eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت موقع به دنیا آمدن ، آقاجون و مامان، من را بردند بیمارستانمحمد حسین که به دنیا آمد... کمی انحراف داشت. دکتر گچ گرفت و خوب شد. دکترها چند بار سفارش کرده بودند که اگر امکانش را داریم،.. برای قلب ایوب برویم خارج ترکش توی سینه ایوب خطرناک بود. عمل قلب خیلی زیاد بود. آنقدر که اگر را میفروختیم، باز هم کم می آوردیم. اگر ایوب تعهد نامه اش را امضا می کرد، خرج سفر را تقبل می کرد. ایوب قبول نکرد. گفت: " وقتی میخواستم بروم، امضا . برای هایی که رفتم هم همینطور وقتی توی و هم محاصره بودید، هیچ کداممان نداده بودیم که کنیم. با خودمان ایستادیم." فرم را نگاه کردم،.. از امضا کننده برای شرکت در راه پیمایی ها و نماز جمعه و همینطور پناهنده نشدن آنجا تعهد می گرفت. و را فروختیم. این بار برای عمل دستش، و هم همراهش رفتیم. توی کنار ساکش نشسته بودم که ایوب آمد کنارم آرام گفت: _"این ها خواهر برادرند" به زن و مردی اشاره کرد که نزدیک می شدند. به هم سلام کردیم. _ بنده های خدا زبان بلد نیستند. خواهرش ناراحتی قلبی دارد. خلاصه تا انگلیس همسفریم. ایوب هم انگلیسیش خوب بود و هم زود جوش بود. برایش فرقی نمی کرد باشیم یا . همین که از پله های هواپیما پایین آمدیم. گفت: _"شهلا خودت را آماده کن که اینجا هر صحنه ای را ببینی. خودت را کنترل کن." لبخند زد - من که گیج می شوم ،وقتی راه میروم نمی دانم کجا را نگاه کنم؟ جلویم خانم های آنچنانی و پایین پایم، مجله های آنچنانی روز تعطیل رسیده بود و نمی شد دنبال خانه بگردیم... با همسفرهایمان را گرفتیم و بینش یک زدیم. فردایش توی گرفتیم. ساختمان پر از ایرانی هایی بود که هرکدام به علتی آنجا بودند. همسفرهایمان گفتند اتاق را زنانه مردانه کنیم؛ خواهرش با من باشد و برادر با ایوب. ایوب آمد.نزدیک من و گفت: _ "من این جوری نمیخواهم شهلا. دلم می خواهد پیش شما باشم." + خب من هم نمیخواهم، ولی رویم نمی شود. آخه چه بگوییم؟؟ ایوب را کرد و پیش خودمان ماند. ادامـہ‌دارد . . . بہ‌روایــت✍🏻⁩«همسرشہــــــیدبلنـدۍشهلاقیـاثوند🌿» ⁦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى... جهان ز دودِ ستم شد سیاه، در برِ چشمم فروغِ صبحِ سعادت، خدا کند که بیایى... ❤️ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
. امروز آیت الله العظمی : فقط امام زمان است ! . حاج رضا ایروانی نقل کردند : یکی از رفقای من می‌خواست مکّه مشرّف شود. حسابِ سالش را پیش یکی از وکلایِ آیت الله بروجردی کرد و نامه‌ای برای ایشان نوشت و کسب تکلیف کرد. عنوان نامه را با آیت الله‌ العظمی نوشته بود. ایشان در جواب نامه نوشتند: امروز آیت الله‌ العظمی فقط امام زمان علیه‌السّلام است، دیگر این‌گونه ننویسید ! . 📗 ما سمعتُ مِمّن رایتُ - آن چه شنیده ام از آنان که دیده ام - ص ۴۸ ، سید مجتبی بحرینی ، نشر آفتاب عالمتاب . . ‌. 🌹شادی روح پرفتوح مرحوم آیت الله سید حسین بروجردی صلواتی قرائت بفرمایید 🌹 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «بی‌شرف‌ترین انسان‌ها» 👤 استاد ⭐️ صهیونیست‌ها خودشان را قوم برگزیده می‌دانند و بقیه حیوانی هستند که به شکل آدم آفریده شده‌اند... 🇵🇸 فلسطین کلید رمزآلود ظهوره... 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
💚حضرت‌مهدی‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه: ✅بدان که میان خدای متعال و بندگانش خویشی و قرابتی نیست، و هر کس که مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح است. 📚کمال الدین و تمام نعمه، ۴۸۴:۲ مهدےغریبِ‌مادر💔🥀 أَللّٰهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیکَٔ‌الْفَرَج ‌‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• السلام علیک یا علی بن موسی‌ رضا••
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى(طه۴۶) فرمود نترسيد من همراه شما هستم میشنوم و میبينم. اینکه ما راهی نمی بینیم به این معنی نیست که خداوند راهی ندارد، شما درمشکلاتتان راه حل‌های خداوند را نادیده گرفته‌اید. بهترینها نصیب کسی میشه که انتخاب رو به خدا واگذار کرده. سعی و تلاشت رو کردی، بقیه‌ش رو بسپار به خدا. 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
◖♥️🌿◗ یه جا نوشته بود: <<شُد شُد،نشدحتما خدا یه فکر بهتری برات داره>> و به نظرم چقدر درسته و چقدر ما، همیشه فرصت های بهتر زندگیمونو بخاطر حسرت، نشدن هایِ زندگیمون، از دست میدیم. 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
إِنِّي‌بُعِثْتُ‌لأتمم‌مكارم‌الأخلاق.. 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
کاشمیشـدوسطِدسترساندنبہضریـح مثـلِحجاجِمِنـا،درحرمـت میـمُردیـم! ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید ما چه میدانیم دلتنگی غروب جمعه را ؟ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
کسـانی‌که‌میگـید وای‌اگـر‌خـامنـه‌ای‌حـکم‌جهـادم‌دهـد خب‌بسـم‌الله ایـن‌شمـاواینـم‌جهـاد‌تبییـن🖐🏿! تواین‌مسیر‌قرارھ‌فوش‌بخوریݥ. مالح‌ـظہ‌‌بہ‌لح‌ـظہ‌درحالِ‌ج‌َـنگیدن‌ با‌نَفسی‌هستیم. ڪہ‌دنبالِ‌ضایع‌ڪردنِ‌ لحظه‌لحظه‌یِ‌زندگیمونہ! باید‌بہ‌این‌باور ‌برسیم‌کہ‌بسیجےبودن ‌فقط‌تولباس"چریکی"خلاصہ‌نشدہ.. اصل‌اینہ‌کہ‌نفس‌و‌باطنمون‌رو یہ‌پا‌بسیجےمخلص‌تربیت‌کنیم•• مابسیجۍ‌شدھ‌ی‌ نھضت‌روح‌اللھ‌یم🕶-! اینکه‌ماطرفـدارصلحـیم، دلـیل‌نمیـشه‌جنگیـدن بلـــــدنباشـیم🚶🏽‍♂! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اگر‌پـای‌اعتقادات‌وسط‌باشد . . لیلـی‌نام‌دیگرِجنگ‌است!(:🕶 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم، با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوانست بستری بماند. ناگهان در زدند. ایوب پشت در بود. با سر و صورت کبود و خونی. جیغ کشیدم _ "چی شده ایوب؟" آوردمش داخل خانه _"هیچی،کتک خوردم...." هول کردم _"از کی؟ کجا؟" _ توی راه جمع شده بودند، پلاکارد گرفته بودند دستشان که ما را توی ایران شکنجه می کنند. من هم رفتم جلو و گفتم دروغ می گویید... که ریختند سرم آستینش را بالا زدم + فقط همین؟ پلک هایش را از درد به هم فشار می داد. _ خب قیافه ام هم تابلو است که ام.. و خندید. دستش کبود شده بود. گفتم: _باز جای شکرش باقی است قبل از عمل اینطور شدی ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد... خدا رو شکر عمل موفقیت آمیز بود. چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم... میخواست همه جای را نشانم بدهد دوربین عکاسیش را برداشت من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم. توی راه بستنی خریدیم. تنها خوراکی بود که می شد با خیال راحت خورد.. و نگران و حرام بودنش نبود. ها توی خیابان بودند. چند قدمی مسیرمان با مسیر آنها یکی می شد. رویم را کیپ گرفتم و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم، ما را که دیدند بلندتر شعار دادند. شیطنت ایوب گل کرد.. دوربین را بالا گرفت که مثلا عکس بگیرد، چند نفر آمدند که دوربینش را بگیرند. ایوب واقعا هیچ عکسی نیانداخته بود. ادامـہ‌دارد . . . بہ‌روایــت✍🏻⁩«همسرشہــــــیدبلنـدۍشهلاقیـاثوند🌿»