رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨
#پارت_شصتم
رضا:عععنرگس
خندم.گرفت
رضاهماولرفتپیشعزیزجوندستشو
بوسیدویهشاخهگلدادبهعزیزجون
عزیزجون:دستتدردنکنهمادر
بعدرفتسمتنرگس:بفرمایینتقدیمبه
خواهرگلم
نرگسهاجوواجموندهبود
نرگس:داداشرهااونجاستااا،مننرگسم
رضا:نمکنریزدختر،بگیر
نرگس:دستتدردنکنه
بعداومدسمتمگلوگرفتبهسمتم
تونگاهشپرازحرفایقشنگبودولیجلوی
عزیزجونونرگسحیاشاجازهگفتننمیداد
رضا:بفرمایید
_خیلیممنونم
رضا:خوببریمناهاربخوریمکهخیلی
گشنمه
بعدازخوردنناهار،بانرگسسفرهروجمع
کردیموشستیم
بعدازشستنظرفارفتمتویاتاق
رضادرحالخوندنکتابیبودکهرویتخت
گذاشتهبودمش
_ببخشیدحوصلهامسررفتهبودگفتمکتاب
بخونم
رضا:ععببخشیدچرا،کل.اتاقواسهشماستخانوووم
حالاخوشتاومد؟
-زیادنخوندمولیتاجاییروکهخوندمخیلی
قشنگبود
#روزانهچهارپارت_هرشبساعت۲۱