خلاصه دوران #جوانی و در نهایت #شهادت...
پس از 9 ماه دوره آموزش در تبریز، وارد دوره درجهداریسپاه المهدی (عج) بابل شد و در مسیر پاسداری از انقلاب از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. در سال 1383 بازهم در کنکور شرکت کرد و در رشته حقوق (مقطع فوقدیپلم) در دانشگاه جامع علمی کاربردی بابل پذیرفته شد.
در سال 1388 به حج عمره مشرف شد. پس از اتفاقات ناگواری که در سال 88 در قالب فتنه رخ داد، برای تسلط بر مسائل روز، انگیزه بیشتری پیدا کرد و به همین منظور تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی رشته حقوق ادامه داد. در سال 1391 ازدواج کرد و زندگی مشترکش را در بابلسر شروع کرد. ثمره این ازدواج پسری به نام محمدحسین است که در فروردین 1394 متولد شد.
با آغاز جنگ در سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) و یاری جبهه مقاومت، داوطلبانه عازم سوریه شد. سرانجام پس از سه ماه حضور مداوم در جبهه سوریه در تاریخ 16 بهمن 1394 در روزهای نزدیک به ایام فاطمیه، در حین درگیری با مزدوران تکفیری در شمال شهر حلب، منطقه «رتیان» در اثر اصابت مستقیم گلوله به ناحیه سر، به فیض شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش پس از تشییعِ باشکوه، درگلزار شهدای شهر قم آرام گرفت.
#جوانی
#حجرالاسود
در زمانی که پیغمبر آینده اسلام سی و پنج ساله بود، خانه کعبه به وسیله سیل مهیبی که از کوه های مجاور مکه سرازیر شده بود، ویران شد. رؤسای قریش اجتماع کردند و دیوار کعبه را بار دیگر بالا آوردند. چون در آن روزها یک کشتی مصری در نزدیکی مکه به ساحل برخورد کرده و درهم شکسته بود، بزرگان قریش چوبهای آن را خریدند و کار ساختمان سقف کعبه را به وسیله یک نجار مصری که ساکن شهر مکه بود با آن چوبها به انجام رساندند.
نوبت به آن رسید که «حجرالاسود» را در جای خود کار گذارند. افراد سرشناس قبیله «عبدالدار» و «عدی» در صدد برآمدند که نگذارند این افتخارنصیب دیگران شود.
بدین گونه میان رؤسای قریش بر سر کار گذاشتن «حجرالاسود» اختلاف افتاد، و موجب تعصیل کار شد. بیم آن می رفت که بر سر آن موضوع نزاع سختی درگیرد. در آن میان «ابوامیة بن مغیره مخزومی» که پیری سالخورده و محترم بود، پیشنهاد کرد به منظور رفع غائله همگی توافق کنند نخستین کسی که از در مسجدالحرام از سمت کوه صفا وارد شود، او را به حکمیت بپذیرند. همه حاضران این رای را پذیرفتند، و چشم به دری که از سمت صفا باز می شد دوختند. لحظه ای نگذشت که «محمد امین» نمودار گردید، و قریش شاد شدند، و گفتند: محمد امین است، به حکمیت او رضا می دهیم!
وقتی موضوع را به حضرت اطلاع دادند، دستور داد، گلیمی آوردند و با دست خود «حجر الاسود» را برداشت و به نمایندگی از طرف قبائل عرب و مردم قریش در آن نهاد، سپس دستور داد، سران قبائل اطراف پارچه را بگیرند و ببرند به محل نصب آن نزدیک رکن یمانی. همین که نزدیک آوردند، «محمد» آنرا گرفت و در جای خود کار گذاشت و بدین گونه غائله در میان هلهله و شادی عموم خاتمه یافت. در حقیقت محمد امین رؤسای بقیه قبائل را نیز در کار گذاشتن حجرالاسود شرکت داد.
در آن ایام این کار را یکی از دلائل عقل و تدبیر و هوش و فراست محمد امین جوانمرد محبوب قریش به شمار می آورند.
♡بهنام دلارام دل شکستگان♡
🍃همرهی میگفت : اگر باور کنیم #دنیا ذاتاً محل آسایش و خوشی نیست، توقعمان از دنیا کم میشود. آنگاه قویتر زندگی خواهیم کرد و اتفاقا از زندگی بیشتر #لذت میبریم🙃
🍃به راستی ما کجا ایستادهایم؟ در چه جایگاهی؟ با کدام بینش؟ مگر شعر و شعارمان #شهادت نبود؟ مگر نمیخواستیم همچون هزاران مهاجری باشیم که باور داشتند، زمین و ابتلائاتش معبر است و اصلا انسان آمده است تا آزموده و آب دیده شود و بعد هم باید گذاشت و رفت؟ همچون مجید و مجید ها؟
🍃اگر ایمان و #اعتقادمان این است که باید در این دنیای سراسر #غوغا و یغما، عشق مولایمان را چنان بپروریم و آن را فریاد بزنیم که جهان را سراسر #بهشت کند، پس باید از #سختیها گذر کنیم و قوی شویم👊
🍃باید بهای #دل شکستگیهایمان را اینگونه از دنیا بستانیم، باید قوی شویم.
همچون #مجید و مجید ها.
🍃باید همانقدر زیبا #جوانی کنیم. همانقدر زیبا عبد باشیم. باید #خالص شویم. باید همچو مجید، #انقلابی شویم. همانقدر صادق، همانقدر #عاشق.
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_عبدالمجید_سپاسی
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
📅تاریخ تولد : ۱مهر ۱۳۴۰. شیراز
📅تاریخ شهادت: ۲۹ اسفند ۱۳۶۶.حلبچه
🥀 مزار شهید : شیراز