eitaa logo
『جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』
2.8هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
39 فایل
بسـم‌الله . شرو؏مـون‌از ‌1401.8.19(: حوالۍِ‌ساعت‌12.30🫀 ‌ ‹تحت‌لوای ِآقای313› -مـحـلی‌بـرای‌تسـکـین‌قـلب‌وروح‌انســان‌✨ | خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @okhte_dash_ebram کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🦋🕊🦋 🦋🕊🦋 🕊🦋 🦋 رمــــان "آنلاین در پناه زهرا💕" ‌ ‌ به بیرون از پنجره خیره شدم و فکر می‌کنم.. پسرداییم فردین..! ولی اصلا تو فاز هم نبودیم،اعتقاداتش مثل خانوادمه.. مامان و بابامم عاشق فردین هستن، خیلی دوسش دارن،و این کار من رو سخت‌تر میکنه پسر خوش‌اخلاقیه،خانواده دوست،ولی غیرمذهبیه.. فردین..! حتی یادمه من رو مسخره هم می‌کرد.. ولی الان چرا اومده خواستگاری؟! من کل زندگیم تو خانواده غیرمذهبی بودم،نمی‌خوام تو خونه خودم هم با آدم غیرمذهبی زندگی کنم.. "واقعا نمی‌دونم :(( " ‌ تو همین فکرها بودم که صدای این مهدیار اومد: -خانم کیامرزی..!خانم کیامرزی..؟! با عصبانیت برگشتم؛ _بله بفرمایید!چی می‌خواید؟! -خواستم بگم رسیدیم "چقدر زود.! زمان از دستم در رفته آدرس رو قبلا داده بودم بهش.. به خاطر رفتارم خجالت کشیدم و با یه عذرخواهی از ماشین پیاده شدم.. صداش اومد: _در پناه زهرا.. اول خجالت کشیدم که چرا حتی تشکر هم نکردم؛ ولی خب حال و احساسم خوب نبود ان شاءالله بعدا.. ولی بعدش به معنی حرفش فکر کردم ... "زهرا! مادر تمام بچه مذهبیا💔 ان شاء الله مادر پناه بده بهم💔" ‌ هنوز مهمونا نیومده بودن به جز فَرَح.. فرح خواهر کوچیک فردینِ که پانزده سالشه دوسش داشتم،دختر پاکی بود.. ‌ بعد از احوال پرسی وضو گرفتم و نشستم پای سجاده برای نماز مغرب... بعد از نماز فرح با کنجکاوی پرسید: -چرا نماز می‌خونی؟! _تو چرا غذا می‌خوری؟! -چه ربطی دارهــ..!! -خب من غذا می‌خورم از گشنگی نمیرم.. _خب من هم نماز می‌خونم تا روحم از گشنگی نمیره و هم اینکه دستور خداست.. -خب خدا که به نماز تو احتیاجی نداره..!! _خدا احتیاجی‌ نداره ولی من که دارم.. _من هرچی ارتباطم با خدا قوی باشه روحم آرامش بیشتری داره و خدا واسه همین اِجبار کرده چون علاقه‌ی خدا به ما زیاده و می‌خواد آرامش داشته باشیم.. -تاحالا اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم تا اومدم جواب بدم که صدای احوال‌پرسی خانوادم با داییم اینا اومد.. واااای اومدن..!! سریع پاشدم و یه کت دامن سورمه‌ای و سفید که مامانم قبلا آماده کرده بود رو پوشیدم و با شال همه موهام رو پوشوندم... حالا درسته اَقوام هستن ولی پسردایی نامحرمه آرایش هم که ماشالله صفر... قلبم داره میزنه بیرون،یعنی چی میشهـ؟! خدایا،خودت یه کاری‌ کن این وصلت اتفاق نیفته‌.. از اتاق اومدم بیرون؛ چشمم افتاد به فردین.. ‌
✿❀رمان‌ هر شب ساعت ۱۹:۰۰ در کانال جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥)) (آیه‌و‌سید‌محمد‌علی) تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱/۱۲ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/10534 (هدیه‌ومهدیار) تاریخ بارگزاری۱۴۰۲/۴/۹ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/15349 (محیصا_سیدمحمدصادق) تاریخ بارگزاری:۱۴۰۲/۳/۲ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/13112 (فاطمه‌زهرا‌و‌امیر‌حیدر) تاریخ‌بارگذاری:۱۴۰۱/۹/۷ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/2303 (زهرا‌و‌امین) تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۶/۱۷ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/19202 تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱۰/۲۵ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/26664 (شهید‌محمد‌سلیمانی) تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/29416 (زهرا‌ومحمد‌رضا) تاریخ‌بارگذاری‌۱۴۰۳/۵/۲۸ https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/37364 تاریخ بارگزاری۱۴۰۳/۱/۸ برای خواندن باقی رمان های بارگزاری شده و شروط‌ کانال وارد این کانال بشید👇 @backsangar_Youthofmahdi محفل های کانالمون: ۱. ۲.. . ۳.،‌رٰاه،‌نِشـ‍ٰانـَم‌بِـدِه:)! ۴. ۵.🕶 ۶. ۷. ۸. ۹. ۱۰. کتاب های معرفی شده در کانال رو با دنبال کنید. و