eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ ✋سلام بر مولایی که در شب تیره‌ی غیبت، همه از او نور می‌جویند؛ و در روزظهورش، همه با آفتاب او راه بندگی را می‌پویند. ✋سلام بر امام زمان و بر روز ظهورشان 🌤 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
ثواب موشک های خشمگین امشب سپاه برسد به روح دخترکی با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی... 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
♦️برای یک لحظه لبخند‌ روی لبان کاپشن صورتی با گوشواره‌های قلبی 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
▪️جهاد این است که مشکل اقتصادی داشته باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که حاملگی برات سخت باشه و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که دست تنها باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که به ضعف بدنت برسی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که از جمله سخت زایمان‌ها باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که حرف و حدیث بشنوی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که آپارتمان‌نشین باشی و بچه بیاری، ▪️جهاد این است که بدانی تربیت بچه در این روزگار سخت است و بچه بیاری، 🔹اگر همه چیز فراهم باشه و بچه بیاری، جهاد که چه عرض کنم ، هنر هم نکرده‌ای... ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اینجا چه حالی میده نماز بخونی✨❤️ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
تا وقـتی کہ زمانِ‌ ازدواجتون نرسیده؛ دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید چـون آهستہآهستہ خودتون رو ؛ بہ نابودی میکشید ـــــــــــــــ _شهیدابراهیم‌هادی ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهره حیدری‌ات دل ما را آرام می‌کند:)+ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
حسین‌جان من‌همانم‌که به‌آغوشِ‌توآوردپناه - بغلم‌کن! خودمانیم‌کسی‌جُز‌تونفهمیدمرا .. ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
واکنش من به امام سجاد وقتی دعاهای صحیفه رو میخونم: «خسته می‌شوم و بر رویِ سُخَنانِ تو تکیه می‌کنم، آرام می‌شوم.» ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و پناه برخدا،از تعلقات دنیوی و غرض های نفسانی و درگیری های ذهنی 🌙❤️‍🩹 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸رمان تلنگری و شهدایی 🍃 🌸قسمت ۴ کاری به حرف های مامانم نداشتم مانتوم رو پوشیدم وکیفم روبرداشتم اصلانمی تونستم تواین خونه بمونم.دلم می خواست گشتی توشهربزنم تا شاید حالم سر جاش بیاد. مامان گفت: _بقیه که خوابن امافکرکنم محسن بیدار باشه بهش میگم به آژانس زنگ بزنه. اخلاقم رو خوب می شناخت تا کاری که میخواستم روانجام نمیدادم اروم نمی گرفتم روی تخت نشستم نگاهم به قاب عکس خانوادگی شان افتادکه کنار حرم انداخته بودند... یهو دلم هوس زیارت کرد اخرین باری که رفتیم هشت سالم بودیعنی درست چهارده سال پیش!! چنددقیقه بعد مامان اومد اتاق : _بنده خداهم حرف منومیزنه میگه الان دیروقته خوب نیست ولی نمیدونه چه اخلاق گندی داری!. حرصم گرفت وباعصبانیت بیرون اومدم هنوز تو حیاط بود وباتلفن حرف میزد منوکه دیدسریع قطع کرددوباره سرش روپایین انداخت... چقدرازاین رفتارش بدم می اومد _ببخشید آبجی من به مادرتون.... میان حرفش اومدم _من آبجی شمانیستم اگه شماره اژانس رو داشتم خودم زنگ میزدم ومزاحمتون نمی شدم. نمی دونم چرارنگ صورتش هرلحظه عوض میشد باپشت دست عرق پیشونیش روپاک کرد این دیگه چه ادمی بود!! دوباره باهمان متانت گفت: _این چه حرفیه مزاحمت یعنی چی؟شما مهمون ما هستید هرکاری که لازم باشه انجام میدم... اگه هنوز رو حرفتون هستید مانعی نیست امابهتره به حرم برید یعنی خودم می برمتون ولی..اینطوری که نمیشه!! خواستم چیزی بگم که متوجه شدم روسری سرم نیست پس بخاطرهمین رنگین کمان تشکیل داد با اینکه تو قید وبند این چیزها نبودم ولی خجالت کشیدم همیشه پیش دوست وآشناهمین طوری ظاهرمیشدم و شال و روسری فقط برای بیرون رفتن بود! امااین بارقضیه فرق می کرد.بازهم دست گل به اب دادم خدابعدیش روبخیرکنه! به تصویر خودم تواینه خیره شدم دستی به صورتم کشیدم لپام گل انداخته بود شالم رو میزون کردم وبیرون اومدم..... وقتی منو تنهاجلوی در دید باتردید پرسید: _مادرنمیان؟. ابرویی بالاانداختم _ سرش دردمی کنه. درجلوروبازکردم ونشستم خودش هم سوار شد کاملا مشخص بود که معذبه! تقصیر خودش بود من که میخواستم باآژانس برم. ده دقیقه بعدرسیدیم‌... نزدیک حرم ماشین روپارک کرد ازصندلی عقب نایلونی برداشت وچادرمشکی روبیرون اورد... اخمام توهم رفت وبلافاصله گفتم: _من نمی پوشم!مگه این تیپم چشه؟!. _مسیرکوتاهی روبایدپیاده بریم داخل حرم هم که بدون چادرنمیشه رفت نفسم روباحرص بیرون دادم وگفتم: _بله خودم میدونم رسیدیم چادر رنگی برمیدارم اما محاله اینو بپوشم اصلا از رنگ تیره خوشم نمیاد اومدنی هم مجبوری... ادامه حرفم رونگفتم لعنت بردهانی که بی موقع بازشود!باشرمساری نگاهش کردم...😓 این سربزیربودنش دیگه داشت کلافم میکرد شخصیت عجیبی داشت... اصلانمیشد با پسرهای فامیلمون مقایسه کرد... موقع راه رفتن فاصله اش روبامن بیشترمی کرد نه اینکه بی اهمیت باشه مشخص بودکه حواسش به من هم هست اما نمی خواست پابه پای من بیاد باشنیدن اسمش هردوبه عقب بر گشتیم رنگش پرید _چطوری فرمانده؟!. چون ازش فاصله داشتم طرف متوجه نشد منم همراهشم... یک لحظه شیطون رفت تو جلدم ونزدیکتررفتم وگفتم: _نمیریم زیارت؟! لبخندعصبی زد و محجوبانه سربه زیرانداخت _شمابفرماییدمنم میام!. چهره همون پسرخنده دارشده بود نگاه معنی داری به سیدانداخت ازکنارشون که ردشدم گفت: _این خانم کی بود؟!!. 🍃ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ ع_خ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸رمان تلنگری و شهدایی 🍃 🌸قسمت ۵ چند دقیقه ای گذشت.... با چهره ای گرفته و پر جذبه به سمتم اومد و باعصبانیتی که سعی داشت درکلامش مهار کند گفت: _اخه من به شماچی بگم همین سوتفاهم باعث شد از فردا پشت سرمن حرف بزنند. سرش روتکون دادوتسبیح رودرمشت گرفت پوزخندی زدم وباطعنه گفتم: _یعنی الان جهنمی شدید؟من فکر میکردم اعتقاداتی که امثال شمابهش پایبندید فقط برای خداست اماحالامتوجه شدم ظاهر سازیه وبرای رضایت مردمه!!حق میدم دلخور بشید. برای یک لحظه به من خیره شدولی سریع نگاهش روازمن گرفت باصدای مرتعش گفتم: _بهترنیست بریم زیارت. دلم شکست شایداگه هم تیپ وشکل لیلا بودم هیچ وقت این حرف رو نمیزد چقدر دنیاشون بامن متفاوت بود... نگاهم روازگنبدگرفتم... وبه صحن حرم دوختم موجی ازارامش وجودم روگرفت خوب نمی تونستم چادر رو نگه دارم اما انگار برای بقیه راحت وعادی بود! _نیم ساعت دیگه همین جاباشید جای دیگه‌ای نریدکه گم میشید و نمی تونم پیداتون کنم. زنگ صداش به دلم نشست ... دلخوریم ازبین رفت! تودلم گفتم اگه قرار باشه توپیدام کنی به این گم شدن می‌ارزه!! اختیاردلم دیگه دست خودم نبودوحرفای منطقی عقلم رو قبول نمیکرد.چندلحظه ای ایستادم.و رفتنش روتماشاکردم... سمت ضریح خیلی شلوغ بود... هرکاری کردم نتونستم نزدیک بشم دیگه داشت گریم میگرفت... خانومی که کناردستم ایستاده بود بامحبت گفت: _دخترم بیااول زیارت نامه بخون اگه دستت هم به ضریح نرسید اشکالی نداره مهم اینه از ته دل خانم فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) رو صداکنی اگه صلاح باشه حاجت دلت رومی گیری. زیارت نامه رودستم داد... امامن که عربیم خوب نبودبخاطرهمین معنیش روخوندم... گذرزمان ازیادم رفته بوددوست داشتم تا صبح بمونم بلاخره تلاش هام به ثمرنشست ودستم به ضریح گره خوردهمون لحظه گفتم: _برای این دلم یه کاری بکنیدامروزخجالت رو تو چشمای سیددیدم یعنی اینقدر بدشدم که باعث ابروریزی کسی بشم؟؟😭 بی اختیار اشکام جاری میشد به سختی خودم روازبین جمعیت بیرون کشیدم خیلی ها درحال نمازخوندن بودندواقعا نمی شد ازاین فضای قشنگ دل کند حس وحال همه تماشایی بود... امادیگه بایدمی رفتم کفشم روازکفشداری گرفتم ووبادلی سبک بیرون اومدم نگاهی به ساعتم انداختم مخم سوت کشید مثلا قراربود نیم ساعته برگردم اماازدوساعت هم بیشترشده بود!! اگه عصبانی هم میشدحق داشت کلی معطلش کرده بودم شالم افتاده بودروگردنم تامی خواستم درستش کنم چادرلیز میخورد واقعابرام سخت شده بود... چشم چرخوندم تاسرویس بهداشتی رو پیدا کنم که اتفاقی نگاهم به سید افتاد کنار دختربچه ای روی زانوهاش نشسته بود و با لحن پرمحبتی سعی می کردگریه کوچولو رو متوقف کنه... فک کنم زمین خورده بودچون مدام دستش رونشون میداد پیش خودم گفتم ای کاش من هم بچه بودم... لبخندی تواینه به خودم زدم وشالم رومرتب کردم پیرزنی مشغول وضوگرفتن بودارام وباحوصله این کارروانجام میداد... بادقت به حرکاتش نگاه میکردم...دلم میخواست منم وضو بگیرم مقابل این ادم ها احساس بیچارگی میکردم خوبیش این بودکه این بار آرایش نداشتم وقتی که وضو گرفتم مثل بچه هاذوق کردم انگاراین پیرزن رو خدا برام رسونده بود ازسیدخبری نبودخیلی ترسیدم نکنه رفته باشه؟! ولی نه همچین ادمی نبود.... نگاهم به سمت دیگه ای افتاد دیدمش،... سرازسجده برداشت... پشت سرش نشستم دوباره ایستاد... و قامت بست منم بلندشدم باصدای دلنشینی نماز میخوندومن هم ارام تکرار می کردم... ته دلم ازخداممنون بودم... دورکعت که تمام شددوباره به سجده رفت شونه هاش ازگریه می لرزیدواسم خدارومی اوردحسودیم شد... چه ارتباط محکمی باخداداشت درحالیکه من اولین باربودنمازمی خوندم!!! البته با تقلید از یکی دیگه!! _قبول باشه. سرش رو بالا اورد و نگاهی به دوطرفش انداخت.صداش کردم به سمتم برگشت ومتعجب نگام کرد. _قبول حق.کی اومدید؟. _باشماقامت بستم اخه بلدنبودم. اخم ظریفی کردولی چیزی نگفت _نمیدونم کارم درست بودیانه ولی دوست داشتم نمازبخونم. بالحن مهربانی گفت: _برای من روسیاه هم دعاکردید؟ یعنی داشت مسخرم میکرد؟!ولی اینطور نشون نمیداد..خودش خبرنداشت که چه ولوله ای به درونم انداخته بود والا اینقدر مهربان نمیشد! این بارمن سر به زیر انداختم..... 🍃 .... 🌸 نویسنده؛ ع_خ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی بسیار زیبا و تاثیرگذار آقای محمد رسولی در محضر مقام معظم رهبری با موضوع حاج قاسم، یمن، غزه، نابودی اسرائیل و ارتباط آنها با ظهور 🏷 🩸 از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا محور حق با یَمن همسو شدست کربلا دریای سرخِ او شدست صبح را تا مرز شب آورده ایم کربلا را تا حلب آورده ایم می کِشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب های مردم است غزه آه! این کربلا چندم است سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله ها ققنوس باش سنگ این آوار را سجیل کن نقطه ی پایان اسراییل کن زخم تو آغاز فتحی دیگر است خون غزه از همه رنگین تر است صبح آزادی هوایت عالی است حیف، جای حاج قاسم خالی است بعد او ما هم در آتش زنده ایم هم چنان با خاطراتش زنده ایم ... 🌟 اَلسّلام ای محور هنگامه اش! ای همه حرف وصیت نامه اش دید آرامی، نشد آشفته او ای ستون خیمه ای که گفته او یارت ای یار خراسانی چه شد؟ ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟ ... ✨ جان فدا! با عشق جان دادی به ما راهِ رفتن را نشان دادی به ما این حرم گفتی بهشت مردم است دست مردم سرنوشت مردم است فهم ما این است از فردای نور قله باشد استعاره از ظهور سرنوشت حق و باطل روشن است قله‌ی انسان کامل روشن است اوج مقصود رسالت دیدنی است قله ی حق و عدالت دیدنی است قله را دیدیم، آنجا می رویم ما ز بالاییم و بالا می‌روم 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
📣 انصارالله ✏️ رهبر انقلاب، صبح امروز: کاری که ملت ‎یمن و دولت ‎انصارالله در پشتیبانی از مردم غزه انجام دادند کار بزرگی بود. یمنی‌ها به مجاری حیاتی رژیم صهیونیستی ضربه زدند. آمریکا تهدید کرد، از آمریکا نترسیدند. وقتی که انسان از خدا بترسد از غیرخدا نمیترسد. ۱۴۰۲/۱۰/۲۶ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•