eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی دیگه تعریف میکنه تو راه مشهد بودیم، بین راه توقف کردیم راننده بهم گفته برو ظرف آب رو پر کن بیار این بنده خداهم بچه بوده اون ظرف پر از آب براش سنگین بوده تصمیم گرفته یکم از آب هارو خالی کنه رو زمین بعد یهو چشمش میخوره به یک درخت میره آب رو پای درخت میریزه این فرد میگه این کاره من به دلیل خالصانه بودن بسیار مورد توجه به تشویق قرار گرفته بوده
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
یکی دیگه تعریف میکنه تو راه مشهد بودیم، بین راه توقف کردیم راننده بهم گفته برو ظرف آب رو پر کن بیار
رفقا همین کارای کوچیک اما خالصانه خیلیییی مورد توجه و تشویق خداست با مستند شنود و سه دقیقه درقیامت به این نتیجه رسیدم
اون دنیا میپرسن با عمر خود چه کردی؟
وای از اونایی که عمرشونو تباه کردن
اینایی هم که تجربه نزدیک به مرگ داشتن میگن عمر رو اول صرف عشق به خدا و بندگان خدا و سپس صرف کسب علم باید کرد✌🏻✌🏻🌹
و درآخر اینکه ریا و نبود اخلاص باعث از بین رفتن پاداش کارها میشه هرچند که اون کار بزرگ باشه
پایان قسمت1 کتاب سه دقیقه در قیامت 💚
عزیزان بیشتر از این نمیتونم پست بزارم میخوام برم رمان ۱۰ پارت رمان حاضر کنم لف ندددیدد💔💔💔💔💔💔💔💔💔
شاید به تن خسته‌ی ما جان آمد شاید که شب غُصه به پایان آمد برخیز و محله را چراغانی کن... شاید که همین نیمه‌ی شعبان آمد در مسیر عشق ای عشاق امام مهربان ما را همراهی کنید 💐 جهت همراهی نذورات خود را به شماره حساب زیر واریز نمایید 💐💟 ۵۸۹۲ ۱۰۱۱ ۸۹۲۴۵۲۵۷ بنام خانم گودرزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان آنلاین سرزمین عشق 🌹✨ من‌حرفی‌ندارم،بریم آقارضا:یعنی‌هیچ خواسته‌یاحرفی‌ندارین؟ -نه آقارضا:باشه‌بفرماییدبریم! باآقارضارفتیم‌پایین‌وسرجاهامون‌نشستیم عزیزجون‌بادیدن‌چهره‌هامون‌روبه‌باباکرد: آقای‌صالحی،اگه‌شماموافق‌باشین،هرچه‌ زودتراین‌دوتاجوون‌به‌هم محرم.بشن بابا:هرموقع‌خودتون‌صلاح‌میدونین،فقط‌ ماهیچ‌دعوتی‌نداریم عزیزجون:باشه‌چشم،پس‌ازفردابچه‌ها‌ برن‌دنبال‌کارهای‌عقد بابا:باشه شب‌خواستگاری‌تمام‌شدومن‌گلایی‌که‌ آقارضاخریده‌بودوگذاشتم‌داخل‌یه‌گلدون، یه‌کم‌آب‌ریختم‌داخلش،بردمش اتاقم نصفه‌شب‌بودکه‌نرگس‌پیام‌داد:زنداداش‌ صبح‌زودآماده‌باش‌بریم‌آزمایشگاه _چشم‌خواهرشوهرعزیزم زنداداش:خان‌داداش‌مون‌میگه‌بهت‌بگم، شب‌خوب‌بخوابی ،توپیامی‌نداری‌براش، بهش‌بگم _یعنی‌باورکنم‌الان‌خودش‌گفته‌اینو ؟ نرگس:نه.به‌زبون‌نیاورده،ولی‌تودلش‌حتما گفته _دیونه،بگیربخواب نرگس:چشم،توهم‌بخواب‌که‌زودبیدارشی _چشم نرگس:چشمت‌بی‌بلا بعدازنمازصبح‌دیگه‌خوابم‌نبرد نزدیکای‌ساعت۸بودکه‌نرگس‌پیام‌دادنزدیکخونتون‌هستیم‌بیاپایین