eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
41 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @okhte_dash_ebram کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ انتظار فرج کافی نیست، باید برای آن آماده شد و طاعت و بندگی هم داشت. ✅ آیت الله (ره): 🔘 تنها انتظار فرج کافی نيست؛ تهيّأ (مهیا شدن)، بلکه طاعت و بندگی نيز لازم است، مخصوصا با توجه به قضايايی که پيش از ظهور امام زمان ـ عجّل اللّه تعالی فرجه الشّريف ـ واقع می‌شود، به حدّی که: 📜 « مُلِأَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. » (۱) 📃 جهان مملو از ظلم و جور می‌گردد. 🚨 خدا می‌داند که به واسطه‌ی ضعف ايمان بر سر افراد چه می‌آيد. 🤲 خدا کند ظهور آن حضرت با عافيت مطلقه برای اهل ايمان باشد و زود تحقّق پيدا کند. 💡مگر امکان دارد عافيت مطلقه بدون ايمان و طاعت و بندگی انجام گيرد؟! 🕯 خدا به اهل ايمان توفيق دهد که از فِتَن مُضِلّه (فتنه های گمراه کننده) کناره‌گيری کنند. ⬅️ در محضر بهجت، جلد اول، نکته ۱۷۲ (۱): بحار الانوار، ج ۳۶، صفحات ۲۲۶، ۲۵۱، ۲۷۱، ۲۷۵، ۲۸۲، ۲۹۰، ۳۰۴، ۳۰۶، ۳۱۵، ۳۳۳ و... 🏷 ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتے چشمت بہ نامحرم افتاد نگاه ڪن ببین بند ڪفشاتو بستۍ؟! ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
-
- گفت‌عاشقۍراچگونہ‌یادگرفتہ‌اۍ! گفتم‌ازآن‌‌شهیدگمنامۍکہ‌معشوق‌رابہ‌ قیمت‌ازدست‌‌دادن‌هویتش‌خریداربود🌬🩶:>)!‌ ‌『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
باشه ولی من یادم می‌مونه، می‌رم همه چی رو به امام رضا می‌گم. :))))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 زینب:مامان؟ جانم- زینب:میشه این مسئله رو برام توضیح بدی نمیفهمم مامان کتابشو ازش گرفتم و به مسئله نگاه کردم خیلی راحت بود خب مامان ببین اینجا گفته کسر مخلوطی بسازید- ... تو باید بیایی مخرج رو در صورت تقسیم کنی تا کسر مخلوطی بدست بیاد براش توضیح دادم و خواستم خودشم یبار توضیخ بده زینب:مامان واقعا ممنون خوب بلدش شدم قابل نداشت عزیزم- گوشیمو برداشتم بهتره یه خبر از مامان اینا بگیرم الو؟- عاطفه:سلام ابجی سلام ابجی جان خوبی عزیزم- عاطفه:اره ابجی الحمدا￾ شما خوبین بچه ها خوبن ابجی خداروشکر قشنگم ،مامان کجاست؟- عاطفه:رفته بیرون اجی زهرا اها خب بهش بگو زنگ زدم وقت کرد بهم زنگ بزنه دلم براش تنگ شده، بعد درساتو خوندی؟- عاطفه:ام چشم اره ابجی فقط مونده قران تمریناشو حل کنم امروز چه درسایی داشتی- عاطفه:ام ریاضی،قران،اجتماعی امتحان دارشتی- عاطفه:نه ابجی ولی فردا دارم امتحان اجتماعی خیلی خوندم اجی ولی بازم میخوام بخونم موفق بشی عزیزم ،کمک نیاز داشتی زنگ بزن بگو- عاطفه:چشم ابجی وقتتو نمیگرم خانم گل برو برس به درسات در پناه خدا باشی- عاطفه:ممنونم بانو یاعلی یاعلی- گوشیو قطع کردم و رفتم کروسان درست کنم :چند روز بعد خوش امدی عزیزم- فاطیما:ممنون گلم زینب دست ابجیتو بگیر برید با رقیه و معصومه بازی کنید خلاصه همه برید اتاقاتون بازی کنید شمام بشین گلم رفتم اشپزخونه چایی و شیرینی اوردم فاطیما:ماشاءا￾ زهرا جان خونتون حسابی شلو￾ه با بچه ها، خدایی سردرد نمیگیری من همین سه تا بچه رو دارم سر سام گرفتم انقدر شلوغن ماشاءا￾ دیگه دیگه بچه هام اونقدر شلوغ نیستن ولی خب چرا اذیت میکنند خصوصا زینب هر دقیقه صدای- جیغش میاد فاطیما:اوه اوه دخترای منم دقیقا اینطورین حالا محمد چطوره چخبر الحمدا￾ اونم خوبه شوهر شما خوبه- درست چیشد؟لیسانس گرفتی؟ فاطیما:اخ اره پدرمو در اوردن بخدا معدلم ۵۹.۱۷صدم شده بود دیگه هی میگفتم من بچه دارم خونه دارم نتونستم میگفتن واسه این رشته باید بالای ۱۸باشه ای خدا با بدبختی دو ماهه گرفتمش تو چی؟ من که اره بابا خیلی وقته گرفتم فقط امروز رفتم واسه ازموناش که اجازه بدن تو مدرسه تدریس کنم خیلی خوب- بود مونده شنبه بریم جوابو بگیریم خیلی دلم میخواد برای فوق بخونم ولی نمیتونم دیگه فاطیما:عه خداروشکر افرین عزیزم با چه معدلی قبول شدی صدم یعنی یکم بیشتر تلاش میکردم بیست میشدم بخدا۹۵.۱۹- فاطیما:واقعا جل الخالق ماشاءا￾ باورم نمیشه ، ببینم تو تو دوران راهنمایی واسه دبیرستان چه معدلی اوردی؟ قربونت برم ،بیست بود معدلم همه رشته هارو اورده بودم تجربی ،ریاضی، فیزیک،کامپیوتر،کارودانش،انسانی- خلاصه همه رشته ها منم بین همه معارف برداشتم ترسیدم چیز دیگه بردارم نتونم معدل خوبی بیارم البته یازدهم معدلم ۱۸شد فاطیما:بابا باریکلا من با معدل ۱۵.۱۹صدم قبول شدم رشته ریاضیات واسم نیومده بود بابا فدای سرت دیگه لیسانستو گرفتی ادامه میدی؟- فاطیما:وای هنوز نمیدونم مدرکم داسه وکالت گرفتم ولی میدونم اذیت میشم یکم بچه ها بزرگتر بشن میرم واسه
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
⭐️شروع تبادلات گسترده تایم⭐️ 👇🏻شرایط عضویت👇🏻 1⃣کانالتون اخلاقی باشه👌🏻 2⃣آمارتون ۳۰۰+ باشه💪🏻 3⃣در اینفو تب عضوباشید✌️🏻 جذب بستگی به بنرتون داره💥 بیشتر از ۴۰۰جذب هم داشتم😳🔥 برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفو تبادلات عضو باشید"سنجاقه" 🕹https://eitaa.com/joinchat/1134493859Ceb9628fd81🕹 بعد از مطالعه شرایط اگر شرایط رو داشتید پی وی در خدمتتونم✋🏻 🌺 @Time_Manager 🌺 یاعلی✌️🏻
🥀 دستیار بعد از دوسال هم که اگه پروانه وکالت بدن خوب میشه نگران نباش انشاءا￾ هرچی به صلاحته پیش میاد،من پس فردا میرم قبول شده باشم بهت شیرینی میدم محمد- که گفتش همه رو شام میبرم رستوران ولی خب فکر کنم شوخی کرد صدای جیغ از طبقه بالا باعث شد حرفم نصفه بمونه سریع بلند شدم و با سرعت خودمو به اتاق دخترا رسوندم درو باز کردمو بلافاصله پرسیدم:چیـشده ولی دخترا در ارامش کامل بودن صدای تپش قلبمو حس میکردم ...زینب :چیزی نشده مامان که فاطیما کنارم قرار گرفت پس...صدای جیغ؟- دستمو رو قلبم گذاشتم داشتم سکته میکردم گفتم یچیزی زدن تو سر هم و...وای دور از جونشون قلبم درد گرفتم یعنی:چرا جیغ میکشین الکی زهر ترک شدم فاطیما:وا زهرا چیزی نشده که وای خدا فاطیما دارم سکته میکنم- تو که خودت بچه داری درک میکنی دیگه فاطیما:اره فقط من عادت دارم به صدای جیغ کشیدن دخترام ولی تو...خب اره میفهمم حالا که چیزی نشده بیا بریم بهت اب بدم ..درو ببند بچه نیاد خودشو بندازه پایین- فاطیما کمی اب بهم داد حالم خوب شد این مامانمم اینطوری بود سر عاطفه همش دادش رو هوا بود که جیزیش نشه صدای پیامک گوشیم امد برش داشتم محمد بود محمد:"سلام عزیزم امیدوارم حال خودت و بچه ها خوب باشه حاج خانم با اجازه امشب میریم بیرون واسه شام "اگه موافق باشید؟ "سلام حاجی جان الحمدا￾ همه خوبیم خداروشکر شما خوب هستین، بله چشم معلومه موافقم-" "منتظر موندم واسه جواب که امد:"الحمدا￾ حاج خانم ،پس شما ساعت نه اماده باشید میام دنبالتون "چشم اقا-" " محمد"چشمت پر نور خانم یه قلب و گل فرستادم و گوشیمو گذاشتم زمین فاطیما:اخ ابجی شرمنده خیلی موندم با احازه من دیگه رفع زحمت کنم برم خونه عه کجا میخوای بری تازه نشسته بودیم فاطیما- فاطیما:نه زهرا بخدا ببخشید باید شام بزارم بچه ها هم کتاب متابشون تو خونست باید درس بخوننـ مطمئنی نمیمونی؟- فاطیما:نه عزیزم میرم ببخش مزاحم شدم فاطیما تو هم عین خواهرم هروقت بیایی در این خونه بروت بازه- فاطیما:تو هم بما سر بزن ابجی ببخش دیگه رقیه معصومه بیایید داریم میریم همچنان در حال خداحافظی بودیم که بعد از پنج دقیقه امدن پایین معصومه :مامان من حاضرم فاطیما:بیا دخترم روسریتو درست کنم معصومه رفت پیش مامانش رفتم با فاطیما رو بوسی کردمو رفتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا