eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
242 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
129 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
😔😔😔😔
🕊۱۵ آبان ماه به شهادت میرسند. روز چهارشنبه یک‌روز قبل از #اربعین پیکرشون رو آوردن معراج شهدای تهران و ‌روز ۲۱ آبان ماه در #تبریز تشییع شدند. 😔واقعا الان که فکر میکنم باور نمیکنم که خدا چه صبری به آدم میده که میتونه تو این دقایق سرپاشه... 😭یادمه موقع دیدن پیکرشون که صورتشونو برام باز کردن خیلی حالم بد بود با دیدن صورتش.. دستمو گذاشتم رو سینم و فقط از وحید و خدا و حضرت زینب صبر خواستم که بتونم سرپا وایسم و کم نیارم...
🕊وقتی پیکر شهید را دیدم، اصلا باورم نمی‌شد. وحیدی که راهی کرده بودم کجا و این وحید کجا؟! 🍃🌹فقط از خداوند کمک خواستم که مرا نگه دار! تحملش را ندارم صبر کنم و واقعا هم حس کردم که خداوند چه صبری در دلم نهاد. 🍃❤️به آقا وحید می‌گفتم : من رفیق نیمه‌راه نشدم! تا آخر با تو بودم. تو هم مرا دعا کن عاقبت به‌خیر شوم و به یاد قولی که به من داده‌ای باش. آقا وحید همه‌ی کارهایشان را محض رضای خدا انجام می‌دادند. هرگز در هیچ کاری منیت نداشتند. هرکاری از دستشان برمی‌آمد دریغ نمی‌کردند. ☺️در مثل آچار فرانسه بودند! همه کار می‌کردند. مسئول پایگاه بودند ولی هرگز توقع نداشتند فلان کار را بچه‌ها بکنند. همیشه خودشان پیش‌قدم می‌شدند.
🍃🌹به قول شهید آوینی "آن‌هایی که رفتند کاری حسینی کردند؛ آن‌هایی که ماندند باید کاری زینبی کنند." ❤️شهدا رفتند ولی این ما هستیم که باید آنان را بشناسانیم. مخصوصا به جوانان که بفهمیم چه شد این شهدا، که هم سن و سال خودمان هم بودند، به این مقام رسیدند. بین خود و خدای خود چه گفتند که خدا انتخابشان کرد؟! 🚫پس نگوییم نمی‌شود. من حتی قبل از ازدواج هم می‌گفتم شاید ما زنان نتوانیم جهاد کنیم و به شهادت برسیم ولی می‌توانیم شهیدپرور باشیم. چه در نقش همسری و چه در نقش مادری... 👥آن‌ها رفتند و حال وظیفه‌ی ماست که راهشان را ادامه دهیم و راهشان را به جوانان بشناسانیم. بگوییم که بودند و چه کردند. با کوچکترین کارها بزرگترین اتفاقات را رقم زدند. ما هم می‌توانیم در این راه قدم بگذاریم. ولی حداقل اگر به آن مقام نرسیدیم، روسفید باشیم که ما هم در حد توان در راه شما قدمی نهاده‌ایم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی ناب از امدادرسانی #شهید_وحید_فرهنگی_والا در سال ۹۰ به زلزله زدگان ورزقان
خب آقا وحید برادر نازنینم... امشب قسمت شد که من و خواهرتون بانو یازینب گوشه ای از زندگی شما رو برای مهمانان شهدا بیان کنیم. شکر خیلی ممنون از اینکه قدم بر چشم ما گذاشتی برادرجان😭 دعاگو و آمین گوی دعای ما باش...
شادی روح شهدای گلگون کفن به خصوص فاتحه و صلواتی ختم کنیم🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدم کاکُلش در خون غلتونه شهیدم خفته در خاک و خونه... زخماتو قربون چشماتو قربون افتادی روی خاک، اِی قد و بالاتو قربون... #مدافع_حرم #همسران_شهدا #شهید_وحید_فرهنگی_والا 🔴 جان دادن در راه اسلام قیمتش جان است، دل کندن از عشق... ✍ حال بگویید آیا قیمت دیگری دارد... ❤️💞💔 گذر روزهای دلتنگی را با یه قرون دوزار زمانه ی شما نمی توان مقایسه کرد... برای همه چیز اکسیری هست الا دلتنگی😭😭
4_6035004761181259526.mp3
4.71M
🍃شهیدم کاکلش در خون غلطونه 🍃شهیدم خفته بین خاک و خونه 🎤 محمود کریمی 🌷 http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181@maddahimontakhab13 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
5d44857b9c71e47af6c23f0b_-8049805856680841351.mp3
6.83M
🔊 زیبا و بسیار شنیدنی❣ 🎼 شده عید غدیر تا که همه بدونن خدا هر چی داره زده به نام علی .... 🎤 🌙 🎧 🔹
خدایا مهربانا🙏 تو را سپاس که ریسمان نجات ولایت مولا علی و فرزندانش را که درود تو بر آن‌ها باد ، به سویمان فرستادی. تو را سپاس که به حرمت این شب گرامی‌مان داشتی و باران کرامت بر ما باریدی. دل‌هامان را به عهدی که بر ولایت با تو بستیم محکم کردی، قلب‌هامان را به میثاقی که در باب ولایت از ما گرفتی پایدار ساختی و انکار روز قیامت را بر ما نخواستی. تو را سپاس که کمال دین و اتمام نعمتت را در ولایت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیه‌السلام ، نهادی.» تو را سپاس می‌گوییم و شکر می‌کنیم ای مهربان ترین مهربانان 🙏 دوستان خوبم عیدتون مبارک 🌹 🌹 🌹 شبتون حیدری 💚💛💚 امیدوارم به حرمت این شب عزیز حاجت روا بشید🙏 التماس دعا 🙏 #شبتون_بخیر✨ #عیدتون_مبارک❤️🌺
هرجا دلٺ اسیر بلا شد بگو #حسین💞 قلبٺ تهے ز شور و صفا شد بگو #حسین💞 نام حسین نسخہ درمان دردهاسٺ👌 دردٺ اگر بہ ذڪر دوا شد بگو #حسین💞 #قلبم.میتپد.به.عشق.حسین😍 #شبتون.حسینی
کاش کِنارِ شُما میخَندیدیم.. اِمامِ زَمانم♡
نِعمَ الاَمیر نِعمَ النّصیر بَدر المُنیر فَکّ الاسیر یَعسوبِ دین کهفِ حصین حیدرامیرالمومنین
با پـیـشـنهاد اصـلاح‌طلـب‌های کـوفه، نمــایـندگانِ مجلسِ سَقیفه، رِفراندومِ "طـرحِ غَـصـبِ ولایـت" را کلـید زدند!
شُعار «حَسبُنا کتابُ الله» برای نابودی اسلام بود! مُنافقین میخواستند اصل هدایت را تخریب کنند... ولایت
«حَسبُنا کتابُ الله» رسول خدا(ص) گفت: بـرایم قـلم و کاغـذ بیـاوریـد تـا بـرای شـما چیـزی را بنویسـم کـه در ایـن دنـیـا و آخـرت هـدایـت شـویـد، یـک نـفـر امّـا بـلنـد شـد و گـفـت کـه بیمـاری بـر نبی‌الله غالـب شـده و پیامبـر دارد هَـذیان میگـوید! کتاب‌خدا مارا بَس است... رسول‌الله(ص) میخواست تا نام جانـشـین خود را بنویسد... علی_بن_ابی_طالب
تَارِک فِیکمْ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْـلَ بَیتِی عِتْرَتِی من در میان شــما دو چیز گران‌بها میگذارم؛ کتاب خداوند بزرگ و عِترتم،اهل‌بیت(ع) را جماعت گمراه امّا، قرآن و عترت‌اش را آن گونه از دینِ رسولِ خُدا جُدا کردند! حدیث_ثقلین اسلام_منهای_ولایت
💠گروه 🌹بخش نهم 🌹 لبخند رضایت فرمانده لشکر دل همه مان را شاد کرد. نمی خواست برود، امامجبور بود. با شهردار سوار تویوتا شدند، دست برایمان تکان دادند و رفتند،از خوشحالی در پوستمان نمی گنجیدیم. فکرنمی کردیم فرمانده لشکراین قدر از آموزش ما راضی باشد. به همه مان هم نگفت. فقط به کریم گفت، آن هم پنهانی. واینکه:هنوز دوماه تا عملیات مانده. بچه ها خیلی خوب پیشرفت کرده اند. انتظارش را نداشتم. کریم گفت:فرمانده گفته سخت بگیریم. گفته تا می توانید شکستن خط فرضی دشمن را تمرین کنید. گفته البته باتوکل. هنوز گرد وغبار تویوتا ننشسته بود روی زمین که سرکلهٔ سه نفر پیدا شد. سوار بر موتور تریل، خاک آلوده وحتم خسته. نفرجلویی موتور رو زد روی جک وچفیهٔ خاکی را از روی سرش برداشت. کریم به من گفت:انگار بازم هم مهمان داریم برویم پیشواز! دونفر شان از بچه های اطلاعات عملیات لشکر بودند. حمیدی نوروپولکی، وان سومی ناشناس. یعنی به چشم ما ناشناس. پولکی وحمیدی آمدند وباخنده پیشانی کریم را بوسیدند وخوش وبش بامن و با اوکردند. من همه اش به آن سومی نگاه می کردم که کم سن و سال بود ومحجوب وعبنکی، ازآن عینک های ذره بینی و کلفت. از دور سر تکان داد. یعنی سلام وجلو نیامد. ادامه دارد ....‌ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
🍃💠گروه 🌹آدامهٔ بخش نهم 🌹 حمیدی نور گفت :خیلی وقت است که شمارا ندیده ایم. فکرمی کنم ازعملیات جزیره به این طرف. گفت:پاک دلمان برای هردوتان تنگ شده بود. گفت:گفتیم یک امشبی را بد بگذرانیم وبیاییم در خدمت شما باشیم ویک گپ درست و حسابی باهم بزنیم. نگاه مرابه سومی دید. گفت:تو راه دیدیمش. با التماس گفت بیاریمش غواصی نمی دانید چه قسم هایی می خورد که! گفت:یک دلیل‌های می آورد، یک حرف هایی می زد که نتوانستم بگوییم نمی اوریمش. می گفت به دردتان می خورد.می گفت جمعی مجابرات است ولی دلش پیش آب است وپیش غواص ها. یک چیز دیگری هم گفت که خوب نفهمیدم. اما فکرکنم این طور گفت که خواب دیده یکی از دوست های شهیدش گفته برود غواصی. برگشتم به سومی نگاه کردم وحس کردم حالا فقط کنجکاو نیستم. مشتاق هم هستم که بدانم سومی کسیت. دست کریم را گرفتم وباهم رفتیم طرف. کریم گغت:اسمت؟ سومی گفت:محرابی. کریم گفت:دوست های ما گفتند یک خواب عجیب دیده ای. نمی خواهی برای ما تعریفش کنی؟ محراب حرف نزد عینکش رااز صورتش برداشت ودستش را گذاشت روی پیشانی اش وخیره شدبه زمین ودریک آن شانه اش لرزید وهق هق زد کریم رفت دستش را گرفت وعینکش را میزان کرد وبوسه ای به پیشانی اش زد وگفت:قربان دل نازکت! وآنگاه دنبال کسی گشت. علی داشت از آنجا رد می شد. به او گفت: سریع برو یک لباس غواصی نو هم قد این مهمان عزیز مان، از تدارکات بگیر بیاور! ادامه دارد..... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84