eitaa logo
زنده باد یاد شهدا
243 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
129 فایل
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست *مقام معظم رهبری* yazeinab14 به یاد شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷⚘🌺 وشهید دفاع مقدس مرتضی طلایی 🌷🌺🌹 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun
مشاهده در ایتا
دانلود
تا قیامت سَر سربند تو بی بی دعواست معنی این سخنم را #شهدا می فهمند... @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌺 #شهید_مرتضی_عطایی #مدافع_حرم 🕊 السلام علیکِ یا زهرا
هدایت شده از زنده باد یاد شهدا
✌ ❤ شهـادت، بـال نمـی خـواهـد! حـال مـی خـواهـد... بـال را پـس از شهـادت میدهنـد نـه پیـش از آن... 💐 معرفی (ابوعلی) 🌏 زمینی شدن : ۵۵/۱۲/۰۴، خراسان رضوی، مشهد مقدس 💫 آسمانی شدن : ۹۵/۰۶/۲۱، لاذقیه، سوریه 💠 ارائه : خانم خادم شهدا 📆 چهارشنبه ۹۸.۰۲.۱۱ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ ❤️ ابوعلی خادم افتخاری امام رضا (ع)، شهید روز عرفه 🎊 چهارشنبه روز زیارتی امام رضا (ع) ❤گروه عاشقان شهادت✌ http://eitaa.com/joinchat/410386450C8b9bf08181
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند امشب در خدمت جانباز گرانقدر از مشهد و شهید مدافع حرم هستیم. مطالب از وبلاگ پروانه های شهر دمشق، وب سایت های حریم حرم، خبرگزاری ، کانال مشق عشق دمشق و... در حین معرفی همکاری کنید و پست ارسال نفرمایید. تشکر 🌺🌹
💐 خادم امام رضا (ع) #مدافع_حرم #شهید_مرتضی_عطایی (ابوعلی) 🌹 تاریخ تولد : ۵۵.۱۲.۰۴ محل تولد : مشهد 🕊 تاریخ شهادت : ۹۵.۰۶.۲۱ محل شهادت : لاذقیه - سوریه 💍 متاهل دارای 🍒 ۲ فرزند 🌷 محل مزار شهید : بهشت رضا (ع) - مشهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاجون تو که آخر گره رو وا می کنی پس چرا امروز و فردا می کنی #شهید_مرتضی_عطایی #مدافع_حرم #جانباز زرنگ #تیپ_فاطمیون ❤️خادم امام رضا (ع) #اللهم_الرزقنا_شهادت
4_6039662936681612419.m4a
2.05M
همخوانی #شهید_مرتضی_عطایی و دوستانش ساعت ۱ شب استان لاذقیه در حال برگشت از عملیات اطلاعات شناسایی
خاطره ی سید ابراهیم و مرتضی او اوایل که آمده بودوم جای سد ابراهیم ، وختی با هم عیاق رفته بودم،با همی لهجه ی مشدی غیلیظ صحبت مکردوم... میدیدوم که ای اشکا تو چشماش جمع مرفت، بهش گوفتوم یره چی شده سید؟؟؟ اویم گفت هیچی دداش، چیزی نیس... از مو اصرار و از اویم انکار... خلاصه دید مو پیله رفتوم، گفت : از وختی آمدی و همی که میشینم دور هم و صحبت موکنی، یاد یکی از ریفیقای چخچخیم می افتوم... گفتوم کی؟ گفت: داداش حسن گفتوم کدوم حسن؟ گفت: حسن قاسمی مویم انگار مگی برقوم گرفت و شوکه شودوم... عهههههه حسن که بچه محل ما بود.... خلاصه ای شد که شهید حسن رفیق مشترکما شد و از او به بعد، رفاقت بین مو و سید قرص تر... خلاصه مهر سید بدجور تو دلوم افتده بود... مخصوصا او نورانیت و معنویتی که تو قیافش پیدا بود،باعث شد بهش شدیدا اعتماد بوکونوم... بری همی او اوایل خیلی تو دلوم عقده شده بود که به یکی که ایرانیه بوگوم مویم قاچاقی آمدوم... خلاصه به سید گوفتوم : دداش موخوام یک چیزی بهت بوگوم... تا خواستوم به سید بوگوم،ورداش گف: مدنوم موخوای بیگی ایرانیی... دهنوم مث غار موغون وا افتاد... یره ای از کجا فمید چی موخوام بوگوم 😳 بازم با ای حرکتش مو ر بیشتر شیفته خودش کرد... تا ای که یک انگشتر خیلی ق شنگ و خوشگل که از نجف خریده بودوم و نیگین عقیق درشت و روشم با خط خیلی مقبولی و ان یکاد نوشته بود و یک جورایی به جونوم وصل بود ر تصمیم گرفتوم بودومش به سید... یک روز سر نماز، به هر جون کندنی بود ، از ای انگشتر دل کندوم و از انگشتوم درش آوردوم... گفتوم: سید جان موخوام ای ر یادگاری بودومش به شما... اویم اولش با همو لهجه ی ترونیش گفت: عزیزم، قربونت بشم، باشه دست خودت، به من رسیده... مویم اصرار اصرار که دلوم مخه از مو یک یادگاری چخچخی دشته بشی... اویم مثل همیشه با تیکه کلامش ایجوری گفت: قربونت بشم ابوعلی، باشه چشم، "رد احسان نمیکنم" انگشتر ر کردوم دستش و بهش گفتوم: قبلت؟ اویم با خنده ی باحالی گفت: قَبِلتُ ولی یک شرط داره... گفتوم چه شرطی؟! گفت : مو یک عادتی دروم که چیزی دستوم نگه نمدروم... گفتوم ینی چی سید جان؟! گفت: ینی ای انگشتر ر بعدا دست کسی دیدی ازم ناراحت نشی... گفتوم : نه بابا ای چه حرفیه سید جان... (ولی ته دلوم اصلا نمخواستوم سید یادگاری مو ر به کسی بده)... خلاصه فرداش دیدوم او انگشتر دست یکی از بچه های گردان بود (بنام سید حسین که امروز با فرزندشان که عضو گروه هم هستن عازم منطقه شدن) که اصلا فکرشم نمکردوم و ته دلوم یک کمی دلخور رفتوم ،ولی چون سید باهام اتمام حجت کرده بود جای دلخوری نداشت... هیچی ر بری خودش نوموخواس...صوتایی که قبلا گذاشتوم گواه بر ای قضیه هس... بعد مدتی که بیشتر با اخلاق سید آشنا شودوم ، دیدوم مرامش همیجوریه... بله...هم به زبون میگفت: باید گذشت از این دنیا به آسانی...باید مهیا شد از بحر قربانی... و هم به عمل ثابت کرد... 🍃🌺 (ابوعلی) 🍃🌺 (سیدابراهیم) 📋 چَخچَخی : با حال، قشنگ غار موغون : غار مغان، این غار در ۳۵ کیلومتری شهر مشهد و در جنوب روستای مغان واقع شده‌است. 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آی مردم آی کسی که این فیلم رو می بینی، شاهد باشید... ما بهم قول دادیم یه بار فیلم گرفتیم قول دادیم بهم دیگه که هرکی شهید شد، شفاعت کنه 😉 شفاعتم کنه نه؛ بره پیش امام حسین بس بشینه که شهادت اون یکی رو بگیره. 🍃🌹 #شهید_مصطفی_صدرزاده 🍂🌹 #شهید_مرتضی_عطایی ✊ #مدافعان_حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😁 کلیپ جشن پتو 🍃🌹 #شهید_مرتضی_عطایی (ابوعلی) در سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازش قول میگیروم که خلاصه اگه پر کشید، یک کاری کنه که پرای ما هم وا بشه فیلمی به یاد ماندنی از #شهید_مرتضی_عطایی و #شهید_جواد_محمدی (ابوفاضل) #مدافع_حرم
🕊 شهادت از زبان دوست و همرزمش، روز عرفه گفتم حاجی حالا اين عمليات رو بيخيال شو برو با بچه هات خوش بگذرون و زيارت، عمليات بازم هست، اما مرتضی ميدونست قضيه از چه قراره... ☀️ صبح روز عرفه پيام داد : ☺️ دارم ميرم عروسی ✅ و بهش گفتم : ساقدوشت نيستم كه برات نسخه بپيچم، پس مواظب خودت باش... اون روز حال و هوای دلها خيلي فرق ميكرد، يجورايی همه نگران بوديم، آخه حدودا بيست روز قبلش هم يكی ديگه از رفقا خواب ديده بود مرتضی ميپره ... يادم نميره وقتي خواب رو براش گفتم چه حالي داشت و يكسره ميگفت خدا كنه، كه خدا براش تقدير كرد... ⏰ حدودا ساعت دوازده بود، دقيقا يادم نيست كه يكی از رفقا از سوريه زنگ زد. تلفن رو برداشتم : سلام سيد خوبی؟ به سلام آقا ... چطوری مومن؟ سيد خبر داری؟ چيو داداش؟ چيزی شده؟ آره امروز پرستو داشتيم ... يا ابالفضل ، دروغ ميگی؟ نگو مرتضی... آره سيد، بالاخره مرتضی هم كربلايی شد ... 😭 يا جده ی سادات گفتم و پاهام سست شد حس بدی بود نميدونستم برای دامادي رفيقم بايد بخندم و شاد باشم؟! يا بايد برای تنها شدنم و جاموندنم گريه كنم ... هرچی بود انگار يك هجده چرخ از روم رد شده بود و اطرافيانم بدو بدو اومدن سمتم... 😔 هر جوری بود بخاطر بقيه خودم رو جمع و جور كردم كه مثلا همه چی خوبه...
💫🌙💫🌙💫🌙💫🌙💫 ✍ از دلنوشته های ، و شب همه اش ظلمت و تاریکی نیست، شب همه اش سکوت و آرامش نیست... شب گاهی پر است از بی قراری های کودک منتظر بابا... ✨ پر است از درماندگی بانویی که میخواهد کودک را آرام کند...اما چگونه؟ گاهی شب مملو التماس است و اشک... پر است از نوای یکبار دیگر بیا...تو خودت کمکم کن... شب پر از صداست...صدای هق هق گریه دختری و یا شاید پسری...صدای درد فراق... 😔 شب پر است از نگاه...خیره به یک قاب عکس که هنوز هم با لبخند تو را می نگرد... شب گاه شکستن است برای بانوی جوانی که تمام روز سعی کرده هم پدر باشد و هم مادر... 🌹 بانویی که نمی داند تب جدایی را تاب آورد یا فوج نگاه و حرف مردمانی که نمی فهمند شهید یعنی چه؟ 💫 شب لبریز است از غربت و تنهایی ... لبریز از نبودن و ندیدن پدری که آسمانی شد 💫🌙💫🌙💫🌙💫🌙💫
ای کاش از ما نپرسند بعد از شهیدان چه کردید آخر چه داریم بگوئیم جز انبوهی از نقطه چین ها.... 🍃🌸 #شهید_مرتضی_عطایی ✊ #مدافع_حرم 💐 #شهدا
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم اینجانب مرتضی عطائی ثواب زیارت امام حسین (ع) و دو رکعت نماز تحت قبه سیدالشهدا (ع) در تاریخ هفدهم شهریور ماه ۱۳۹۰ مصادف با نهم شوال ۱۴۳۲ را که به جا آوردم برسد به کسانی که در تشییع جنازه‌ام شرکت کرده‌اند، غسلم داده‌ و کفنم کرده و به خاک سپرده و در مراسم تعزیه‌ام شرکت می‌کنند هدیه نموده و امیدوارم خداوند متعال، اربابم ابا عبدالله الحسین (ع) را شفیع و دستگیرشان در یوم الحسرت قرار دهد اِن شاالله. ❤️ ضمنا همه را تحت قبه دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شده‌اند. 🍃 برای شب اول قبرم دعا نموده و در زیارت عاشورایی که از تاریخ دهم محرم الحرام تا اربعین بعد از نماز صبح که اِن شاءالله تحت قبه می‌خوانم دعا گویم و برای فرج امام زمان (عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان (عج) است. از همه حلالیت می‌طلبم مخصوصا همسرم مریم، دخترم نفیسه و پسرم علی. 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
1_15307599.mp3
706.6K
شعر ابوعلی #شهید_مرتضی_عطایی ، بعد از شهادت #شهید_مصطفی_صدرزاده در حضور #حاج_قاسم_سلیمانی #تاریخ_شهادت مصطفی : تاسوعای ۹۴ #مدافع_حرم
شادی روح شهدای گلگون کفن به خصوص شهدای امروز و شادی روح جانباز و خادم امام رضا فاتحه و صلواتی ختم کنیم 🌷🌷💐💐
🌸 امام خمینی (ره) : جمهوری اسلامی حاصل خون شهداست... مزار #شهید_مرتضی_عطایی #مدافع_حرم در مشهد مقدس - بهشت رضا
🕊 شهادت از زبان دوست و همرزمش، روز عرفه گفتم حاجی حالا اين عمليات رو بيخيال شو برو با بچه هات خوش بگذرون و زيارت، عمليات بازم هست، اما مرتضی ميدونست قضيه از چه قراره... ☀️ صبح روز عرفه پيام داد : ☺️ دارم ميرم عروسی ✅ و بهش گفتم : ساقدوشت نيستم كه برات نسخه بپيچم، پس مواظب خودت باش... اون روز حال و هوای دلها خيلي فرق ميكرد، يجورايی همه نگران بوديم، آخه حدودا بيست روز قبلش هم يكی ديگه از رفقا خواب ديده بود مرتضی ميپره ... يادم نميره وقتي خواب رو براش گفتم چه حالي داشت و يكسره ميگفت خدا كنه، كه خدا براش تقدير كرد... ⏰ حدودا ساعت دوازده بود، دقيقا يادم نيست كه يكی از رفقا از سوريه زنگ زد. تلفن رو برداشتم : سلام سيد خوبی؟ به سلام آقا ... چطوری مومن؟ سيد خبر داری؟ چيو داداش؟ چيزی شده؟ آره امروز پرستو داشتيم ... يا ابالفضل ، دروغ ميگی؟ نگو مرتضی... آره سيد، بالاخره مرتضی هم كربلايی شد ... 😭 يا جده ی سادات گفتم و پاهام سست شد حس بدی بود نميدونستم برای دامادي رفيقم بايد بخندم و شاد باشم؟! يا بايد برای تنها شدنم و جاموندنم گريه كنم ... هرچی بود انگار يك هجده چرخ از روم رد شده بود و اطرافيانم بدو بدو اومدن سمتم... 😔 هر جوری بود بخاطر بقيه خودم رو جمع و جور كردم كه مثلا همه چی خوبه...
شهید مدافع حرم مرتضی عطایی(ابوعلی) در لباس خادمی حرم مطهر رضوی ... 🌹بخشی از وصیتنامه شهید عطایی: برای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان (عج) میباشد... ❤️ شادی روح پرفتوح شهید عطایی
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و . 🍃امروز هم حکایتِ افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار روضه ی خرابه‌ی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد🌷 🍃آنقدر عکس و فیلم از برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. 🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ با که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹 🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓 🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی سوی رفتن با چهره خونی زین سان بود زیبا معراج انسانی 🌺به مناسبت سالروز تولد ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ 🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد