▪️🍃🌹🍃▪️ 💯 📸 ۷ دلیلِ شلوغیِ پمپ‌بنزین‌ها #بنزین 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ دوستانتان را هم با ما همراه کنید. @Zarre_Bin 🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃

چند روز است جلوتر به شما می گویم اربعین کرب و بلایم نبری، می میرم ... #شب_جمعه دوستانتان را هم با ما همراه کنید. @Zarre_Bin 🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃

🍀🍀🍀💫#رویای_نیمه_شب #قسمت_پنجاهُ_هشتم حاکم خمیازه‌ای کشید و گفت:( حرف‌های رشید چ ارزشی دارد؟!) همسر حاکم گفت:( تو فکر می‌کنی سیاستمدار بزرگی هستی و وزیرت به قدری از تو می هراسد که جرات نافرمانی و یا توطئه‌ای را ندارد. برایت سخت است بپذیری ممکن است دخترت ب توطئه‌ای پی برده باشد که تو از آن بی خبری. به وزیر بگو بیرون برود تا رشید بتواند راحت حرف بزند.) وزیر نگاه معناداری به رشید کرد و با اشاره حاکم از خلوت سرا بیرون رفت. همسر حاکم ب یکی از نگهبان‌ها اشاره کرد که برود و مراقب وزیر باشد. حاکم نگاه تندی به همسرش کشید و از رشید خواست نزدیک‌تر برود. رشید به حاکم نزدیک شد و تعظیم کرد. _ مطمئن باش که تو و پدرت در امان هستید. حالا بدون واهمه، آنچه را می‌دانی بگو. راستگویی موجب نجات است و دروغگویی، آن هم به من، سبب نابودی. خدا را شکر کردم که حقیقت داشت خود را نشان می‌داد. مطمئن بودم که در آن لحظه‌ها، ریحانه در سجده است و برای سلامتی پدرش من دعا می‌کند. تنها نگرانی من به خاطر ابوراجح بود. می‌ترسیدم تا آن موقع از پا درآمده باشد. رشید باز تعظیم کرد و با صدایی لرزان گفت:( من، امینه را دوست دارم. هاشم، ریحانه را دوست دارد. ریحانه، دختر ابوراجح است. پدرم در نظر دارد که من با قنواء ازدواج کنم تا پیوند میان شما او محکم‌تر شود. او از این ک می‌دید چند روزی است هاشم ب دارالحکومه می‌آید و قنواء ب او علاقه نشان می‌دهد، ناراحت بود. احساس می‌کرد اگر قنواء و هاشم با یکدیگر ازدواج کنند، او ب منظورش نخواهد رسید. برای همین دنبال بهانه‌ای بود تا هاشم را از دارالحکومه دور کند.) حاکم ب تلخی خندید. _ چ کسی گفته که قرار است این دو باهم ازدواج کنند؟ _ پدرم گمان می‌کرد شما موافق این وصلت هستید. _ فقط کافی بود با من حرف بزند تا بگویم چنین نیست. ادامه بده! _ آمدن مسرور ب دارالحکومه، این بهانه را ب شکلی دلخواه ب دست پدرم داد. پدربزرگ مسرور، پیرمردی شیاد است. او از مسرور خواسته ک با ریحانه ازدواج کند و پس از ان، با از میان برداشتن ابوراجح، صاحب حمام شود. مسرور پس از آن ک از ریحانه جواب منفی شنیده و احساس کرده ک هاشم از او خواستگاری خواهد کرد، نزد پدرم آمد و ادعا کرد که ابوراجح در حمام از صحابه بدگویی می‌کند و از هاشم خواسته ک خبری از دوستش، صفوان، ک در سیاه‌چال است، ب دست آورد. پدرم شنیده بود که هاشم و قنواء ب سیاهچال رفته‌اند و صفوان و پسرش به خواست قنواء، ب زندان عادی منتقل شده اند. او ب مسرور گفت:( آیا ابوراجح تنها از هاشم خواسته خبری از قنواء ب دست آورد یا اینکه از او خواسته با آلت دست قرار دادن قنواء، صفوان و پسرش را آزاد کند تا در فرصتی مناسب، حاکم را ب قتل برسانند؟) مسرور ک ب نفع خود می‌دید هاشم را نیز از سر راه بردارد، حرف پدرم را تصدیقی کرد و گفت:( همینطور است که شما می‌گویید.) حاکم پرسید:( چرا ب نفع مسرور است که هاشم را از سر راه بردارد؟) _دیروز عصر، هاشم ب مسرور گفته که روز جمعه با پدربزرگش، ابونعیم، میهمان ابوراجح خواهند بود. مسرور فکر می‌کرده ک قرار است ابونعیم، ریحانه را برای هاشم خواستگاری کند. مسرور از این میترسد ک شاید ابوراجح بپذیرد و دخترش را به ازدواج هاشم درآورد. او می‌داند ک ابوراجح دخترش را به غیرشیعه نمی‌دهد؛ در عین حال اندیشیده ک شاید ابوراجح ب پاس خدمتی ک هاشم برای نجات صفوان و پسرش از سیاه‌چال کرده، اینکار را بکند. مسرور ب ریحانه علاقه دارد و دلش می‌خواهد هم صاحب حمام شود و هم ریحانه را ب چنگ بیاورد، و چون هاشم را مانع رسیدن به یکی از دو آرزویش میدید، با نقشه پدرم همراه شد و شهادت داد که هاشم، جاسوس ابوراجح در دارالحکومه است و قصد دارد با کمک صفوان و پسرش، جناب حاکم را ب قتل برساند. حاکم ب من گفت:( تو خیلی ساکتی. حرف بزن!) گفتم:( حقیقت همین است که رشید گفت. او ب خاطر حقیقت، حاضر شد علیه منافع خود و پدرش حرف بزند. چنین انسان هایی شایسته ستایش و احترامند. مسرور از اینکه آلت دست وزیر شده، پشیمان است و حاضر است ب آنچه رشید گفت، شهادت دهد و اعتراف کند؛ اما این که مسرور ادعا کرده ریحانه و مادرش در خانه، علیه حاکم و حکومت صحبت می‌کنند، دروغ است. وزیر ب قدری از ابوراجح متنفر است که تنها به نابودی او راضی نیست، بلکه می‌خواهد خانواده‌اش را نیز آزار دهد. شاید مسرور دلش می‌خواهد همسر ابوراجح و ریحانه ب سیاهچال بیفتند تا ریحانه از خواستگارهایش دور شود و بعد ب خاطر نجات مادرش، حاضر شود با او ازدواج کند. احتمال می‌دهم او و وزیر این قول و قرارها را باهم گذاشته اند. رشید گفت:( همین طور است.) حاکم از من پرسید:( تو برای چ حاضر شدی ب دارالحکومه رفت و آمد داشته باشی؟) _ من تمایلی به این کار نداشتم. پدربزرگم گفت:( اگر ب دارالحکومه نروی، ممکن است برایمان مشکلی پیش بیاورند.) ادامه دارد....

دوستانتان را هم با ما همراه کنید. @Zarre_Bin 🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃

▪️ای داغدار اصلی این ▪️روضه ها بیا ▪️صاحب عزای ماتم ▪️کرب و بلا بیا ▪️تنها امید خلق جهان ▪️یابن فاطمه ▪️ای منتهای آرزوی اولیاء بیا ▪️فرارسیدن ایام ماه صفر برشیعیان تسلیت باد 🏴 دوستانتان را هم با ما همراه کنید. @Zarre_Bin 🍃🌹🌴🌾🇮🇷🌾🌴🌹🍃

یک نمونه زنده از صحبت‌های آقا ... 🔴 مقایسه قطعی برق و گاز در آمریکا و ایران 🔴 پروژه #خودتحقیری در ایران! اخبار قطعی برق مشترکان خانگی در آمریکا توسط خط انرژی، با انتقاد برخی منتقدین مواجه شده که ادعا می‌کنن، قطعی‌ برق روزانه ده‌ها هزار مشترک آمریکایی با توجه به جمعیت بیش از ۳۳۰ میلیون نفری آمریکا، سهم ناچیزی از کل جمعیت این کشور داره و اهمیت چندانی نداره، اما این استدلال جدا از اینکه چقدر دقت آماری داره، یک تناقض بزرگ تو دلش نهفته است. ❗️چه تناقضی؟! زمستان سال گذشته بود که قطعی گاز ۳ روزه ۱۷ هزار مشترک گاز خانگی در تربت‌جام موج بزرگی از تحقیر و تمسخر دولت ایران رو توسط همین منتقدین در پی داشت! 👈 اما بیایم این موضوع رو آماری بررسی کنیم ... در ایران ۲۵.۵ میلیون مشترک خانگی ۳۶۵ روز از سال به گاز طبیعی پایدار دسترسی دارن، ضرب این دو عدد در هم یعنی خانوارهای ایرانی طی یک سال ۹.۳ میلیارد مشترک‌روز به گاز طبیعی پایدار دسترسی دارن و این یعنی قطعی ۳ روزه ۱۷ هزار مشترک معادل گاز ۵۱ هزار مشترک‌روز میشه. به معنای دیگه در این شاخص ۰.۰۰۰۵ درصد از گاز مردم ایران در سال تامین نشده و ۹۹.۹۹۹۵ درصد از جریان گاز بخش خانگی به طور کامل تامین شده. همین منتقدان قطعی ده‌ها هزار مشترک برق که به صورت #روزانه در آمریکا ثبت میشه رو ناچیز می‌دونن و به تغییرات آب و هوایی تقلیل میدن، اما تامین نشدن ۰.۰۰۰۵ درصد از گاز طبیعی مشترکان خانگی آن هم در زمان اوج مصرف و سرمای بی‌سابقه رو تعبیر به ناتوانی دولت می‌کنن. #خودتحقیری در ایران یک پروژه بزرگ رسانه‌ای هست که کاسبان زیادی داره #حمید_کثیری @Zarre_Bin