امسال که #حاج_قاسم نیست ،روضه نیامدن علمدار را دانسته تر گریه میکنیم....
عباس علمدار حسین.....🌷🌷🌷
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بین شهدای ما «پهلوان ابراهیم هادی» به «علمدار» معروفه.
قصه این علمداری را بشنوید ...👆
#محرم #تاسوعا #امام_حسین ع
#ابراهیم_هادی
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
✨ادامه نامه 31
13- شناخت دنیا پرستان
🔹همانا دنيا پرستان چونان سگ هاى درنده، عو عو كنان، براى دريدن صيد در شتابند،
🔹برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مى خورد، و بزرگ ترها كوچك ترها را.
🔹 و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّه هاى نامعلومى در حركتند،
🔹 و در وادى پر از آفت ها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مى گيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چراننده اى كه به چراگاهشان ببرد.
🔹دنيا آنها را به راه كورى كشاند. و ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشاند، در بيراهه سرگردان، و در نعمت ها غرق شده اند، كه نعمت ها را پروردگار خود قرار دادند.
🔹هم دنيا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنيا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش كرده اند.
🔹 اندكى مهلت ده، بزودى تاريكى بر طرف مى شود، گويا مسافران به منزل رسيده اند، و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسيد.
🔹پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد، و همواره راه مى پيمايد هر چند در جاى خود ايستاده و راحت باشد.
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
شهید محمد حجازی
تولد: ۱۳۴۴ تبریز
شهادت: ۱۳۶۷/۰۵/۰۵ عملیات مرصاد
#فرازی_از_وصیت_نامه
وصیت نامه بنده حقیر خداوند فاضل محمد حجازی ای خدای من، ای خدای مهربان من، اگر ما را از پرده ستٌاریت خود دور کنی چه کنم و چه بسا و مطمئناً همه از من فرار می کنند.
خدای من، ای خدای مهربان من، اگر آبرویم را حفظ نکنی و اگر پرده ستاریت را از روز اعمال ما بکشی در پیش پیامبر (ص) و ائمه اطهار و شهداء و رهبرمان چه بگویم که بیچاره ام.
خدایا! با فضلت با ما رفتار کن به ما اخلاص همراه با عمل و عمل همراه با اخلاص و عمل که فقط برای ذات اقدست باشد عنایت کن که اگر این نعمت و فضل را از ما دریغ کنی خسرالدنیا و الاخره خواهیم بود و خواهیم شد که نفسمان بسیار سرکش است و اگر تو عنایت نکنی در زیر چکمه های این دژخیم جان سالم بدر نخواهیم برد.
خدایا، خودت با ما توفیق عمل با کیفیت و کمیت عنایت فرما....و اینکه سرباز کوچک برای امام عزیزمان و امام زمان (عج) و در نتیجه سرباز فداکاری برای اسلام و از جند خودت باشم..... ای ستار العیوب و غفار الذنوب و نورالمستوحشین فی الظلم وای خدای آنقدر به جبهه می روم تا لیاقت شهادت در راه خدا را پیدا کنم و خود را در اختیار جبهه و جهاد قرار دهم تا شهید شوم. ..ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا درحال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین و با هدف شهید شد.
.....خداوندا پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که احکام اسلام در زیر پرچ اسلامی لااله الا الله و محمد رسول الله (ص) و علی ولی الله(ع) بر تمام جهان سلطه افکند و در زیر پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآید.
🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 7⃣1⃣
#سوء_ظن
🍃سید مجتبی از کسانی بود که به امر به معروف، به عنوان یک فریضه مهم دینی نگاه می کرد. هرگاه می دید کسی اشتباه می رود، بدون توجه به مقام و پست او، با لحنی آرام تذکر می داد. البته در هنگام تذکر دادن درباره حفظ آبروی شخص و نحوه امر به معروف خیلی دقت می کرد. یه عده که خودشان را از سید بالاتر می دیدند، تاب یک تذکر را نداشتند. با او دشمنی می کردند.
🍃عده ای با او برخورد کردند تا جایی که بهش ضد ولایت فقیه می گفتند!! وقتی سید می پرسید: «چرا این حرف را می زنید؟ می گفتند تو اگه تابع ولایت بودی نام هیات را رهروان امام خمینی (ره) نمی گذاشتی، بلکه نام آن را رهروان ولایت فقیه و یا ... قرار می دادی.» سید هم در جوابشان می گفت: «من همین ایراد شما را به رهبر عزیزم در دیدار با ایشان مطرح کردم. ایشان فرمودند به حرف کسی کاری نداشته باش. محکم و استوار راهت را ادامه بده.»
🍃سید دوستان زیادی داشت. اما دشمنانی هم داشت. بهش می گفتن چرا هیات سیاسی شده؟ سید هم می گفت: «به خدا من سیاسی نیستم. ما با چپ و راست کار نداریم. درود بر چپ و راست با ولایت، مرگ بر چپ و راست بی ولایت.» علنا در حضورش بهش بد می گفتند.
🍃یه روز مرا صدا کردند تا بروم پیش یه نفر تو سپاه. از سید مجتبی علمدار پرسیدند و اینکه هر چه در موردش می دانی بگو. گفتم: «پشت سرش خیلی حرف می زنند. هیچ کدام از حرفهایی در موردش می زنند صحیح نیست. سید مجتبی یک شهید زنده است.» بعد آن مسئول گفت: «ممنون که مشکل مرا حل کردی!» پرسیدم چه مشکلی؟ گفت: «برای سید پرونده درست کرده بودند. قرار بود من امضا کنم و به تهران بفرستم. دیروز قرار بود امضا کنم. اما گفتم بذار فردا پرونده را بخونم.»
🍃دیشب در عالم خواب شهید محلاتی، نماینده امام (ره) در سپاه را دیدم. ایشان فرمودند: «حضرت امام (ره) از تو راضی نیست.» من گفتم چرا؟ گفتند: «این پرونده چیست که می خواهی امضا کنی؟!» من از خواب پریدم. تنها پرونده ای که قرار بود امضا کنم همین پرونده سید مجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم.
📙کتاب علمدار، صفحه 142 الی 144
🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات