eitaa logo
زن_زندگی_آرامش🌻
730 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
199 ویدیو
29 فایل
🌟 اینجا بهت یاد میدم چطور یه خونه پر از آرامش بسازی🌿. چیزایی که اینجا یادمیگیری : هویت حقیقی زن ازدواج صحیح تربیت خانواده اسلامی ⭐️♥ همکاری با مجموعه راه و رفعت خانواده، سرمربی حوزه414💚 👈🏻 ارتباط با من😇: (پژوهشگر و مدرس خانواده) 🔅 @azad_sepide
مشاهده در ایتا
دانلود
در گذشته ها، چه جوامع و چه و شدن، اصلی ترین دلیل برای خویشتن داری بود. هرکسی به خدا ایمان داشته باش به اندازه رتبه ایمانش از گناه و فساد دوری میکنه(زن، مرد، مجرد، متاهل فرقی ندارد) زنانی هستند که حتی از زمره زنان مذهبی شمرده نمی شوند امــــــــــــــــــــــا در حفظ و جایگاه همسری و مادری دقت کافی دارند و فکر خیانت به سرشان نمی زند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره ی ثواب و فضیلت و مادران فرموده اند:   قسم به آن خدایی که مرا به رسالت برگزید و بشیر و نذیر قرار داد، هر زنی که از شوهرش حامله شود، در سایه عنایت خداوند است تا درد زایمان او را فراگیرد. زمانی که درد زایمان شروع شد، خداوند برای هر دردی، ثواب آزادی یک عَبد مومن را به وی می دهد، 🌺🌸🌺🌸🌺 وقتی فارغ شد و شیردادن به طفل را شروع کرد، خداوند متعال به ازای هر بار مکیدن سینه مادر توسط طفل، نوری را در پیش رویش در روز قیامت ایجاد می کند که تمام افراد را در روز قیامت به تعجب وا می دارد، و به این زن ثواب روزه دار و نمازگزار داده می شود،**🌸🌸🌸🌸 و هنگامی که فرزندش را از شیر گرفت، خطاب خداوند بزرگ به آن زن می رسد که ای زن؛ تمام گناهان گذشته تو را مورد بخشش قرار دادم، پس از امروز اعمالت را از نُو شروع نما.«مستدرک الوسائل، ج2: 550» 🌸🌺🌸🌺🌸🌺  حضرت محمد صلی الله علیه در حدیث دیگری اینطور می فرمایند: زنی که حامله می شود در سایه لطف خداست و به عدد هر زایمانی که برایش پیش می آید پاداش آزاد کردن یک برده را دارد .«مستدرک الوسائل، ج 15، ص 156 #همسرداری و @z_z_khanevade
در گذشته ها، چه جوامع و چه و شدن، اصلی ترین دلیل برای خویشتن داری بود. هرکسی به خدا ایمان داشته باش به اندازه رتبه ایمانش از گناه و فساد دوری میکنه(زن، مرد، مجرد، متاهل فرقی ندارد) زنانی هستند که حتی از زمره زنان مذهبی شمرده نمی شوند امــــــــــــــــــــــا در حفظ و جایگاه همسری و مادری دقت کافی دارند و فکر خیانت به سرشان نمی زند. ارسال مطالب با: 🌿@z_z_Aramesh |زن زندگی آرامش|
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره ی ثواب و فضیلت و مادران فرموده اند:   قسم به آن خدایی که مرا به رسالت برگزید و بشیر و نذیر قرار داد، هر زنی که از شوهرش حامله شود، در سایه عنایت خداوند است تا درد زایمان او را فراگیرد. زمانی که درد زایمان شروع شد، خداوند برای هر دردی، ثواب آزادی یک عَبد مومن را به وی می دهد، 🌺🌸🌺🌸🌺 وقتی فارغ شد و شیردادن به طفل را شروع کرد، خداوند متعال به ازای هر بار مکیدن سینه مادر توسط طفل، نوری را در پیش رویش در روز قیامت ایجاد می کند که تمام افراد را در روز قیامت به تعجب وا می دارد، و به این زن ثواب روزه دار و نمازگزار داده می شود،**🌸🌸🌸🌸 و هنگامی که فرزندش را از شیر گرفت، خطاب خداوند بزرگ به آن زن می رسد که ای زن؛ تمام گناهان گذشته تو را مورد بخشش قرار دادم، پس از امروز اعمالت را از نُو شروع نما.«مستدرک الوسائل، ج2: 550» 🌸🌺🌸🌺🌸🌺  حضرت محمد صلی الله علیه در حدیث دیگری اینطور می فرمایند: زنی که حامله می شود در سایه لطف خداست و به عدد هر زایمانی که برایش پیش می آید پاداش آزاد کردن یک برده را دارد .«مستدرک الوسائل، ج 15، ص 156 #همسرداری و ارسال مطالب با: 🌿@z_z_Aramesh |زن زندگی آرامش|
❣🖇❣🖇❣🖇❣🖇❣ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎗 ۳ 🎬 این قسمت | آتش چند روز به همین منوال می‌رفتم مدرسه پدرم هر روز زنگ می‌زد خونه تا مطمئن بشه من می‌رفتم و سریع برمی‌گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ... تا اینکه اون روز، زودتر برگشت با های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می‌زد .. بهم زل زده بود، همون وسط خیابون حمله کرد سمتم موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ... . اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی‌تونستم درست راه برم!! حالم که بهتر شد دوباره رفتم به زحمت می‌تونستم روی چوبی مدرسه بشینم ... هر دفعه که پدرم می‌فهمید بدتر از دفعه قبل می‌خوردم ... چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم .. اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود!! . بالاخره پدرم رفت و پرونده‌ام رو گرفت ... وسط آتیشش زد ... هر چقدر کردم ... نمرات و تلاش‌های تمام اون سال‌هام جلوی چشم‌هام می‌سوخت هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت، اون آتش داشت جگرم رو می‌سوزوند تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ... بعد از این سناریوی مفصل، داستان کردن من شروع شد !! اما هر میومد جواب من بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل .. علی الخصوص اون‌هایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می‌اومد ... ولی من به شدت از و دچار شدن به سرنوشت و خواهرم وحشت داشتم ترجیح می‌دادم بمیرم اما ازدواج نکنم ... تا اینکه مادرِ زنگ زد ... . . ... ❣ ارسال مطالب باآدرس ما: 🌿https://eitaa.com/joinchat/2096300453Cf14bdc325d
❣🖇❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣ ❣ 🎗 ۵ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | می‌خواهم درس بخوانم اون شب تا سر حد مرگ خوردم بی‌حال افتاده بودم کف خونه مادرم سعی می‌کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت، نعره می‌کشید و من رو می‌زد اصلا یادم نمیاد چی می‌گفت چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت، اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم، دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود : شرمنده، نظر عوض شده ... چند روز بعد دوباره زنگ زد : من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم گفت : شما آدمی نیست که همین طوری روی یه حرفی بزنه و پشیمون بشه تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره بالاخره مادرم کم آورد، اون شب با و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه شد : - بیخود کردن!! چه حقی دارن می‌خوان با خودش حرف بزنن؟ بعد هم بلند داد زد این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ؟ ؟ تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ... یه شرط دارم باید بزاری برگردم .... . ... ارسال مطالب باآدرس ما: 🌿https://eitaa.com/joinchat/2096300453Cf14bdc325d
🌸🍃🌸🍃 🎗 ۱۰ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | چند لحظه مکث کرد زل زد توی چشم‌هام و گفت : واسه این ناراحتی می‌خوای کنی؟ دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه .. - آره افتضاح شده با صدای بلند زد زیر با صورت خیس، مات و مبهوتِ خنده‌هاش شده بودم ... رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت کشید و مشغول خوردن شد ... یه طوری غذا می‌خورد که اگر یکی می‌دید فکر می‌کرد غذای یه کم چپ چپ زیرچشمی بهش نگاه کردم - می‌تونی بخوریش؟خیلی شوره، چطوری داری قورتش می‌دی؟ از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده‌اش گرفت + خیلی عادی همین طور که می‌بینی، تازه خیلی هم عالی شده .. دستت درد نکنه - مسخرَم می‌کنی؟ + نه به خدا رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم ... جدی جدی داشت می‌خورد، کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم، گفتم شاید برنجم خیلی بی‌نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم، غذا از دهنم پاشید بیرون ... سریع خودم رو کنترل کردم و دوباره همون ژست ام رو گرفتم نه تنها برنجش بی‌نمک نبود بلکه اصلا درست دَم نکشیده بود، مغزش خام بود!! دوباره چشم‌هام رو ریز کردم و زل زدم بهش حتی سرش رو بالا نیاورد + جان گفته بود بلد نیستی حتی درست کنی! سرش رو آورد بالا با بهم نگاه می‌کرد + برای بار اول، کارت بود اول از دستم مادرم شدم که اینطوری لوم داده بود ... اما بعد خیلی خجالت کشیدم شاید بشه گفت برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می‌کرد ... . ... 🌸🍃 ارسال مطالب باآدرس ما: 🌿https://eitaa.com/joinchat/2096300453Cf14bdc325d ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣