eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
218 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
164 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️☀️☀️ 🎤 ۲۲۱ قسمت اول (پس از خواندن آيه 1.سوره تكاثر «افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد»  فرمود:) 💠1.هشدار از غفلت زدگى ها شگفتا چه مقصد بسيار دورى و چه زيارت كنندگان بيخبرى و چه كار دشوار و مرگبارى پنداشتند كه جاى مردگان خالى است، آنها كه سخت مايه عبرتند، و از دور با ياد گذشتگان، فخر مى فروشند. آيا به گورهاى پدران خويش مى نازند و يا به تعداد فراوانى كه در كام مرگ فرو رفته اند آيا خواهان بازگشت اجسادى هستند كه پوسيده شده و حركاتشان به سكون تبديل گشت آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنى روى آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسيله فخر فروشى قرار دهند اما بدانها با ديده هاى كم سو نگريستند، و با كوته بينى در امواج نادانى فرو رفتند، اگر حال آنان را از خانه هاى ويران، و سرزمين هاى خالى از زندگان، مى پرسيدند، پاسخ مى دادند: آنان با گمراهى در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روى آنان شديد. بر روى كاسه هاى سر آنها راه مى رويد، و بر روى جسدهايشان زراعت مى كنيد، و آنچه به جا گذاشته اند مى خورشيد، و بر خانه هاى ويران آنها مسكن گرفته ايد، و روزگارى كه ميان آنها و شماست بر شما گريه و زارى مى كند، آنها پيش از شما به كام مرگ فرو رفتند، و براى رسيدن به آبشخور، از شما پيشى گرفتند. 💠2.شرح حالات رفتگان در حالى كه آنها داراى عزّت پايدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاكم، يا رعيّت سر فراز بودند كه سرانجام به درون برزخ راه يافتند، و زمين آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدن هاى آنان خورد، و از خون آنان نوشيد، پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان مانده اند. نه از دگرگونى ها نگرانند، و نه از زلزله ها ترسناك، و نه از فريادهاى سخت هراسى دارند. غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمى كشد، و حاضرانى كه حضور نمى يابند، اجتماعى داشتند و پراكنده شدند، با يكديگر مهربان بودند و جدا گرديدند، اگر يادشان فراموش گشت، يا ديارشان ساكت شد، براى طولانى شدن زمان يا دورى مكان نيست، بلكه جام مرگ نوشيدند. گويا بودند و لال شدند، شنوا بودند و كر گشتند، و حركاتشان به سكون تبديل شد، چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته اند. همسايگانى هستند كه با يكديگر انس نمى گيرند و دوستانى اند كه به ديدار يكديگر نمى روند. پيوندهاى شناسايى در ميانشان پوسيده، و اسباب برادرى قطع گرديده است. با اينكه در يك جا گرد آمده اند تنهايند، رفيقان يكديگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مى شناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، يا روزى كه به سفر مرگ رفته اند براى آنها جاويدان است. خطرات آن جهان را وحشتناك تر از آنچه مى ترسيدند يافتند، و نشانه هاى آن را بزرگ تر از آنچه مى پنداشتند مشاهده كردند. براى رسيدن به بهشت يا جهنّم، تا قرارگاه اصلى شان مهلت داده شدند، و جهانى از بيم و اميد برايشان فراهم آمد. اگر مى خواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند، زبانشان عاجز مى شد. 🌴🌴🌴
☀️ امروز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ 🌙 ۵ رمضان ۱۴۴۱ 🎄۲۹ آوریل ۲۰۲۰ 💠 امام رضا علیه‌السلام: هركس ماه رمضان یک آیه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اینست كه در ماه‌هاى دیگر تمام قرآن را بخواند.  
اللهم والفقنی.mp3
زمان: حجم: 169.7K
دعای هرروز ماه رمضان اللهم والفقنی التماس دعا🙏
. 💢دعاى هر روز ماه مبارک رمضان ♦️ بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ♦️اَللّـهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اَللّـهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقيرٍ، اَللّـهُمَّ اَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ، اَللّـهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ، اَللّـهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدينٍ ♦️اَللّـهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ، اَللّـهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريبٍ، اَللّـهُمَّ فُكَّ كُلَّ اَسيرٍ، اَللّـهُمَّ اَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمينَ ♦️ اَللّـهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَريضٍ، اللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اَللّـهُمَّ غَيِّر سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اَللّـهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدير
۷ ازپشت شیشه پنجره سی سی یو بیمارستان درحال دعابرای شفای همه مریض هاومادربزرگم بودم،دوسه روزی بود که مادربزرگ رابه خاطرمشکل قلبی بستری کرده بودند،خیلی نگرانش بودم. درحال خودم نبودم که دیدم یکی سرش راچرخاندجلوی چشم های من وسلام داد.حمیدبود،هنوزجرئت نکرده بودم به چشم هایش نگاه کنم،حتی تا آن روز نمی دانستم چشم های حمیدچه رنگی هستند،گفت :نگران نباش،حال مادربزرگ خوب میشه،راستی دوروزبعد برای دکترژنتیک نوبت گرفتم.
۸ نوبتمان شدمادرم راهم همراه خودمان برده بودیم،من ومادرم جلوترمیرفتیم و حمید پشت سرمون آمد ،وقتی به مطب رسیدیم مادرم جلورفت وازمنشی که یک آقای جوان بود پرسید :دکترهست یانه؟منشی جواب داد: برای دکترکاری پیش آمده نمیاد،نوبت های امروزبه سه شنبه موکول شده. مادرم پیش ماکه برگشت حمیدگفتم: زن دایی شماچرارفتی جلو؟حمیدکه جلورفت مادرم باخنده خیلی آرام گفت: فرزانه این از بابای توهم بذاره!. فقط لبخندزدم،خجالتی ازاین بودم که به مادرم بگویم:خوبه دیگه،روی همسر آیندش حساسه!.
۹ سه شنبه که رسید خودمان به مطب دکتررفتیم ،دراتاق انتظار روی صندلی نشسته بودیم، منشی به نوبت افرادرابه داخل اتاق دکترمی فرستاد.حمیدبااینکه سعی میکرد چهره شاد و بی تفاوتی داشته باشدامالرزش خفیف دست هایش گویای همه چیزبود، مدت انتظارمان خیلی طولانی شد، حوصله ام سررفته بود، این وسط شیطنت حمیدگل کرده بود، گوشی را جوری تکان می داد که آفتاب از صفحه گوشی به سمت من برمیگشت، ازبچگی همین طورشیطنت داشت، یکجا آرام نمی گرفت، بالحن ملایمی گفتم:حمید آقا میشه این کاررو نکنید؟ تایک ماه بعدعقدهمین طور رسمی با حمیدصحبت میکردم، فعل هاروجمع می بستم وشماصدایش می کردم.
۱۰ از آنجا که در اقوام ماازدواج های فامیلی زیاد داشتیم چندین بارخانم دکتردرترسیم شجره نامه اشتباه کرد، مدام خط میزد و اصلاح میکرد،خنده اش گرفته بود و میگفت: بایدازاول شروع کنیم، شماخیلی پیچ پیچی هستید! آخر سرمعرفی نامه دادبرای آزمایش خون و ادامه کار. حمیدبه دنبالم آمد ورفتیم آزمایشگاه تانتیجه را بگیریم،استرس نتیجه روازهم پنهان میکردیم،ولی ته چشم های هردوی ما اضطراب خاصی موج میزد،برگه نتیجه را که گرفت به من نشان داد،به حمیدگفتم:بعدابایدیه ناهارمهمون کنین تامن براتون نتیجه آزمایش روبگم،حمیدگفت:شمادعا دعاکن مشکلی نباشه به جای یه ناهار۱۰تاناهار میدم.