| و قُل لِلَذينَ وَعدوا بِالبَقاء:
إنَ البَقاء لله وَحدهُ |
و به همهی آنان که
قول ماندن دادهاند بگو:
تنها خداست که میماند..
یہرۅزشیطـٰانڪهازمسںٔلہتوبہآگاھ
میشہ
میࢪهبہاصحـٰابشمیگہ:مـٰااینهمہبندهرۅ
فَࢪیبمیدیم .
امـٰاخُداراهتوبہرۅبࢪاشقَراردادھ،
ݒَسمـٰاچہڪُنیم؟!
یڪۍازیـٰاراشمیگہ:
بھشاِلقـٰاڪنیمڪهبرا؎توبہ
هنۅززۅدھ؛جَوونہ؛وحـٰالاحـٰالاهآ
وقٺدارھتوبہڪنه ..
اینجور؎توبہرۅبرآش
عَقبمیندازیمتـٰامَࢪگشفَرابرسھ ..
-استادقرائتی
#تلنگرانه
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
ڪارفرهنگۍ ڪردناونمتومجازۍ؛
خوبه،اصلاعالیه:)!
ولۍ نھ تا وقتۍ ك ٺوۍفضاۍحقیقۍ
خانوادت،دوستات،بچههاۍمردم و•••
بھتاحتیاجداشتهباشن؛
وتو،پتوروبڪشۍروسرتوبگۍ:
-ولمڪنبابادارمجھادمیڪنم🖐🏿!
#صرفاجھتاطلاع
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
نَفسِآدم،چموشــه!
اگهمشغولشنکنــی
اونتورومشغولمیکنـــه..!
مشغولبــهگُناه..
خدایا
دهن ما را در برابر
مامان باباهامون
چهار قفله کن...!
با تشکر
حالا تو این برف و سرما یه کلاه سرت کن منجمد نشی، یه کاغذم به لباست بزن "من بی حجابم"
به تو حسادت میکنند، تو مکن.
تو را تکذیب میکنند، آرام باش.
تو را میستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن.
مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش...
آنگاه از ما خواهی بود.
-امام محمد باقرع
روزی میاد که یاد میگیری به جای حرف زدن
سکوت کنی، به جای نزدیک شدن فاصله
بگیری، به جای منتظر موندن فراموش کنی که
کمتر باعثِ ناراحتیت میشه.
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
زاویهی دید چیز عجیبیه؛
وقتی از یکی بدت میاد خوبیاشو نمیبینی،
وقتی از یکی خوشت میاد بدیاشو نمیبینی.🚶🏾♂
منطق آدما:
قهری و نمیخوای باهاش حرف بزنی
اما منتظری زنگ بزنه و زنگ هم نزنه
ناراحت میشی که چرا زنگ نزد....!🚶🏾♂
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝
#صرفاجھتاطلاع..
فڪرڪنیدباهرگناهۍڪه
مرتکبمیشیم
چقدرازخداوبهشتوامامحسین"ع"
دورمیشیم!
ودرعوضبہشیطانوآتشدوزخ
نزدیڪترمیشیم!
ارزششوداره؟🙂🚶🏻♂..
تو از تبار مادری✨🌹
#پارت_پنجم
دشت عباس اعلام میشودڪه میتوانیم ڪمـےاستراحت ڪنیم.
نگاهم رابه زیرمیگیرم وازتابش مستقیم نورخورشیدفرارمیڪنم.
ڪلافه چادرخاڪےام رااززیرپاجمع میڪنم ونگاهےبه فاطمه میندازم..
_ بطری آبو بده خفه شدم ازگرما
_ آب ڪمه لازمش دارم.
_ بابا دارم میپزم
_ خب بپز میخواااامش
_ چیڪارش داری؟؟؟
لبخند میزند،بـےهیچ جوابـے
توازدوستانت جدامیشوی وسمت مامی آیـے…
_ فاطمه سادات؟
_ جانم داداش؟
_ آب رومیدی؟
بطری رامیدهدوتومقابل چشمان من گوشه ای مینشینے،آستین هایت رابالا میزنےوهمانطور ڪه زیرلب ذڪرمیگویـے،وضومیگیری…
نگاهت میچرخدودرست روی من مےایستد،خون به زیرپوست صورتم میدود وگرمیگیرم❣️
_ ریحانه؟؟…داداش چفیه اش روبرای چنددقیقه لازم داره…
پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من!چفیه رادستش میدهم واو هم به دست تو!
آن را روی خاڪ میندازی،مهر وهمان تسبیح سبزشفاف رارویش میگذاری،اقامه میبندی ودوڪلمه میگویـے ڪه قلب مرادردست میگیرد وازجا میڪند….
#اللـــــــــــــــــــــه_اڪبـــــــــــــــــــــر
بےاراده مقابلت به تماشا مینشینم.گرماوتشنگـےازیادم میرود.آن چیزی ڪه مرااینقدرجذب میڪندچیست.
نمازت ڪه تمام میشود،سجده میڪنـےڪمـےطولانےوبعدازآنڪه پیشانےات بوسه ازمهر رارهامیڪندبانگاهت فاطمه راصدامیزنے.
اوهم دست مرامیڪشد،ڪنارتودرست دریڪ قدمی ات مینشینیم
ڪتابچه ڪوچڪےرابرمیداری وباحالـےعجیب شروع میڪنـےبه خواندن…
#السلام_علیک_یااباعبدالله
…زیارت عاشورا
وچقدرصوتت دلنشین است
درهمان حال اشڪ ازگوشه چشمانت می غلتد…
فاطمه بعدازان گفت:
_ همیشه بعدازنمازت صداش میڪنےتازیارت عاشورابخونـے…
چقدرحالت را،این حس خوبت را دوست دارم.
چقدرعجیب..ڪه هرڪارت #بوی_خدا میدهد…حتـے لبخندت
دوڪوهه حسینیه باصفایـےداشت ڪه اگرانجا سربه سجده میگذاشتـےبوی عطراززمینش به جانت مینشست
سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمام روح و جانم میبلعم…
اگراینجا هستم همه ازلطف #خداست…
الهـے#شڪرت..
فاطمه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته…
_ فاطمه؟!!…فاطمه!!…هوی!
_ هوی و….!.لاالله الا الله….اینجا اومدی ادم شے!
_ هروخ تو شدی منم میشم!
_ خو حالا چته؟
_ تشنمه
_ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟
_ واع بخیل!..یه اب میخواما…
_ منم میخوام …اتفاقابرادرا جلو درباڪس آب معدنـےمیدن…
قربونت بروبگیر!خدااجرت بد
بلند میشوم ویڪ لگدآرام به پایش میزنم:خعلـےپررویـے
اززیرچادرمیخندد…
سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده.
#تو مسوولـــــــــــــــے
سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده.
#تو مسوولـــــــــــــــے
#روزانهدوپارتهرشبساعت۲۱
تو از تبار مادری 🌹🌹
#پارت_ششم
سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده.
#تو مسوولـــــــــــــــے
آب دهانم راقورت میدهم وسمتت مےآیم….
_ ببخشیدمیشه لطفا اب بدید؟
یڪ باڪس برمیداری وسمتم میگیری
_ علیڪم السلام!…بفرمایید
خشڪ میشوم …سلام نڪرده بودم!
#چقدخنگم…
دستهایم میلرزد،انگشتهایم جمع نمیشود تابتوانم بطری هارا ازدستت بگیرم…
یڪ لحظه شل میگیرم وازدستم رها میشود…
چهره ات درهم میشود ،ازجا میپری وپایت را میگیری…
_ آخ آخ…
روی پایت افتاده بود!
محڪم به پیشانـےام میزنم
_ وای وای…تروخدا ببخشید…چیزی شد؟
پشت بمن میڪنـے،میدانم میخواهـےنگاهت راازمن بدزدی…
_ نه خواهرم خوبم!….بفرمایید داخل
_ تروخدا ببخشید!…الان خوبید؟…
ببینم پاتونو!….
بازهم به پیشانـےمیڪوبم!#چراچرت_میگی_عاخه
باخجالت سمت درحسینیه میدوم.
صدایت را ازپشت سرمیشنوم:
_ خانوم علیزاده!…
لب میگزم وبرمیگردم سمتت…
لنگ لنگان سمتم می آیـے با بطری های آب…
_ اینو جاگذاشتید…
نزدیڪ ترڪه مےآیـے،خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم…
ڪه عطرت رابخوبـےاحساس میڪنم
#بوی_یاس_میدهـے..
همه وجودم میشود استشمام عطرت…
چقدر آرام است….#یاس_نگاهت….
نزدیڪ غروب،وقت برای خودمان بود…
چشمانم دنبالت میگشت..
میخواستم اخرای این سفرچندعڪس از#توبگیرم…
گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـےراثبت ڪنم..
زمین پرفرازونشیب فڪه باپرچم های سرخ و سبزی ڪه باد تڪانشان میداد حالـےغریب راالقا میڪرد.
تپه های خاڪـے…
و تو درست اینجایـے!…لبه ی یڪـےازهمین تپه ها ونگاهت به سرخـےآسمان است.
پشت بمن هستـےوزیرلب زمزمه میڪنـے:
#ازهرچه_ڪه_دم_زدیم….آنهادیدند
آهسته نزدیڪت میشوم.دلم نمی آید خلوتت رابهم بزنم…
اما…
_ آقای هاشمـے..!
توقع مرانداشتی…انهم درآن خلوت..
ازجامیپری!مےایستـےوزمانـےڪه رومیگردانـےسمت من،پشت پایت درست لبه ی تپه،خالـےمیشود و…
ازسراشیبـےاش پایین مےافتـے.
سرجا خشڪم میزند#افتاد!!…
پاهایم تڪان نمیخورد…بزور صدارازحنجره ام بیرون میڪشم…
_ آ…آقا…ها..ها…هاشمـے!…
یڪ لحظه بخودم می آیم و میدوم…
میبینم پایین سراشیبـےدوزانو نشسته ای و گریه میڪنـے…
تمام لباست خاڪـےاست…
وبایڪ دست مچ دست دیگرت راگرفته ای…
فڪرخنده داری میڪنم#یعنی_ازدردگریه_میکنه!!
اما…تو… حتمن اشڪهایت ازسربهانه نیست…علت دارد…علتـےڪه بعدها آن رامیفهمم…
سعـےمیڪنم آهسته ازتپه پایین بیایم ڪه متوجه وبسرعت بلند میشوی…
قصدرفتن ڪه میڪنےبه پایت نگاه میڪنم..#هنوزکمی_میلنگد…
تمام جرئتم راجمع میڪنم وبلند صدایت میڪنم…
_ اقای هاشمی….اقا #سید… یکلحظه نرید…
تروخدا…
باور ڪنید من!….نمیخواستم ڪه دوباره….
دستتون طوریش شد؟؟…
اقای هاشمی باشمام…
اماتو بدون توجه سعـےڪردی جای راه رفتن،بدوی!…تازودتراز شر#صدای من راحت شوی…
محڪم به پیشانـےمیڪوبم…
#یعنیا_خرابکارترازتوهست_عاخه؟؟؟
#چقدعاخه_بےعرضههههه
انقدرنگاهت میڪنم ڪه در چهارچوب نگاه من گم میشوی…
#چقدرعجیبـے…
یانه…
#تودرستی..
ما انقدر به غلطهاعادت کردیم که…
دراصل چقدر من #عجیبم….
#روزانهدوپارتهرشبساعت۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجتماع بزرگ دختران حاج قاسم
╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ
#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
@Youth_of_mahdi
ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝