eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
238 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
130 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید قسمت 7⃣1⃣ 🍃سید مجتبی از کسانی بود که به امر به معروف، به عنوان یک فریضه مهم دینی نگاه می کرد. هرگاه می دید کسی اشتباه می رود، بدون توجه به مقام و پست او، با لحنی آرام تذکر می داد. البته در هنگام تذکر دادن درباره حفظ آبروی شخص و نحوه امر به معروف خیلی دقت می کرد. یه عده که خودشان را از سید بالاتر می دیدند، تاب یک تذکر را نداشتند. با او دشمنی می کردند. 🍃عده ای با او برخورد کردند تا جایی که بهش ضد ولایت فقیه می گفتند!! وقتی سید می پرسید: «چرا این حرف را می زنید؟ می گفتند تو اگه تابع ولایت بودی نام هیات را رهروان امام خمینی (ره) نمی گذاشتی، بلکه نام آن را رهروان ولایت فقیه و یا ... قرار می دادی.» سید هم در جوابشان می گفت: «من همین ایراد شما را به رهبر عزیزم در دیدار با ایشان مطرح کردم. ایشان فرمودند به حرف کسی کاری نداشته باش. محکم و استوار راهت را ادامه بده.» 🍃سید دوستان زیادی داشت. اما دشمنانی هم داشت. بهش می گفتن چرا هیات سیاسی شده؟ سید هم می گفت: «به خدا من سیاسی نیستم. ما با چپ و راست کار نداریم. درود بر چپ و راست با ولایت، مرگ بر چپ و راست بی ولایت.» علنا در حضورش بهش بد می گفتند. 🍃یه روز مرا صدا کردند تا بروم پیش یه نفر تو سپاه. از سید مجتبی علمدار پرسیدند و اینکه هر چه در موردش می دانی بگو. گفتم: «پشت سرش خیلی حرف می زنند. هیچ کدام از حرفهایی در موردش می زنند صحیح نیست. سید مجتبی یک شهید زنده است.» بعد آن مسئول گفت: «ممنون که مشکل مرا حل کردی!» پرسیدم چه مشکلی؟ گفت: «برای سید پرونده درست کرده بودند. قرار بود من امضا کنم و به تهران بفرستم. دیروز قرار بود امضا کنم. اما گفتم بذار فردا پرونده را بخونم.» 🍃دیشب در عالم خواب شهید محلاتی، نماینده امام (ره) در سپاه را دیدم. ایشان فرمودند: «حضرت امام (ره) از تو راضی نیست.» من گفتم چرا؟ گفتند: «این پرونده چیست که می خواهی امضا کنی؟!» من از خواب پریدم. تنها پرونده ای که قرار بود امضا کنم همین پرونده سید مجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم. 📙کتاب علمدار، صفحه 142 الی 144 🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سید قسمت 7⃣1⃣ 🍃سید مجتبی از کسانی بود که به امر به معروف، به عنوان یک فریضه مهم دینی نگاه می کرد. هرگاه می دید کسی اشتباه می رود، بدون توجه به مقام و پست او، با لحنی آرام تذکر می داد. البته در هنگام تذکر دادن درباره حفظ آبروی شخص و نحوه امر به معروف خیلی دقت می کرد. یه عده که خودشان را از سید بالاتر می دیدند، تاب یک تذکر را نداشتند. با او دشمنی می کردند. 🍃عده ای با او برخورد کردند تا جایی که بهش ضد ولایت فقیه می گفتند!! وقتی سید می پرسید: «چرا این حرف را می زنید؟ می گفتند تو اگه تابع ولایت بودی نام هیات را رهروان امام خمینی (ره) نمی گذاشتی، بلکه نام آن را رهروان ولایت فقیه و یا ... قرار می دادی.» سید هم در جوابشان می گفت: «من همین ایراد شما را به رهبر عزیزم در دیدار با ایشان مطرح کردم. ایشان فرمودند به حرف کسی کاری نداشته باش. محکم و استوار راهت را ادامه بده.» 🍃سید دوستان زیادی داشت. اما دشمنانی هم داشت. بهش می گفتن چرا هیات سیاسی شده؟ سید هم می گفت: «به خدا من سیاسی نیستم. ما با چپ و راست کار نداریم. درود بر چپ و راست با ولایت، مرگ بر چپ و راست بی ولایت.» علنا در حضورش بهش بد می گفتند. 🍃یه روز مرا صدا کردند تا بروم پیش یه نفر تو سپاه. از سید مجتبی علمدار پرسیدند و اینکه هر چه در موردش می دانی بگو. گفتم: «پشت سرش خیلی حرف می زنند. هیچ کدام از حرفهایی در موردش می زنند صحیح نیست. سید مجتبی یک شهید زنده است.» بعد آن مسئول گفت: «ممنون که مشکل مرا حل کردی!» پرسیدم چه مشکلی؟ گفت: «برای سید پرونده درست کرده بودند. قرار بود من امضا کنم و به تهران بفرستم. دیروز قرار بود امضا کنم. اما گفتم بذار فردا پرونده را بخونم.» 🍃دیشب در عالم خواب شهید محلاتی، نماینده امام (ره) در سپاه را دیدم. ایشان فرمودند: «حضرت امام (ره) از تو راضی نیست.» من گفتم چرا؟ گفتند: «این پرونده چیست که می خواهی امضا کنی؟!» من از خواب پریدم. تنها پرونده ای که قرار بود امضا کنم همین پرونده سید مجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم. 📙کتاب علمدار، صفحه 142 الی 144 🕊ڪانال سنگر شهـدا🕊 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات