۹۶
(۱). بقره، آیه ۱۰۰.
(۲). انفال، آیه ۵۶.
(۳). آل عمران، آیه ۷۵.
(۴). بقره، آیه ۸۰.
(۵). فخر رازی، تفسیر الکبیر، ج ۳ و ۴، ص ۱۸۳
🏷 #رژیم_صهیونیستی #فلسطین #طوفان_الاقصی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
✘ طرفداران شیطان، برای آغاز حڪومت شیطان در زمین، لحظه شماری میڪنند!...
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی/#نظم_نوین_جهانی
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•