eitaa logo
Zaeran Alghame Hamedan
108 دنبال‌کننده
101 عکس
267 ویدیو
6 فایل
اطلاع رسانی جلسات هیئت زائران علقمه همدان و بیت الزهراء علیهاالسلام - اشتراک گذاری احادیث و کلیپ‌ها و صوت‌های مذهبی.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 💐 ذکر بسم الله، بر لب‌های من هست هر روز و همه شب‌های من مایه‌ی آرامش قلب من است از فروغش چشمهایم روشن است بشنو از من، ای رفیق با صفا! قصّه‌ای از مصطفی، از مرتضی این دو، چون یک روح در دو پیکرند ماسوا را سرورند و رهبرند خواجه‌ی لولاک چون مبعوث گشت چند سالی هم زِ تبلیغش گذشت بسکه دید از دشمنان آزارها بس چشیدی طعم طعنه بارها لاجرم، تصمیم بر هجرت گرفت خانه آن فرزانه در غربت گرفت آن سفر را کِی بَرَد یاسین زِ یاد بسکه باشد خاطرات آن زیاد اوّلین شب از ربیع اوّلین سوی یثرب رفت خیرالمرسلین تا مبادا مشکلی پیش آورند کافران از هجرتش بویی برند خوابگاه مصطفای باصفا کرد آماده وصیّ‌اش از وفا بس خطرها داشت این کارش ولی خفت جای آن سفر کرده، علی دیده بانان را چنین بودی گمان خفته در بستر، رسول مهربان بعد مغرب، رخت مکّه تیره شد ظلمت شب بر همه جا چیره شد کُفر کیشان، سنگِ کین برداشته بهر فتنه، نقشه در سر داشته حمله‌ور بر بیتِ پیغمبر شدند سنگ اندازش زِ بام و در شدند هر یکی بر دامنِ خود ننگ زد جای طٰهٰ، مرتضی را سنگ زد مرتضی با دردها دمساز بود همچنان در زیرِ رو انداز بود آن چهل قاتل زِ خیل کافران هر یک از ایشان بُد از یک خاندان در سرای سرّ یاسین آمدند در حریم مهر، از کین آمدند یک به یک تیغ جفا افراشتند بعد، روانداز را برداشتند عزم قتل مصطفی شان بُد ولی جای او دیدند خوابیده علی شیر حق را چونکه دیدندی عیان ناگهان بگریختند آن روبهان آری، آری، آنکه هنگام خطر خُفت بینِ بسترِ پیغامبر آنکه بهر مصطفی از جان گذشت بل ز کلّ عالم امکان گذشت جان احمد، جانشین احمد است وارث شرع نبی، از سرمد است آنکه《 مَنْ یَشْریٖ 》به وصفش نازل است رهروان را رهنمای کامل است حیدر کرّار، بی تکرار بود نفسِ پاک احمد مختار بود فکر شیعه با محمد با علی است ذکر شیعه یا محمد یا علی است « » دلبسته بر این خاندان نیست اهل دوستی با دشمنان همدان شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳ خورشیدی ۲۴ رجب المرجب ۱۴۴۶ قمری (مراجعه شود به روایات ذیل آیه لیلة المبیت) 🔷 با تشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 دیدن صلی‌الله‌علیه‌وآله توسط سلام‌الله‌علیها بار دیگر با نام و یاد حیّ سرمد یک قصه گویم از خدیجه از محمد روزی خدیجه داشت مهمانی یهودی عالم به تورات و همه اخبار بودی گرد خدیجه بود خدمتکارها جمع چون گردشِ پروانه‌ها بر محورِ شمع افتاد ناگه احمد از آنجا عبورش قصر خدیجه غرق شد در موج نورش مرد یهودی دید آن روی نکو را با میزبان آغاز کرد این گفتگو را گفتش گذر کرد از برِ قصرت جوانی کز حق رسد او را کتاب آسمانی دستور ده عقده ز قلب ما گشایند از آن جوان هاشمی، دعوت نمایند تا ساعتی از نور رویش وام گیریم با دیدن رخسار او آرام گیریم فرمود آن بانو به یک تن از کنیزان دعوت کنید از آن جوان پاک‌دامان کز مرحمت در خانه‌ی ما پا گذارد بلکه قدومش را به چشم ما گذارد وقتی کنیز دختر پاکِ خویلد دعوت نمود از سید بطحا محمّد از مرحمت فرمود این دعوت اجابت آمد درون خانه در اوج نجابت مرد یهودی کرد بر رویش نظاره چید از سپهر مهر رخسارش ستاره گفت: اینکه رویش خوب‌تر از ماه باشد نامش محمّد ابن « عبدالله » باشد هر چند پیرامون وی قومی جهول است این مرد از سوی خدا آخر رسول است پس از امین مکه خواهش با ادب کرد کای زاده‌ی عبدالمطلب، ای جوانمرد جانا! کناری زن، ز تن پیراهنت را ای صد نشانت، ده نشان بر ماتنت را وقتی محمد زد کنار آن جامه‌ی خویش حبرِ یهودی با خدیجه‌ی دور اندیش دیدند با چشمان‌شان در اوج حیرت نقش است بر روی تنش مُهر نبوّت مُهر نبوت دید چون حبر یهودی چشمان وی زد برق و مُهر از لب گشودی گفت: ای خدیجه! سرّ سرمد این جوان است بِاللهَ قسم، این خاتم پیغمبران است آن زن که کفوِ این جوان ارجمند است هم در جهان، هم در قیامت سربلند است آن زن که او را تکیه گه، این تخت گردد عزّو شرف باید، یقین خوشبخت گردد دوشیزه شد از این سخن غرق شگفتی مهر محمد ملک قلبش را گرفتی کرد آرزو آن ملک بطحا را ملیکه او را نشاند لطفِ حق بر این اریکه کرد آرزو، از جان و دل، گردد عروسش او را شود حامیّ و باشد دست‌بوسش رو کرد بانوی حجازی سوی مهمان گفت: از کجا بر تو عیان شد سرّ پنهان گفتا: نشانی‌هاش در تورات خواندم من شرح حالش در بسی آیات خواندم تورات که نازل شده از آسمان است درباره‌ی پیغمبر آخر زمان است گوید که در بین عرب پیغمبری هست کاو را به کُلّ آفرینش سروری هست دو گوهر نایاب خود را داده از دست هم مامِ خود، هم بابِ خود را داده از دست گرچه بُوَد او سرپرست کُلّ هستی از وی نماید جدّ و عمّش سرپرستی دوشیزه‌ای که سیّده بر قوم خویش است کُفوِ گرامی بر رسولِ مهر کیش است هان! از قریش است آن زن پاکیزه دامان که‌اش همسر و همدل شود در روزگاران اوصاف آن بانو چو می‌کردی شماره سوی خدیجه بود با دستش اشاره یعنی تو هستی در جهان، یار محمد در موج غم باشی تو غمخوار محمد گفتش: به کف آر این شرافت این کرامت چون مایه‌ی فخر است در روز قیامت این داستان کز آن حقیقت آشکار است نقل جناب « » اندر است بانو خدیجه مادر اهل زمین است او بهترین مصداق « اُمّ المومنین » است ای « » از احمد و آلش بزن دم هرچند دشمن با تو گردد کُلّ عالم همدان یکشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۲۱ خورشیدی ۸رمضان ۱۴۴۳ قمری خصائص ام المومنین خدیجه الکبری؛ شیخ حسین تهرانی؛ صفحه ۲۶۸. به نقل از بحار؛ مجلسی؛ ج۱۶؛ ص۲۰. 💐 باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 سلام بر خدیجه (س) بنام خداوند هست آفرین که ما را بِهین ناصر است و معین خداوندِ ما قادر و قاهر است خبردار از باطن و ظاهر است محمد، پیام آورِ رحمتش علی نیز دروازه‌ی حکمتش یکی داستانم به خاطر بُوَد که ارزنده‌تر از جواهر بُوَد « بخاریّ » و « مُسلم » نمودند نقل همین قصّه کز آن شود مات عقل که روزی، برِ سیّد المرسلین شرفیاب گردید روح الامین بگفت: ای وجودت جهان را پناه ببین این خدیجه است کآید ز راه به صد سختی و رنج، آن با وفا برای تو آورده آب و غذا پس آنگه که آمد به نزد شما رسانش سلام از سوی کبریا سلام مرا نیز، بر او رسان درودم بر آن پاک بانو رسان بگویش: اَلا! یار نیکو سرشت تو را هست قصری به باغ بهشت در آن قصر زیبا ز لطفِ اِلٰه غم و سختی و رنج را نیست راه اَلا! « » ، مادر فاطمه که بر مؤمنین است مادر همه بُوَد بهترین همسر مصطفی دلش بود لبریزِ صدق و صفا همدان پنجشنبه ۱۱ /۸/ ۱۴۰۲ ۱۷ ربیع الثانی ۱۴۴۵ ق علی نظری منفرد؛ تنها یادگار؛ ص ۲۵ ؛به نقل از ینابیع المودة؛ ج ۲ ؛ص۴۷. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ذکر بسم الله، مفتاح دل است عارفان را شمعِ جمع و محفل است آن خداوندی که حیّ و حاضر است بر همه کردارِ مردم، ناظر است آفرینش را نکو آراستی از همه آثارِ خود پیداستی مهدی منجی، مر او را جلوه است مؤمنین را غدوه است و اُسوه است او که موعودِ خدا در عالم است در حقیقت، ریسمانی محکم است عالمی بر او شود گر معتصم کاخ استبداد گردد مُنهدم مهدی، آری، لایق تقدیس بود از جهاتی، همچنان ادریس بود حضرت ادریس در بالای کوه با وجود آن جلال و آن شکوه بیست سالِ غیبتش آن خوش شعار بود کلّ روزها را روزه‌دار یک ملک، مأمور از دادار بود کار او، آوردنِ افطار بود غیبتش چون رو به پایان آمدی بر فرشته، حکمِ سبحان آمدی بهر ادریس نبی، کاری مکن از برایش فکرِ افطاری مکن روزه‌دارِ قصّه‌ی ما از قضا ماند سه روز و سه شب را بی‌غذا چون وجودش در تلاطم آمدی گرسنه، در بین مردم آمدی مردمان را بود خاطر بس ملول بهر یک نفرینِ ادریسِ رسول دید بین قومش آن نیکو سیر مادری دلخسته، همراه پسر گر چه آنان را دو نانِ تازه بود جسمشان را ضعفِ بی‌اندازه بود زن که قلبی داشت پاک و مهربان دید ادریسِ نبی را نصفِ جان آن رسول پاک را نشناختی لیک کارش را به راه انداختی کرد اصرار و تقاضایش قبول داد نصفِ نان طفلش بر رسول آن پسر را بود در دل محشری دید قوتش را خورَد آن دیگری غُصّه‌ی نان، قلبِ کودک را فشرد قِصّه را کوته کنم، از غُصّه مُرد گفت مادر: رفت از کف حاصلم آتشی افتاد در باغ دلم از غم فرزند بس شیون نمود از کفِ ادریس، طاقت را رُبود گفت با مادر، رسول خوش سیر صبر کن تا زنده سازم این پسر کرد ادریس نبی، کاری شگفت با دو دستِ خود، دو بازویش گرفت گفت: ای روحِ زِ تن رفته برون در بدن برگرد با حکمم کنون سر فرود آور، تو بر فرمانِ من با تو ادریسِ نبی گوید سخن آن پسر یکبار دیگر زنده شد باز از شادی، فضا آکنده شد بهر یک پیغمبرِ فرخنده بخت مردگان را زنده کردن نیست سخت این عمل با اذن حق آسان بُوَد چون به حکم خالق سبحان بُوَد ای برادر!حجة بن العسکری آنکه دارد بر عوالم، سروری آنچه کرد ادریس، آن مولا کند مردگان با اذن حق، احیا کند بر تقاص از دشمنان، بندد کمر زنده گرداند ابوبکر و عمر او که باشد اوصیا را خاتمه باز گیرد انتقام فاطمه این حقایق، شاهدی بر رجعت است ای برادر! رازها در رجعت است « » وابسته‌ی مهدی بُوَد سال‌ها دلبسته‌ی مهدی بُوَد در قیامش کاش یارِ او بُوَد موسم رجعت ،کنار او بُوَد همدان یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ۱ رمضان ۱۴۴۶ قمری علامه مجلسی؛ حیوة القلوب؛ جلد ۱ ؛صفحه ۲۳۶ - ۲۳۰. 🔷 با تشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 اعتراف عایشه در فضل خدیجه (س) با نام و یاد خالق بخشنده‌ی پاک کاو بی ستون افراشته، نُه طاق افلاک دارد به خیل بندگان لطف و عنایت پیغمبران را داد فرمان، بر هدایت کامل‌ترین درس سعادت بهرِ انسان آموخته با آیه‌هایِ ناب قرآن آموزگارِ آن حقایق، زِ امر سرمد شخص محمّد(ص) بوده با آل محمّد این خاندان، سرچشمه‌ی آب حیاتند در موج خیزِ فتنه‌ها، فُلک نجاتند لعنت به هر کس، دشمن این خاندان است زیرا که او خصم خدای مهربان است این ماجرا را عایشه کرده روایت بس نکته دارد، بشنو ای صاحب درایت این ثبت ِ« أسد الغابه » از « ابن اثیر » است آن کس که بین اهل سنّت، کم نظیر است اقرار کرده عایشه بر این حقیقت در کلّ عمرش، عقلِ کُل، ختم رسالت از خانه اش با یاد ایّام خدیجه بیرون نمی‌گردید، بی نام خدیجه بنتِ خویلد را به نیکی یاد می‌کرد در قصرِ مُروارید، روحش شاد می‌کرد یکروز از او، آنچنان تجلیل فرمود کز خشم و کینه، خاطرم لختی نیاسود من از خدیجه داشتم عمری تنفّر ز این رو نمودم بر رسولِ حق، تغیّر گفتم: خدا از تو گرفت آن پیرزن را بهتر از او، بر تو عنایت کرد من را بس کن دگر این حرف‌های بی نتیجه در نزد من دیگر مزن دم از خدیجه از بس که گفتی وصفِ او، قلب من افسرد بر غیرتم برخورد و روحم را بیآزرد از حرف من، ختم رسالت خشمگین شد ظاهر، غَضَب در رحمة للعالمین شد آمد به حرکت، از غضب، موی سرِ او چون کوره‌ی آتش، تمام پیکر او گویی،لبالبْ کاسه ی خون بود چشمش چندی گذشت و اندکی کم گشت خشمش از بسکه حرف زشتِ من، او را برآشفت با لحن قهر آلود، با تندی به من گفت هرگز از او بهتر خدا بر من نداده یعنی که کم کن این سخنهای زیاده یعنی که بود آن همدم و آرام جانم در کلّ عمرم، بهترینِ همسرانم ای « » بانو خدیجه، یار دین بود مصداقِ کامل، بهر اُم المؤمنین بود او مادر هر مؤمنِ آزاده بوده بر یاریِ ختم رسل، آماده بوده وقتی محمّد(ص) را همه تکذیب کردند بر حضرتش تهمت زده، قلبش فسردند او خواجه‌ی لولاک را تشویق می‌کرد با بذل مال و جان، وِ را تصدیق می‌کرد او نقدِ عمرش را در این رَه از وفا ریخت سرمایه‌ی خود را به پای مصطفی ریخت حق نیز از دریای رحمت، گوهرش داد دختر! چه دختر؟ قدر و نور و کوثرش داد جبرئیل آرد از سویِ، سرمد سلامش پیغمبر و زهرا نمایند احترامش اُمّ ابیها، نخل عمرش را نتیجه است شکر خدا که مادر شیعه، خدیجه است همدان ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ ۱۰ رمضان ۱۴۴۴ قمری سالروز وفات حضرت خدیجه (س) 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 شفای چشم دوست حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها ﴿شماره ۱ ﴾ ابتدای سخنم نام خدا می‌گویم شکر، بر پادشه روز جزا می‌گویم آنکه سرلوحه‌ی اسلام به احمد داده شیعه را دوستی آل محمد داده بود در نزد خدیجه زن نابینایی داده بودش ز کرم بانوی عالم، جایی کارش از آن زن بی یار، پرستاری بود سال‌ها گرم نگهداری و غمخواری بود مصطفی آنکه به حق آیت رحمت باشد آنکه از لطف و کرم غمخورِ امت باشد گفت: ای کاش که چشمان تو بینا گردد کاش یک روز هم این درد مداوا گردد آنچه فرمود همان دم به تحقق پیوست چشم زن باز شد و در به سوی غصه ببست چونکه این معجزه را مادر سادات بدید گفت البته خدا حرف رسولش بشنید این دعا بود مبارک که اجابت گردید صادر از لعل لب روح نجابت گردید پس پیمبر ز لب خود گوهر افشانی کرد باز یاد آوری از آیه‌ی قرآنی کرد گفت: آنگونه که معبود نموده است بیان این منم آیت رحمت به همه عالمیان دوستیِ حجت سر مد دارد هرچه دارد همه از لطف محمّد دارد همدان یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ خورشیدی سوم شعبان ۱۴۴۶ قمری شیخ حسین تهرانی؛ خصائص ام المومنین خدیجه سلام الله، ویژگی ۸۲ صفحه ۳۷۶ به نقل از بحار، جلد ۱۸ صفحه ۱۷ 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 شفای چشم دوست حضرت خدیجه (س) شماره ۲ هست « اسم الله » دردم را دوا هر مرض را ذکر حق باشد شفا یاد حق، جسم مرا جان می‌دهد بر کویر سینه، باران می‌دهد او ز حال بندگان، آگاه بود احمد او را بنده‌ی درگاه بود عقل کلّ، سرّ خدای اکبر است اوّلین نور، آخرین پیغمبر است ای برادر! این روایت گوش کن جامی از شهد نبوّت، نوش کن با خدیجه‌ی پاک، امّ المؤمنین بود نابینا زنی، عمری قرین سالها بانو، بر او یاری نمود خود نگهداری، پرستاری نمود شاهد آن زن، رسول الله بود خوب از احوال او، آگاه بود آیت رحمت به او گفت از وفا کاش روزی دیده‌ات یابد شفا با اجابت، این دعا دمساز شد چشم های بسته‌ی زن، باز شد این حقیقت چون خدیجه دیده بود وز دعای وی، نتیجه دیده بود در حضور مصطفای باصفا گفت: می‌باشد مبارک این دعا حرف احمد را احد دارد قبول هست این بینایی از لطف رسول پس محمد از دو لب گوهر فشاند آیتی ز آیات قرآن، باز خواند گفت در وصف نبی، جان آفرین نیست او جز رحمةً للعالمین در حقیقت هست او خیر البشر هر که بر او شک نماید قَدْ کَفَر « » حیرانِ احمد آمده سائل آل محمد آمده همدان یکشنبه ۱۴بهمن ۱۴۰۳خورشیدی ۳شعبان۱۴۴۶قمری 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ذکر بسم الله، مفتاح دل است عارفان را شمعِ جمع و محفل است آن خداوندی که حیّ و حاضر است بر همه کردارِ مردم، ناظر است آفرینش را نکو آراستی از همه آثارِ خود پیداستی مهدی منجی، مر او را جلوه است مؤمنین را غدوه است و اُسوه است او که موعودِ خدا در عالم است در حقیقت، ریسمانی محکم است عالمی بر او شود گر معتصم کاخ استبداد گردد مُنهدم مهدی، الحق لایق تقدیس بود از جهاتی، همچنان ادریس بود حضرت ادریس در بالای کوه با وجود آن جلال و آن شکوه بیست سالِ غیبتش آن خوش شعار بود کلّ روزها را روزه‌دار یک ملک، مأمور از دادار بود کار او، آوردنِ افطار بود غیبتش چون رو به پایان آمدی بر فرشته، حکمِ سبحان آمدی بهر ادریس نبی، کاری مکن از برایش فکرِ افطاری مکن روزه‌دارِ قصّه‌ی ما از قضا ماند سه روز و سه شب را بی‌غذا چون وجودش در تلاطم آمدی گرسنه، در بین مردم آمدی مردمان را بود خاطر بس ملول بهر یک نفرینِ ادریسِ رسول دید بین قومش آن نیکو سیر مادری دلخسته ،همراه پسر گرچه آنان را دو نانِ تازه بود جسمشان را ضعفِ بی‌اندازه بود زن که قلبی داشت پاک و مهربان دید ادریسِ نبی را نصفِ جان آن رسول پاک را نشناختی لیک کارش را به راه انداختی کرد اصرار و تقاضایش قبول داد نصفِ نان طفلش بر رسول آن پسر را بود در دل محشری دید قوتش را خورد آن دیگری غُصّه‌ی نان، قلبِ کودک را فشرد قِصّه را کوته کنم از غُصّه مُرد گفت مادر: رفت از کف حاصلم آتشی افتاد در باغ دلم از غم فرزند بس شیون نمود از کفِ ادریس، طاقت را رُبود گفت با مادر، رسول خوش سیر صبر کن تا زنده سازم این پسر کرد ادریس نبی، کاری شگفت با دو دستِ خود، دو بازویش گرفت گفت: ای روحِ زِ تن رفته برون در بدن برگرد با حکمم کنون سر فرود آور، تو بر فرمانِ من با تو ادریس نبی گوید سخن آن پسر یکبار دیگر زنده شد باز از شادی، فضا آکنده شد بهر یک پیغمبرِ فرخنده بخت مردگان را زنده کردن، نیست سخت این عمل با اذن حق، آسان بُوَد چون به حکم خالق سبحان بُوَد ای برادر! حجة بن العسکری آنکه دارد بر عوالم، سروری آنچه کرد ادریس، آن مولا کند مردگان با اذن حق، احیا کند بر تقاص از دشمنان بندد کمر زنده گرداند ابوبکر و عمر او که باشد اوصیا را خاتمه باز گیرد انتقام فاطمه این حقایق، شاهدی بر رجعت است ای برادر! رازها در رجعت است « » وابسته‌ی مهدی بُوَد سال‌ها دلبسته‌ی مهدی بُوَد در قیامش کاش یارِ او بُوَد موسم رجعت، کنار او بُوَد همدان یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ۱ رمضان ۱۴۴۶ قمری علامه مجلسی؛ حیوة القلوب؛ جلد ۱ ؛ صفحه ۲۳۶ - ۲۳۰. 🔷 با تشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 ﴿میراث حسادت﴾ باز با نام خداوندِ احد آنکه وصفش هست « اللهُ صَّمد » نکته‌ای گویم که باشد بس ظریف گشته ثبت از اعترافات حریف یک نفر پرسید روزی از عمر کای خلیفه دوّم خیرالبشر کیست آن کاو در همه مُلک وجود بیشتر از دیگران باشد حسود؟ پس عمر در پاسخ او گفت زود در حَسَد، اول نفر، بوبکر بود! هان! مپنداری کسِ دیگر رسد در زمانه، بر ابوبکر از حسد ای برادر! بر حذر باش از حسود یاد آور « اَلْحَسُودُ لا یَسُود » این حسادت فی المثل چون آتش است خانمان سوز آتشی بس سرکش است آنچنان که آتشی هیزُم خُورَد خود حسادت طاعتِ مردم خُورَد خلق می‌دانند، این نَبُوَد عجیب دختر از ارثِ پدر، یابد نصیب پس بدان، بر عایشه باید رسد بعد از مرگِ ابوبکر، این حَسَد این صفت از روی عادت داشتی بر خدیجه، بَد حسادت داشتی گاه گاهی نزد زهرای بتول گاه گاهی نیز در نزد رسول از حسد بر پا شرارت می‌نمود بر خدیجه بس جسارت می‌نمود کرد ذکر خیر از آن بانو رسول از حسادت عایشه گشتی ملول با زبان طعنه گفت آن بی‌حیا این سخن در نزد ختم الانبیا گفت: حق از تو گرفت آن پیر زن زوجه‌ای دادت جوان، خوش خو، چو من از خدیجه بعد از این کم یاد کن عایشه را از خودت دلشاد کن خشمگین گردید یاسین ز این سخن داد بر او پاسخی دندان شکن گفت: کای غافل ز اسرار نهان کیست مانند خدیجه در جهان؟ در کجا چون او زنی پیدا شود؟ کز شرافت مادر زهرا شود بر خدیجه آنکه دختر داده است دختری در شأن کوثر داده است در حقیقت آن خدا باشد حکیم کز ره حکمت تو را کرده عقیم « » ماه صیام است از اِله هرچه می‌خواهد دل تنگت بخواه واسطه کن، بانویی نیک و سرشت که بُوَد مشتاقِ او باغ بهشت این توسل‌ها نتیجه می‌دهد جمله حاجاتت خدیجه می‌دهد همدان چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ مصادف با ۴ رمضان ۱۴۴۶ ۱ـ ابن ابی الحدید معتزلی؛ شرح نهج البلاغه؛ جلد ۲؛ صفحه ۳۲. ۲- مراجعه شود به خصائص ام المومنین خدیجه الکبری علیه السلام شیخ حسین تهرانی 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 صلی‌الله‌علیه‌وآله 🔹 علیهاالسلام 💐 ﴿حسودترین شخص عالم﴾ باز با نام حیّ لَمْ یَزَلی که خدای محمد است و علی با شما قصّه‌ای نکو گویم همچنان شانه، مو به مو گویم یکی از سُنّیانِ مُعتزّلی به عمر داشت قلب مُتّصلی شرح « نهج البلاغه » چون می‌کرد دقت از دیگران، فزون می‌کرد تا مبادا که اشتباه کند ناروا گوید و گناه کند در کتابش مطالبی دیدم اعترافاتِ جالبی دیدم صفحه سیّ و دو، ز جلد دُوُم رازی افشا نموده بر مردم نقل، « ابن ابی الحدید» کند بلکه تاکید، بس شدید کند یک نفر کرد با عمر نجوا کای اَبو الزّوجه‌ی رسول خدا تو که خود دیده‌ای ز اهل زمین حبشه، هند، روم، ایران، چین همه از «یاء» تا «الف»دیدی کلّ اقوام مختلف دیدی تو که چون دوستت خلیفه شدی میوه‌ی شاخه‌ی سقیفه شدی تو که فاروقی و چنان صدّیق هست حرفت نتیجه‌ی تحقیق تشنه‌ام تشنه، جام آب بده پرسشی باشدم، جواب بده بازگو در برابر رُخ من بی کم و کاست، راست، پاسخ من کیست روی زمین حسودترین؟ ناجوانمرد و بی‌ وجودترین؟ بی تعلّل خلیفهٔ ثانی داد او را جواب، در آنی که ابوبکر در تمام زمین بین مردم بُوَد حسودترین(۱) این حسادت، قرین به جانش داشت رخنه در مغز استخوانش داشت با توام، ای برادر سُنّی با توام، با تو، شیعه‌ی مُنّی گر رسیده است عقل تو به بلوغ گو عمر راست گفته یا که دروغ؟ هان! حسد بدترینِ عادات است آتش خرمنِ عبادات است بشنوید این حدیث را مردم همچو آتش که می‌خُورَد هیزُم در مَثَل، مثلِ آتش است حسد گر که بر خرمنِ عمل برسد شعله‌ی سرکشی فروزاند همه اعمال را بسوزاند یک حدیث دگر شنو، ای دوست! چه حدیثی؟ مفاد آن نیکوست هر کسی تابع حسد بوده است هیچ یک لحظه هم نیاسوده است دوست گر شد حسود، دشمن توست آتشی در میان خرمن توست « » سعی کن، حسود نباش پست و نامرد و بی‌وجود نباش آهِ سوزانم از نهاد آمد نکته‌ی دیگرم به یاد آمد عایشه، مظهر ابوبکر است وارث و دختر ابوبکر است از ابوبکر نی عجب که حسد ارث مانَد، به عایشه برسد عایشه گر که عادتی دارد به خدیجه، حسادتی دارد این چنین ارث از پدر دارد در جزا جای، در سقر دارد ز این حسد شعله بر دل همه زد چند زخم زبان به فاطمه زد آنقَدَر طعنه زد که دُخت رسول اشک از دیده ریخت، گشت ملول بارها مصطفی ز صدق و وفا کرد وصف خدیجه الغرّاء عایشه چون شنید محزون شد از کلام رسول، دلخون شد سخنی زشت بر محمد گفت قصّه‌ی آن حسد به احمد گفت حق گرفت از رسول، پیر زنی جای او هدیه داد، همچو منی این همه مهر را نتیجه کجاست؟ عایشه در کجا، خدیجه کجاست؟ عقل کل ز این اهانتش آشفت خشمگین در جواب عایشه گفت حق از او داده دختری بر من کرده اعطا چه کوثری بر من لیک کرده عقیم، عایشه را از حَسَد، دل دو نیم، عایشه را بعد در وصف او زبان گشود « اَیْن مثل خدیجه » را فرمود شجر نور را نتیجه بُوَد نسل پیغمبر از خدیجه بُوَد(۲) همدان چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ خورشیدی ۴ رمضان ۱۴۴۶ قمری ۱ - ابن ابی الحدید معتزلی؛ شرح نهج البلاغه؛ جلد ۲؛ صفحه ۳۲. ۲ - مراجعه شود به خصائص ام المومنین خدیجه الکبری علیهاالسلام؛ شیخ حسین تهرانی. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ﴿شماره ۱﴾ ذکر بسم الله، درمانم کند رهسپار کوی جانانم کند خالق جبّار، ستار العیوب قادر قهّار، غفّار الذنوب هم خداوندی که بی‌مانند بود بِه، از آنکه مردمان دانند بود داد جلوه، عالم موجود را پس خلیفه خواند آن موعود را مهدی موعود، اُمّت را ولی است طالب خون حسین بن علی است او که در دستش قدر همچون قضاست با شباهت بر علی موسی الرضاست قبله‌ی هفتم، امام هشتمین آن پناه مردمِ ایران زمین با دلی بشکسته با صد شور و شین یاد عاشورای خونینِ حسین گفت: از روزی که آن عالیجناب تشنه لب جان داد در نزدیک آب بابِ گریه، بهر ما مفتوح شد چشم‌های ما همه مجروح شد اشک، آبی بر شرار خشم ماست زخم گریه، نقشِ پلکِ چشم ماست روز عاشورا ز قومی بس محیل شد در آن صحرا، عزیزِ ما ذلیل ای برادر! مهدی آل رسول چون رضا از این بلا باشد ملول در زیارت ناحیه با شور و شین عرضه می‌دارد به جدّ خود حسین گر چه در دنیا به تاخیر آمدم از برای یاری‌ات دیر آمدم لیک در سوگ تو با آه و نوا اشکِ خون بارم به هر صبح و مسا روز و شب را صرفِ گریه کرده‌ام چشم‌هایم وقفِ گریه کرده‌ام « » چون مهدی صاحب زمان کن روان از دیده اشکِ بی‌امان آنقدر ز این غم ببار اشک از عیون تا سرشک تو بَدل گردد به خون بر سر سینه زنان با شورشین خود بگو: « لا یَوم، کَیَومِ الحسین » همدان جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ شمسی ۶ رمضان ۱۴۴۶ قمری شیخ صدوق؛ الامالی؛ صفحه ۹۰. 🔷 با تشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ﴿شماره ۱﴾ هست بسم الله الرحمن الرحیم اولین آیه به قرآن کریم حمد، پرچمدارِ اول در صف است در همین سوره تمام مصحف است سربلند آن کس کز این سرّ آگه است که عصاره‌ی فاتحه، بسم الله است هست بسم الله، اوّل آیه‌اش سوره را بگرفته زیر سایه‌اش در میان آیه، ( باء ) تاج سر است بلکه روحِ پُر فتُوحِ پیکر است نوزده حرف‌اند در یک آیه جمع هیجده پروانه، باء مانند شمع ای برادر! طبق استدلالِ ما بوده باشد فکرت ارْ دنبالِ ما کل قرآن جمع در یک ( باء ) بُوَد که بدونِ نقطه، ناخوانا بُوَد اصلِ این تفسیر از مولا علی است نقطه‌ی ظاهر به تحتِ با علی است رمز بگشایِ کتابِ حق، علی است نفسِ یاسین انتخابِ حق، علی است بعدِ پیغمبر صحابه‌ی بی‌وفا جای غسل و کفن و دفن مصطفی رو همه سوی سقیفه کرده‌اند انتخاب یک خلیفه کرده‌اند بود مبنای سقیفه اشتباه در تعارض بود با حکم اِله در حقیقت بود یک کار خلاف چون نظرشان داشت با حق، اختلاف روح قرآن دید قرآن، بی‌کس است عترتِ ختم رسولان، بی‌کس است چشم حق، آن اُمّتِ بدبخت دید شیخ‌ها در فکر تاج و تخت دید دید از بد عهدیِ کج باوران آن مسلمانان؟ نه! شیطان یاوران دید بشکسته ز جور اُمتش صاحب قرآن چو قرآن حرمتش کار ایشان درخورِ توبیخ بود لکّه ننگ دامنِ تاریخ بود مرتضی آن جانشین باوفا یکتنه، تجهیز کردی مصطفی کارهای صاحب اسلام کرد خود یگانه دخترش آرام کرد گرچه پُر بود از ملائک حجره، صحن کرد آماده بساط کفن و دفن خواند با یک سینه‌ی پُرسوز و ساز بر تن صاحب شریعت، خود نماز کرد از دفنش داخل کاشانه‌اش پیش چشم ساکنانِ خانه‌اش دید قرآن چون نبی، محجور بود عهد بسته، بر وفا مجبور بود عهد کرد آن پیشوای سخت کوش که نیندازد عبایش روی دوش تا کتاب الله را تدوین کند عزّتِ نسلِ بشر، تامین کند تا شود بر مسلمین حجّت تمام کآمده دلسوزِ این اُمّت امام او که خورشید ولایت بوده است خلق را فکر هدایت بوده است همّتِ او آیه‌ها را کرد جمع همچنان پروانه، دورِ نورِ شمع الغرض، شمع شبستان هُدیٰ آن ولیّ دادگر، از ابتدا سوره‌ها را پیش هم شیرازه کرد رسم خیرالمرسلین را تازه کرد آیه‌ها را پیش هم تکمیل چید طبق ترتیبی که شد تنزیل چید واژه واژه، در سرِ جایش گذاشت پایِ قرآن، مُهر و امضایش گذاشت بُرد آن را در میانِ مسلمین داد قرآنش نشانِ مسلمین گفت: با دست علی کامل شده ثبتِ آنچه بر نبی، نازل شده اصل مصحف را به ایشان عرضه کرد بی‌خطا، بی‌نقص، قرآن عرضه کرد گفت: این است آنچه ذات ذوالجلال کرده نازل بر رسول خوش خصال مردمان گفتند با آن سرفراز نیست بر قرآنِ تو، کس را نیاز اُمّتِ غافل شده از بوتُراب روی‌گردانند ز آن اُمّ الکتاب چون نمودند این جفا را با علی خود چنین فرمودشان مولا علی نیست زاین پس از برای هیچکس نسخه‌ی قرآن من در دسترس چشم‌تان هرگز نبیند این کتاب کش نموده جمع، دست بوتراب ای برادر! مهدی صاحب زمان چون شود ظاهر میان مردمان آوَرَد با خود، امام مهر کیش همچنان جدّش علی، قرآن خویش پس حدودش را همه احیا کند حکم قرآن در جهان اجرا کند طبق قرآن، آل یاسین صادق‌اند در حقیقت خود کتاب ناطق‌اند عترت و قرآن، چو روح و پیکرند یادگاری‌هایی از پیغمبرند نیست طبق قول احمد در جهان این دو را یک دم جدایی در میان « » با عترت و قرآن بمان منتظر بر دولتِ ایشان بمان همدان جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ شمسی ۶ رمضان ۱۴۴۶ قمری مراجعه شودبه: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی؛ تحریف قرآن؛ صفحه ۱۳۹. 🔷 با تشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار. 📚 برای مشاهده آرشیو اشعار قدیم و جدید می‌توانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید. 🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔶 یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید: 🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🤲 التماس دعای فرج.