#_مولا_جانم❣
🌺 آقا سلام ما به رکوع و سجود تو...
🌼 آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت....
🌸 ای آخرين امام مِنً ألغَوثُ و ألاَمان....
عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحب الزمان ....🕊❤️
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🤲
✋ سلام مولای مهربانم
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «ویژگی عجیب دعای ندبه»
👤 استاد #رائفی_پور
🔅 کسی که عصاره تمام انبیا و اولیاست، باید خوشحال باشیم که در این دورهایم...
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
📝 ایرانیان در آخرالزمان
💠روایتی بسیار جالب در وصف ایرانیان محبین اهل بیت علیهم السلام در آخرالزمان.
روزی در کوفه حضرت علی(علیه السلام) سخنرانی میکرد که در این زمان اشعث ابن قیس فرمانده عرب اعتراض کرد:
🔰«امیرالمؤمنین! ایرانیان در جلوی چشمان شما از اعراب پیشی میگیرند و شما در این مورد هیچکار نمیکنید. من نشان خواهم داد اعراب کیستند.»
♻️امام علی «علیه السلام»پاسخ داد:
✅«وقتی اعراب تنبل در رختخواب نرم میخوابند ایرانیان در گرمترین روزها به سختی کار میکنند تا خدا را با اعمال خود شاد کنند.
✅واین اعراب از من چه میخواهند؟ تا به ایرانیان ظلم کنم و یک ظالم شوم!
✅به خداوندی که نطفه را شکافت و انسان را ایجاد کرد سوگند میخورم که من از پیامبر خدا شنیدم که
✅ "همانگونه که شما اعراب امروزه با ایرانیان در راه اسلام میجنگید روزی ایرانیان نیز در راه اسلام با شما خواهند جنگید.»
📚الغارات : ج ۲ ص ۴۹۸
📚بحارالانوار : ج ۳۴ ص ۳۱۹
📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید : ج ۲۰ ص ۲۸۴
📚سفینه البحار مرحوم شیخ عباس قمی جلد ۲ صفحه ۶۹۳
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🔸 امام صادق علیه السلام :
خداوند چهارده هزار سال پیش از آفرینش انسانها چهارده نور را آفرید که ارواح ما بودند.
پرسیدند: آن چهارده نفر کیانند؟
فرمود: محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از ذریه حسین که آخرین آنان قائم است، همو که پس از غیبتش قیام مینماید و دجال را به قتل می رساند و زمین را از ظلم وستم، پاک می گرداند.
📚 کمال الدین/ ج2/ص335
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام اول در یمن لشکر تشکیل می دهند...
🎙 آقامرتضی #تهرانی رضوان الله تعالی علیه
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
حضرت جانا♥️🌱
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانهاتآبادحسین(:
#حسین
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸رمان تلنگری و شهدایی
🍃 #صبر
🌸قسمت ۶
موقع رفتن پکربودم...
سیدصبح زودازخونه بیرون رفته بود حتی نموند باما خداحافظی کنه!
لیلاهم لباس های بیرونش روپوشیده بود یاد دیشب افتادم که نمی تونستم چادر رو نگه دارم ولی واقعابرازنده اش بود.تامسیری همراه مااومد
_داداشم تازگی ها حواس پرت شده!زنگ زده که چندتاوسیله جاگذاشته سرراه براش ببرم.
ای کاش میگفتم جداازحواس پرتی نامرد هم هست حتما از قصد رفت تا با ما روبرو نشه ،....
ولی درکل توقعم بی مورد بود. زندگی و اعتقادات ما زمین تااسمون باهم فرق میکرد دنیایی داشتند که برام غریبه بود....
به این سن رسیدم نماز نخونده بودم یا اصلا تو فکر زیارت نبودم!
تومحله قبلیمون همسایه پیری داشتیم زن مهربونی بود همیشه به مامانم میگفت:
_این همه سفرهای خارجی میریدکه چی بشه کلی هم هزینه میکنید به جاش برید مشهد،قم ،بذارید برکت بیاد تو زندگیتون.
مامانم توجواب بالبخندمی گفت:
_ایشالابه وقتش!
ولی اگه میدونستم یه زیارت تااین حد حس و حالم روخوب می کنه زودتر راضیشون میکردم بیایم...
یک شب بیشتر کنار این خانواده نبودیم... ولی خوب فهمیدم چقدر باایمان و صبورند با اینکه عزیزازدست داده بودندولی این باعث نمیشد از دنیا دست بکشند....#خدا تو این خانواده سهم بزرگی داشت و کم رنگ نمیشد به خودمون فکرکردم خدا #کجای_زندگیمون بود؟!......
بابا ماشین روکنارپمب بنزین نگه داشت... سوتی کشیدم چقدر صفش طولانی بود!
لیلا تشکر کرد و پیاده شد....
شیشه روپایین کشیدم سرم روازماشین بیرون اوردم ازدورنگاهم به تابلوی پایگاه بسیج افتاد!
ناخوداگاه لبخندی زدم.گفتم:
_بابامنم همراه لیلابرم؟اخه حوصلم سرمیره.
_باشه ولی معطلش نکن.
_چشم فعلاکه اینجامعطلیم!.
پیاده شدم ولیلاروصداکردم.
_میشه منم بیام؟!.
_اره عزیزم خوشحال میشم.
نزدیک که شدیم شالم روجلوتراوردم.لیلابه سربازی که جلوی پایگاه بود چیزی گفت اونم زودرفت داخل.
یکم فاصلم روبیشترکردم وعقب تررفتم قلبم داشت ازجاکنده میشد...
ازحرم که برگشتیم شوق وعلاقم بیشترشده بود... بالاخره اومد باهمون ابهّت، چفیه ای دور گردنش انداخته بود نایلون رو ازدست لیلا گرفت...
انگار تازه متوجه من شد با لبخند سرش رو تکان داد و به پایگاه برگشت!حتی به خودش زحمت نداد جلوتر بیاد...
این بی ادبی دیگه غیرقابل تحمل بود
هنوزچندقدمی برنداشته بودم که صدام کرد!! یعنی درست شنیدم بهم گفت گلاره خانم!دیگه نگفت ابجی.چقدر شنیدن اسم خودم از زبونش شیرین بودبازم دلخوریم فراموش شد...
نمی دونم حالت نگاهش تغییرکرده بودیامن زیادی احساساتی شده بودم
_شرمنده کارمهمی برام پیش اومدنتونستم بمونم ازخانواده عذرخواهی کنید.
همون کتاب دیشبی تودستش بودبه طرفم گرفت
_دیدم خوشتون اومدبراتون اوردم.کتاب دعاست یادگارپدرمه تو همه سال های عمرش از خودش جدانکرد حتی لحظه رفتنش!...کربلا،...مکه،...یا تو دوران جنگ... مونس ویارش بود این اواخر ازم خواست صحافیش کنم.
متعجب نگاهش کردم
_بقول شما یادگاریه حتما براتون ارزشمنده من نمیتونم قبول کنم.
_مطمئن باشیداین #خواست_پدرمه چون #لیاقتش رودارید.!
ازحرفاش سردرنمی اوردم.منظورش چی بود؟این باراشکام بی اجازه جاری شد....
,,,,,ماجرای من و تو، باور باورها نیست
ماجرایی است که در حافظه ی دنیا نیست
نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وهم
ذات عشقیم که در آینه ها پیدا نیست
تو گمی درمن و من درتو گمم - باورکن
جز در این شعر نشان و اثری از ما نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
بادلم طاقت دیدار تو - تافردا نیست
من و تو ساحل و دریای همیم - اما نه!
ساحل این قدر که در فاصله با دریا نیست,,,,,
شاعر: محمد_علی_بهمنی
🍃ادامه دارد....
🌸 نویسنده؛ ع_خ
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸رمان تلنگری و شهدایی
🍃 #صبر
🌸قسمت ۷
چندروزی ازاومدنم میگذشت....
سارا هم بالاخره به یکی ازخواستگاراش جواب مثبت داد قرار شد بعداز چهلم سیدهاشم مراسم نامزدی رو بگیرن....
عکسش روسارا برام فرستاد مامانم مدام تعریفشون رو می کرد....وسط حرفهاش منو مخاطب قرارمیداد که یعنی همچین شانسی باید نصیبم بشه،...
دیگه نمیدونست دلم اسیرکسی شده بود که هیچکدوم ازاین امکانات رونداشت ولی قلب من براش تندمیزد!.
انس عجیبی به این کتاب پیداکرده بودم... بیشتر معنی دعاها رو میخوندم چون تلفظ عربی برام سخت بود.کلی غلط داشتم...
دور اسم #دعای_کمیل، #توسل، و #زیارت_عاشورا خط کشیده شده بودکه همین کنجکاویم رو بیشتر میکرد....
از اینترنت این دعاها رو دانلود کردم هندزفری رو توگوشم میذاشتم وازروی کتاب معنی ها رو میخوندم...
بخاطرهمین ارتباط بهتری برقرارمی کردم مخصوصادعای کمیل که بایدپنجشنبه ها خونده میشد.
اخرهفته متفاوتی روتجربه کردم...
همیشه به خوشگذرانی میگذشت اما حالا قدرش روبیشتر میدونستم.درروقفل کردم وبه دورازچشم بقیه میخوندم و اشک می ریختم....
برای خودم هم عجیب بود...
این یک هفته بدون گوش دادن به اهنگ سپری شد.
انگارهمه دنیام این کتاب بود.
سید نهال عشق رو تو دلم کاشته بودوبدون اینکه خودش خبرداشته باشه جوانه میزد و بزرگتر میشد...
این تغییرات کم کم تودرونم شکل میگرفت
وکسی متوجه تحولم نمیشد..البته ظاهرم هنوز مثل سابق بود همون تیپ وارایش رو داشتم ولی موهام روکمتربیرون میریختم و دیگه دورشونه هام پخش نمیکردم چون چهره سید مقابلم نقش میبست حتی تو خیال هم ازش حساب می بردم....
از وقتی که #نمازخوندن روشروع کرده بودم ارامشم بیشترشده بود..
تواینترنت می چرخیدم وکلی مطلب درمورد نماز سرچ میکردم خیلی زود یادگرفتم و اطلاعاتم بیشترشد ولی صبح هاخواب می موندم بیدارشدن برام سخت بود!
چهلم اقاهاشم نزدیک بود....
وقتی فهمیدم بابام هم میخواد تو مراسم باشه خیلی خوشحال شدم اماتاگفتم منم دوست دارم برم. مامانم مخالفت کرد
_چندوقت دیگه نامزدی دخترعموته بایدبه فکر لباس باشی.نه ختم!. همون موقع هم نبایدمی اومدی اشتباه ازمن بود.
باید راضیش میکردم تااین دل بی قرارم اروم میشد.بین وسایل کلیدی که میخواستم روپیداکردم....
توانباری پرازخرت وپرت های اضافه بود، در کمد رو بازکردم بیشترپارچه ها قدیمی و قیمتی بود اما بالاخره چیزی که می خواستم روپیداکردم....
محترم خانم همسایه محله قبلی ازکربلا اورده بود دستی روی پارچه مشکی کشیدم اون موقع مامانم برای اینکه محترم خانم ناراحت نشه قبول کرد ولی بی استفاده موند.فکرنمی کردم یک روزی به سرم بزنه وبیام سراغ پارچه....
سریع گذاشتم توکیفم تاسرفرصت پیش خیاط ببرم تصمیم نداشتم برای همیشه #چادر بپوشم یعنی امادگیش رونداشتم امادلم می خواست این بارچادر رو امتحان کنم هنوز نرفته کلی استرس داشتم....
به جاده خیره شدم وبه اتفاقاتی که گذشت فکرمیکردم واینکه چطور زندگیم زیرورو شد. اولش میگفتم این احساس وهیجان خیلی زود فروکش میکنه اماروزبه روزبیشترشد،
به سمت بابام برگشتم که درارامش رانندگی می کرد:
_میشه قبل ازمسجدبریم حرم شاید برگشتنی وقت نشه.
🍃ادامه دارد....
🌸 نویسنده؛ ع_خ
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🔴 نماز شب هشتم ماه رجب جهت بشارت بهشت
🔵 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
🟢 هركس در شب هشتم ماه رجب بیست ركعت نماز بخواند در هر ركعت سورهى «حمد» یک بار و سورههاى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ»، «قُلْ يا أَيُّهَا اَلْكافِرُونَ»، «فلق» و «ناس» را سه بار بخواند، خداوند به او پاداش سپاسگزاران و شكيبايان را عطا مىكند و نام او در ميان صديقان نوشته و بالا برده مىشود و در برابر هر حرف كه در نماز خوانده، پاداش همهى صديقان و شهيدان براى او خواهد بود ،و گويى كه قرآن را در ماه رمضان خوانده و ختم كرده است و آنگاه كه از قبرش بيرون مىآيد، هفتاد فرشته به پيشواز او آمده و بشارت بهشت را به او مىدهند و از پى او روانه مىگردند.
📚 اقبال الاعمال ص ۶۵۲
🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فدا هدیه کنیم.
#امام_زمان
#ماه_رجب
هدایت شده از جادوی جذب /امام رضا ع
تب شبانه شروع شد ✅
لطفا نه پست نه بنر بفرستید
حق الناسه 🤌🏻
هدایت شده از تبلیغات عشق مذهبی
🌟 فرصت طلایی 🌟
_تبلیغات ویژه با ۵۰
در صد تخفیف😍
_تبلیغ در ۳ کانال ❤️🔥
_بجای ۸۰ هزارتومن
با ۴۰ت برای کانالت تبلیغ کن
ظرفیت محدود ۲نفر
♥️☁️ { @gomn_128 }
هدایت شده از 『سردِارانبـےادعــٰا』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرنده ای که مقصدش پرواز است
از ویرانی لانه اش نمیترسد .🕶♥️
#شهیدآوینی
هدایت شده از عشق مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️/𝒶𝓈ℎ𝒾ℊℎ_𝓂𝒶𝓏ℎ𝒶𝒷ℯ𝓂
حاجی میگه :🤌🏻
دختر پسر مذهبی ها
بین الحرمین قرار میزارن 😂
♥️ «#مشاوره #حاجی»
بزنی روی پیوستن 👇🏻
@ashigh_mazhabem
^^🌟^^
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣
اول هر صبح قرار دعای #عهد❤️
قرار عاشقی❣
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️
💚 #سلام_آقای_من 💚
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان 💗
🍃 ای صبحدم همیشه جاوید بیا
🌺 عطر خوش بوستان توحید بیا...
🍃 دلها همه بیتاب شد از غیبت عشق
🌺 باران شکوفـه های امیـد بیا...
...فَفَرِّج عَنّا بِحَقِّهِم(اهل بیت علیهم السلام ) فَرَجاً عاجلاً قریباً ، کَلَمحِ البَصَر ؛ اَ هُوَ اَقرب🤲
💚💐 سلام، صبحتون مهدوی
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•