هدایت شده از کانال ܝوܢܚ݅ܝ̇ߺܭَـــܝܨ و ܢ̣صــــیܝࡅ߳ߺߺܙ
اربعین آمد و اشکم ز بصرمی آید
گوییا زینب محزون زسفر می آید
باز در کرب وبلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبرمی آید
فرارسیدن اربعین اباعبدالله الحسین را تسلیت عرض می نمائیم🏴
هدایت شده از صباغان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراض و راهپیمایی کشاورزان حقآبهخواه اصفهان
امروز ۹ آبان ۱۳۹۷
هدایت شده از دفاع مقدس
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپی بسیار زیبا از دوران دفاع مقدس
🔹تصاویر صحنههای نبرد
🌷شهیدان باقری، خرازی، کاوه،حاجاحمد متوسلیان، همت، وزوایی، سرلشکر کینیا، بروجردی، موحد دانش، کلاهدوز، داوود کریمی...
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از آن روی جنگ
#طنز_جبهه
🔴خدایا مار و بکش
🔶آن شب یکی از آن شبها بود؛ بنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند، اولی گفت: «الهی حرامتان باشد…» بچهها مانده بودند که شوخی است، جدی است؟ بقیه دارد یا ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند؟ که اضافه کرد: «آتش جهنم» و بعد همه با خنده گفتند: «الهی آمین.»
🔶نوبت دومی بود، همه هم سعی می کردند مطالب شان بکر و نو باشد، تأملی کرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی جدی گفت: «خدایا مار و بکش…»
دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه کرد: «پدر و مادر مار و هم بکش!»
🔶بچهها بیش تر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیش تر صبر کرد، بعد که احساس کرد خوب توانسته بچهها را بدون حقوق سرکار بگذارد، گفت: «تا ما را نیش نزند!»
⏪منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران
@khatere_shohada
هدایت شده از شهیدمدافع حرم سردارحاج حمیدمختاربند
🌹🕊🌹🕊🌹
#سفرنامه_دمشق
خاطرات همسر شهید مدافع حرم
#سردار_حاج_حمید_مختاربند
🌹🕊🌹🕊🌹
@mokhtareharam
4_5965460367256585347.mp3
3.31M
ذکر لب سینه زنان
حب الحسین یجمعنا
@Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
زمانی که هادی در بازار آهن فعالیت میکرد، همیشه دست خیر داشت.
خصوصاً برای هیئتها بسیار خرج میکرد.
هادی میگفت باید مجلس امام حسین(ع) پر رونق باشد. باید این بچهها که هیئت میآیند خاطره خوشی داشته باشند.
هربار که برای هیئت و یا کارهای فرهنگی مسجد احتیاج به کمک مالی داشتیم اولین کسی که جلو میآمد هادی بود. همیشه آماده بود برای هزینهکردن.
یکبار به هادی گفتم: از کجا این همه پول میاری؟ مگه توی بازار چقدر بهت حقوق میدن؟
خندید و گفت: از خدا خواستم که همیشه برای این طور کارها پول داشته باشم. خدا هم کمکم میکنه.
پرسیدم: چطوری؟
گفت: باید تلاش کرد.
برای اینکه برخی خرج ها رو تأمین کنم، بعد از کار بازار آهن، با موتور کار میکنم. بار میبرم، مسافر و ... .
خدا هم توی پول ما برکت قرار می ده.