#خاطره یه روز با چند نفر از رفقا و آرمان داشتیم در خیابان راه می‌رفتیم، که دیدیم یک آقایی دارد به مقدسات اهل سنت توهین می‌کند... آرمان سریعا جلویش را گرفت و گفت: « حضرت آقا فرمودن که توهین به مقدسات اهل سنت کار درستی نیست.» آن زمان با خودم گفتم که با اینکه آنجا کسی از اهل سنت نیست و احتمال دعوا هم وجود دارد، عجب شجاعتی دارد که از حرف حق دفاع میکند؛ اما الان میبینم که حاضری جان بدهی، اما از عشقت به ولایت لحظه ای کوتاه نیایی... #شهید_آرمان_علی‌وردی ╔═~^-^~🥀═ೋೋ #جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥ @Youth_of_mahdi ೋೋ🥀═~^-^~═╝ ‌

#ازبابک‌بگو🙃 برف‌اومده‌بود‌. چهارراه‌میکائیل‌بودیم. دا‌شتیم‌بابچہ‌ها‌محوراصلی‌خیابون‌روبازمی‌کردیم... شهیدبابڪ‌بابچہ‌های‌حلال‌اهمر‌ داشت‌جانشو‌میذاشت‌بہ‌ماشینایی‌کہ‌توبرف‌ گیر‌میکردن‌کمک‌می‌کرد... #خاطره ⌝شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🖤⌞ ╔═~^-^~🥀═ೋೋ #جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥ @Youth_of_mahdi ೋೋ🥀═~^-^~═╝ ‌

_ بہ بنده خدایے گفتم برام دعاے شہادټ کن + گفٺ : دیوانه ای میخواے بمیرے _گفتم: نه میخوام شهید بشم و برم جاے خدا اونم بہترین موقعیٺ 💚 + لبخڹدے زد وگفت تا حاݪا اینجورے فڪر نڪرده بودم #خاطره ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ #جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌

#خـــاطـــره مادر شــهـید نوری: همیشہ گوشیش رو می گذاشت روی ایوان. با اهنگ زینب زینب مرحوم موذن زاده ورزش می کرد. می گفتم:بابڪ مگه تو جوون نیستی؟ آهنگ شاد بزار می گفت: مامان اینجوری نگو😊 من نمی تونم،من این آهنگ رو خیلی دوست دارم♥️ #شهیدبابڪ‌نورۍ #شہیدانہ ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ #جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌