رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨
#پارت_صدویکم
فاطمهاینقدرگریهکردکهتویبغلمخوابش
برد
فاطمهروگذاشتمرویتختشازاتاقبیرون
رفتم
همهسکوتکردهبودن
آقامرتضیرضاروبردهبودفرودگاه
نرگساومدسمتم،یهفلشدادبهمن
نرگس:اینوداداشرضادادبدمبهتون
فلشوگرفتمرفتمتویاتاق
زدمبهلپتاب
صدابود
صداروپلیکردم
باشنیدنصدایرضا
صدایگریهامبلندشدهبود
رضاواسهفاطمهصداضبطکردهبود
کهدرنبودشفاطمههرشبقصههایرضا
روگوشکنهوآرومشه
دیگهنمیتونستمجلویخودموبگیرمشروع
کردمبهگریهکردن
همهاومدنداخلاتاق
منوبغلمیکردنتاآرومشم
ولیهیچچیزیآروممنمیکرد
جزصداهایرضا
چندروزیفاطمهبیتابیمیکرد
فلشوبهتلوزیونمیزدمتاهممنآرومبشم
باصدایرضاهمفاطمهبیتابیهاشکمتر
بشه
بیشتراوقاتفاطمهرومیبردمکانونتابا
بچههابازیکنه
بعدیههفتهسرسفرهشامبودیمکهتلفن
خونهزنگخورد
فاطمههمبدوبدودویدسمتتلفنگوشی
روبرداشتوباخوشحالیجیغکشید:بابای،
بابای
#روزانهچهارپارت_هرشبساعت۲۱