eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 دیگه بس بود باید پامیشدم نباید عذاداری حسین علاف من میشدن اروم بلند شدم صدای فاطیمارو شنییدم +وااای خدا مردم از ترس چرا اینجوری شدی دختر توجه نکردم به حرفشو فقط گفتم بریم همه راه افتادم منم اونطور که تعریف میکنم زجه نمیزدم و فقط با سکوت اشکام میریختمو تو دلم اون حرفارو میزدم حالم خیلی بد بود خیلی بعد دوساعت پیاده روی پشت دسته حسینی برگشتیمو رسیدیم به هيئت خانما میخواستن واسه نماز حاضر شن حاج خانم گفت :زهرا جان برو یکم بشین امروز خیلی انرژی ازت رفت از حال میریا فقط یه لبخند زدم و یه گوشه نشستم ساعت ۸شب بود حدود یک ربع دیگه اذان میگفتن منتظر نشستم و پنج دقیقه به اذان رفتم حاضر شدم و با خانوما قامت بستیم نماز مغرب و به جماعت خوندم. بعد از نماز خانما غذارو کشیدن من جلو در بودم که فاطیماگفت: بیا بریم شام گفتم:باشه یهو یه صدا امد:خانم؟ برگشتم یه زن بود . -بله خاله +میشه یکم به ما غذابدین گشنه ایم بخدا ـخدا عاقبت بخیرت کنه دخترم یه دختر همسن من کنارش بود اخ که دلم کباب شد -چند لحظه وایسید لطفا دست فاطیمارو گرفتم رفتیم حیاط -فاطیما یکم ݝذا میاری بدیم بهشون فاطیما:اخه غذا به تعداده نمیرسه -یعنی اندازه دونفر دیـگه ݝذا نیست ؟ فاطیما:زهرا ولشون کن میرن خودشون از این حرفش دلم شکست. - اونا به ما پناه نیاوردن به حسین پناه اوردن ما حق نداریم ردشون کنیم غذای منو میاری لطفا؟ فاطیما حرفی نزدو رفت تو و با دوتا ظرف غذا برگشت گفتم :یکیش ماله منه اون یکی ماله کیه؟ فاطیما :اون برای منه تو راست میگی ما حق نداریم کسیو از در خونه حسین بیرون کنیم -بگم بیان حیاط غذا بخورن فاطیما:بگو😊 رفتم جلو در -خاله خاله بیاید داخل امدن تو غذاهارو گرفتم جلوشون و پرسیدم :جایی و دارید خاله فقط نگام کرد فهمیدم جایی و نداره خدایا این بنده هات کجان چرا ما تو اسودگی باشیمو اینا حتی سقفی رو سرشون نباشه یاحسین خودت کمکشون کن -عیب نداره خااله همین جا بشینید راحت بخورید کلی تشکر کردن و دعا خیر چقدر حالم خوب بود از اینکه دو تا از بنده های خدا رو امشب من و یه دختر دیگه سیر کردیم چه لذت داره بخشیدن *ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🌸ای يادگار عترت طاها، بيا بيا ای نور چشم حضرت زهرا، بيا بيا... 🌸ای مونس شكسته دلان كن عنايتی از بهر دل نوازی دلها، بيا بيا... ♥ اَلسّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلی علی اِبن الحُسَین وَ عَلی اَولاد الحُسَین وَ عَلی اَصحاب الحُسَین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
✅ خواص عاشورایی: ماریه بنت سعد(منقذ) 🔻 ماریه بنت سعد اهل بصره بود. همسر و فرزند ماریه، در جنگ جمل در رکاب امیرالمومنین ع به شهادت رسیده بودند. پیش از حادثه عاشورا، منزل ماریه محل اجتماع دوستداران امام حسین علیه السلام و شکل گیری حرکتهای شیعیان بود. 🔸 از دل جلسات محرمانه شیعیان در منزل ماریه و خدمات فراوان او به نهضت عاشورا، افرادی مانند «ادهم بن امیه، عامر و سیف بن مالک، يزيد بن‌ ثُبَيط و فرزندانش عبدالله و عبيدالله "به سپاه امام حسین علیه السلام بپیوندند و امام را یاری کنند. 📚تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۳ _ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 توجه به امام زمان ارواحنا فداه در پیاده روی اربعین 🔴 برگرفته از جلسات "ایام اربعین حسینی مسیر نجف به کربلا" سال ۱۴۰۲ ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
رَبَنّاٰ آتِنٰا فِی الدُّنیٰا کــربــلا 🙂♥️ 🤲🏼🥀 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
✅ خواص عاشورایی: عمار بن حسان 🔹 عمار بن حسان، از اعراب یمنی الاصل هستند که در کوفه ساکن شدند. وی که از شهدای کربلاست، از نسل حضرت نوح ع بوده است. 🔻 پدر عمار، از یاران امام علی علیه السلام بود که در جنگ جمل شرکت کرد و در جنگ صفین نیز به شهادت رسید. یکی از نوادگان او به اسم عبدالله بن احمد از علما و راویان شیعه می باشد. ▫️ او که از شیعیان مخلص و از معروفترین شجاعان عرب بود، در مکه خدمت امام حسین ع رسید و تا کربلا ایشان را همراهی کرد. صبح عاشورا، در حمله اول، پس از نبردی سخت در حالی که ۴۰ سال داشت، به شهادت رسید. 📚الاقبال، ج۳، ص۷۹ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
ای دل مدارا کن فراق یار سخت است دوری ز روی ماه آن دلدار سخت است دارد دلیلی منتظر بی تاب کشته زیرا برایش زندگی غم بار سخت است ✨صبحت بخیر نور چشمانم‌✨ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
44.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️اینجوری با امام حسین(علیه السلام) حرف بزن سفر اربعینت جور بشه ‌ برگرفته شده از سفرنامه اربعین استاد پناهیان ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام اثࢪ: یڪ دنیا حسࢪت💔:) ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
می‌گفت‌انقدربی‌تاب‌کربلا‌نباش‌ همین‌که‌دوست‌داری‌بری‌ثوابشو‌برات‌‌مینویسن! بهش‌نگاه‌کردم‌و‌گفتم‌من‌ازوقتی‌فهمیدم‌ امام‌حسین‌روبرای‌ثوابش‌زدن؛دیگه‌دنبال‌ثواب‌نیستم! دلم‌براش‌تنگ‌شده💔" ‌‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
أشڪۍالفرَاق‌إلك،أنامشتاق‌إلك ازجدایۍپیشت‌گلایہ‌میکنم ؛ دلم‌برات‌تنگ‌شده ☘❤️‍🩹:))
- تا حالا شده به کسی حسودی کنی ؟ + آره - به کی ؟ + به خادم های حرم امام رضــا :)❤️‍🩹`🥲 ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi 🖤⃟🥀⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 وایساده بودم گوشه حیاط بزرگ هیئت خیلی خسته بودم من با اون مادر و دختر فاصله زیادی داشتم میخواستم اونا راحت باشن همون گوشه نشستم روی زمینو سرمو گذاشتم روی زانو هام بعد از حدود پنج دقیقه شنیدم یکی گفت: شما اینجا...؟ سرمو اوردم بالا دیدم یه پسره بالای سر اون مادر دختره و میگه شما اینجا چیکار میکنید فورا بلند شدم رفتم سمتشون گفتم:ببخشید...! برگشت عه این پسر حاجی بود چرا همجا هست سرمو انداختم پایین ادامه دادم :این خانم و دخترشون امدن اینجا یکم غذا بخورن اشکالی داره ؟ البته تند حرف نزدم چون ترسیدم اونارو بیرون کنند ولی از عذادار حسین بعیده این حرفا +نه خانم حیدری چه اشکالی داره شما چرا اینجایید؟غذا خوردید؟ چی میگفتم الااان ...اها -من میل ندارم +🤨مطمئنید؟ -بله +بسیار خب رو کرد به خانمه و گفت منم غذا نخوردم در واقع میـــل نداشتم اگر میخواید براتون بیارمش؟ نگاهمو دوختم به اون زنو دخترش رفتم کنار دختره نشستم و در گوشش گفتم :تعارف نکن عزیزم بعد به پسر حاجی گفتم:لطفا بیارید براشون ــــــــــــــــــــــــــ محمد رضا پسر حاج صالحی: مطمئنم غذای خودشو داده به اون خانم و دخترش چه خوب که غذام نخوردم راه افتادم برم غذامو بیارم به ارومی غذامو برداشتمو رفتم بیرون زهرا پیش اون دختر نشسته بود *ادامه دارد..
🥀 ـــــــــــــــــ زهرا: -واقعا خاله +اره دخترم الان ما نه مردی بالا سرمونه نه سقفی -😔خاله خوب ای کاش سر یه کاری... با امدن پسر حاجی حرفم و خوردم پسر حاجی:بفرمایید اینم غذا☺️ +ممنون خدا خیرت بده پسرم بلند شدم و گفتم خاله با اجازه من میرم بالا اگر دیگه همو ندیدیم حلال کنید +زهرا جان امشب اگر تو به ما پناه نمیدادی باید گشنه یه گوشه میمردیم دورزوه هیچی نخورده بودیم ـ خاله امام حسین به شما پناه داد از اقا ممنون باشین ان شااءالله شماهم عاقب بخیر میشید خاله با اجازه🙂 دیگه برای جواب منتظر نموندم حالم بد بود اون زن هر دو تا مردشو تو یه تصادف از دست داده و اواره شده یا حسینم میشه کمکشون کنی 😭🥀 از پله ها رفتم بالا چادرم خیلی خاکی شده بود جلوی در فاطیما رو اروم صدا کردم داشت چایی میخورد طفلی اونم بخاطر حرف من شام نخورد +جانم -کی دسته راه میوفته؟ +یه چند دقیقه دیگه حرکت میکنیم ،خسته نشدی برو تو یه چیزی بخور تا ما سفره رو جمه کنیم زهرا -اخه... +اخه نداره بدو رفتم داخل وخیلی اروم سلام کردم دیدم حاج خانم داره با اشاره میگه برم پیشش اروم رفتم کنار حاج خانم نشستم -سلام حاج خانم +سلام دخترم از اون موقع کجایی تو دختر -تو حیاط بودم ببخشید +شنیدم چیکار کردی خدا اجرت بده عزیزم -خدا به اونا کمک کنه اجر نمیخوام 😔 +مگه چیشده دخترم همه چیزو براش تعریف کردم دیدم اشک از چشمش امد +بمیرم براشون باید حتما یجا براشون پیدا کنیم -خدانکنه خاج خانم واقعا اگر اینکارو بکنید واقعا مدیونتون میشم ‌+توچرا دخترم -اخه خاله من وظیفمه به یتیما و فقیرا کمک کنم اما کمکی از دستم بر نمیاد با این کارتون شاید منم شرمنده خدا نمیشم همچنین شرمنده صاحب این هیئت +دخترم نمیدونم چی بگم تو خیلی دل بزرگی داری هیچ دختریو مثل تو ندیدم -ممنونم خاله این نظر لطفتونه🥀 صدای فاطیما امد *ادامه دارد...