- امـٰامخامنھاۍ🌱" :
بسيجيکحركتبیريشهوسطحیوصرفاً
ازرویاحساساتنيست،بسيجیکحركت
منطقیوعميقواسلامیومنطبقبرنيازهای
دنيایاسلاموجامعهیاسلامیاست .. !
دیگر امید بین نفسهاش مرده اسٺ
سوے نگاش گریہ ے بسیار برده اسٺ
باد صبا خبر بہ خراسان ببر بگو
معصومہ در فراق رضا جان سپرده اسٺ
#وفات_حضرت_معصومه(س)
#ڪریمہ_اهلبیٺ
#تسلیٺ_باد
| @ZeInabiYon313 |
📕 #نسل_سوخته
( براساس داستان واقعی )
🔸 #قسمت_آخــــــر
این اسم ... فراتر از اسم بود ... آرزو و آمال من بود ... رسیدن و جا نموندن بود ... تمام خواسته و آرزوی من از دنیایی به این عظمت ... آرزویی که توی مهران ... با التماس و اشک، فریاد زده بودم ...
اما همه چیز ... فقط آرزویی مقابل چشمان من نبود ... اون آرامگاه و اون محیط، خیلی آشنا به نظر می رسید ... حس غریب و عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... اما چرا؟ ... چرا اون طور بهم ریخته بودم؟ ..
همون طور ایستاده بودم ... توی عالم خودم ... که دوباره ابالفضل از پشت زد روی شونه ام ..
- داداش ... اسم دارم به خدا ... مثل نینجا بی صدا میای یهو میزنی روی شونه ام ...
خندید ...
- دیدم زیادی غرق ساختمون شدی گفتم نجاتت بدم تا کامل خفه نشدی ... حالا که اینطور عاشقش شدی ... صحن رو دور بزن ... برو از سمت در خواهران ... خانم حسینی رو صدا کن بیاد جای اتوبوس وسائل رو تحویل بگیره ...
با دلخوری بهش نگاه کردم ...
- اون زمانی که غلام حلقه به گوش داشتن و ... برای پیج کردن و خبر دادن می فرستادنش خیلی وقته گذشته ... داداش ... هم خودت پا داری ... هم موبایل ... زنگ زدی جوابنداد، خودت برو ... تازه این همه خانم اینجاست ...
ـ به یکی از خانم ها پیغام دادم ... ما رو کاشت ... رفت که بیاد ... خودش هم که برنمی داره ... بعد از نماز حرکت می کنیم ... بجنب که تنها بیکار اینجا تویی ... یه ساعته زل زدی به ساختمون ...
آرامگاه رو دور زدم ... و رفتم سمت حیاط پشتی که ...
نفسم برید و نشستم زمین ...
- یا زهرا ... یا زهرا ...
چشم هام گر گرفت و به خون نشست ...
پاهام شل شده بود ... تازه فهمیدم چرا این ساختمان ... حیاط ... مزار شهدا ... برام آشنا بود ...
چند سال می گذشت؟ ... نمی دونم ... فقط اونقدر گذشته بود که ...
نشستم یه گوشه و سرم رو بین دست هام مخفی کردم ..
ـ خدایا ... چی می بینم؟ ... اینجا همون جاست ... خودشه... دقیقا همون جاست ... همون جایی که توی خواب دیدم... آقا اومده بود ... شهدا در حال رجعت ... با اون قامت های محکم و مصمم ... توی صحن پشتی ... پشت سر هم به خط ایستادن ... و همه منتظر صدور فرمان امام زمان ... خودشه ... اینجا خودشه ...
زمانی که این خواب رو دیدم ... یه بچه بودم ... چند بار پشت سر هم ... و حالا ...
اونقدر تک تک صحنه ها مقابل چشمم زنده بود ... که انگار دقیقا شهدا رو می دیدم که به انتظار ایستاده اند ...
- یا زهرا ... آقا جان ... چقدر کور بودم ... چقدر کور بودم که نفهمیدم و ندیدم ... این همه آرزوی سربازیت ... اما صدای اومدنت رو نشنیدم ... لعنت به این چشم های کور من ...
داخل که رفتم ... برادرها کنار رفته بودن ... و خانم ها دور مزار سرباز امام زمان ... حلقه زده بودن ... و من از دور ..
ـ به همین سلام از دور هم راضیم ... سلام مرد ... نمی دونم کی؟ ... چند روز دیگه؟ ... چند سال دیگه؟ ... ولی وعده ما همین جا ... همه مون با هم از مهران میریم استقبال آقا ...
اشک و بغض ... صدام رو قطع کرد ... اشک و آرزویی که به همون جا ختم نشد ...
از سفر که برگشتم یه کوله خریدم ... و لیست درست کردم... فقط ... تک تک وسائلی رو که یه سرباز لازم داره ... برای رفتن ... برای آماده بودن ... با یه جفت کتونی ...
همه رو گذاشتم توی اون کوله ... نمی خواستم حتی به اندازه برداشتن چند تا تیکه ... از کاروان آقا عقب بمونم ... این کابووس هرگز نباید اتفاق می افتاد ... و من ... اگر اون روز زنده بودم و نفس می کشیدم ... نباید جا می موندم ...
چیزی که سال ها پیش در خواب دیده بودم ... و درک نکرده بودم ... ظهور بود ...
ظهوری که بعد از گذر تمام این مدت ... هنوز منتظرم ... و آماده ...
سال هاست ساکم رو بستم ...
شوقی که از عصر پنجشنبه آغاز میشه ... و چقدر عصرهای جمعه دلگیرن ...
میرم سراغش و برش می گردونم توی کمد ... و من ... پنجشنبه آینده هم منتظرم ...
تا زمانی که هنوز نفسی برای کشیدن داشته باشم.
#پایان ...
شادی روح نویسنده
رمان نسل سوخته
#شهید_سیدطاها_ایمانـے
صلوات 🌹
▕ @Zeinabiyon313 🌺🍃▕
زِینَــبیـّـوݩ
بنشین ..
مرو که در دلِ شب ..
در پناه ماه 🌙
خوش تر ز حرفِ عشق و
سکوت و نگاه نیست🌱
.
نذار واست عادی بشه ، با جون و دل و عاشقانه #بیادش باش و واسش اشک بریز و برو تو خودت و با امام زمانِ دله شکسته و عآشقت حرف بزن ..🌱
.
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد
#اللهمعجللولیڪالفرجـــــ
شب بخیر گفتن ما
محض ادای ادب است !
ورنه چون شب برسد؛
اول بیداری ماست ...
#خـٰادمـ_نِـوِشـتـ
#بیادش😔 🌱
1_95206751.mp3
1.78M
{🍂🌼}
﴿🌿#دعای_عھد🌿﴾
با صداۍ اسٺاد ﴿ #فرھمند ﴾
دعایعھدو زمزمھ ڪنیم؟!🌻
جوابسلآمواجبھ(:
سلامبدیمآقاجوابمونومیدن✨
| @ZeInabiYon313 |
ذِکرِ إِمروز:
#لٰاإلٰہَإلَّااللهُالْمَلِکُالْحَقُّالْمُبینْ🍃
{خدائیجزآنخدایِیکتاکہ
سلطانِحقوآشکارأستنخواهدبود}
۱۰۰مَرتَبِہ...
{🌼🍂}
#ریحانہ
هیچ وقت نگو:
محیط خرابه ، منم خراب شدم!!!
هر چقدر هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میڪنے!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد،
تو #لباس_تقوایت را بیشتر ڪن
#حجت_الاسلام_قرائتے
#دختر_تمدن_ساز
.
.
چــــــادرم، ارثیـــــھ مــــــــــادرم😍
| @ZeInabiYon313 |
{🌼🍂}
#رزق_معنوے
.
.
+⚠️
.
.
•/• مےگفت:
«از اون کباب فروشی که به مردم
گوشت الاغ می داد تا آخر عمر نمی گذری؛
حالا اگه گوشت سگ یا آدم می داد چیکار
می کردی؟!؟
دوروبرت رو نگاه کن...؛
خیلیا دارن گوشت آدم مُرده
به خوردت می دن...»
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے
| @ZeInabiYon313 |
زِینَــبیـّـوݩ
🌹🌸هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد مے ڪننـد.
بیاد #شهید_ابراهیم_هادے
#ابراهیم_جان_التماس_دعا
#شادی_روحش_صلوات 🌷
☑️ سلام بر ابراهیم
🆔 @Ebrahimhadi