☀☀☀
#خطبه_۵۶
(برخى اين خطبه را به آغاز سال 37.هجرى نسبت به تحرّكات معاويه در بصره، و برخى در يكى از روزهاى جنگ صفین نسبت مى دهند)
🔹در ركاب پيامبر خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوديم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى كرديم، كه اين مبارزه برايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در جادّه وسيع حقّ و صبر و برد بارى برابر ناگواريها و جهاد و كوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى ساخت.
گاهى يك نفر از ما و ديگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى كردند، و هر كدام مى خواست كار ديگرى را بسازد و جام مرگ را به ديگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پيروز مى شديم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى كرد. پس آنگاه كه خدا، راستى و اخلاص ما را ديد، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پيروزى را به ما عنايت فرمود، تا آنجا كه اسلام استحكام يافته فراگير شد و در سرزمين هاى پهناورى نفوذ كرد.
به جانم سوگند اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايه اى براى دين استوار نمى ماند، و شاخه اى از درخت ايمان سبز نمى گرديد.
به خدا سوگند، شما هم اكنون از سينه شتر خون مى دوشيد و سرانجامى جز پشيمانى نداريد.
🌴🌴🌴
5d44857b9c71e47af6c23f0b_-5897458320657546784.mp3
زمان:
حجم:
27.37M
زمینه شهدایی
#پیشنهاد_دانلود
🌷 بیاد شهدای تیپ سوم
امامت لشگر ۲۵ کربلا🌷
شاعر و مداح :
#کربلایی_علی_کلهر
🕊🕊🕊🕊 @Zendebadyadeh_shohadayeh_golgun 🍃🌹🍃🌹
بارالها
پروردگارا
دوست دارم تو را در حالی ملاقات کنم که در خون خود غوطه ور و دست و پا میزنم...
#کلام_شهید
💐 معرفی #مدافع_حرم #شهید_محمد_حسین_سراجی فرزند جانباز و شهید #دفاع_مقدس #شهید_علی_سراجی و برادرزاده ی #شهید_مصطفی_سراجی
🌏 زمینی شدن : ۵۹.۰۶.۰۶، قم - اصالتا بوشهر
💫 آسمانی شدن : ۹۴.۱۱.۱۳، سوریه - مجروح شدن با قناصه در پهلو مانند زخم بی بی جان😭😔
💠 ارائه : خانم خادم شهدا
📆 دوشنبه ۹۸.۰۶.۲۵
⏰ ساعت ۲۱
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
☀☀☀
#خطبه_۵۷
(در سال 40 هجرى، روزهاى آخر عمر شريف خود در نكوهش و هشدار كوفيان ايراد فرمود)
🔹آگاه باشيد پس از من مردى با گلوى گشاده، و شكمى بزرگ بر شما مسلّط خواهد شد، كه هر چه بيابد مى خورد، و تلاش مى كند آنچه ندارد به دست آورد او را بكشيد ولى هرگز نمى توانيد او را بكشيد.
آگاه باشيد به زودى معاويه شما را به بيزارى و بدگويى من وادار مى كند، بدگويى را به هنگام اجبار دشمن اجازه مى دهم كه مايه بلندى درجات من و نجات شماست، امّا هرگز در دل از من بيزارى نجوييد كه من بر فطرت توحيد تولّد يافته ام و در ايمان و هجرت از همه پيش قدم تر بوده ام.
🌴🌴🌴
هدایت شده از 🇮🇷غواصها بوی نعنا میدهند🇮🇷
اگرخواستےزندگےکنی، باید منتظر مرگ باشی! ولےاگر عاشق شدی دوان دوان سمتِ فداشدن در راهِ معشوق میروی! این خاصیت کسانےاست ڪه در فکرِ جاودانہ شدن هستند.
💐 معرفی سرهنگ دوم پاسدار #مدافع_حرم #شهید_محمدرضا_زارع_الوانی
🌏 زمینی شدن : ۶۱.۰۱.۰۲
💫 آسمانی شدن : ۹۵.۰۷.۰۷، سوریه، اصابت گلوله به پهلو
💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆 سه شنبه ۹۸.۰۶.۲۶
⏰ ساعت ۲۱
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
زنده باد یاد شهدا
تا آخرين لحظه دست از حمايت ولی و رهبر عزيزم بر نداريم و عاقبت به خير شويم و نزد بنيانگذار کبير انقلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷
سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج)
سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز
💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند
امشب در خدمت شهید #مدافع_حرم #شهید_مسلم_خیزاب هستیم.
#شناسنامه
◆تحصیلات:فوق لیسانس رشتہ مدیریت و در گذشتہ قبولے دررشتہ حقوق اما به دلیل علاقہ بہ شهدا و نظام، دانشگاه امام حسین (علیه السلام) را انتخاب ڪرد.
◆تاریخ تولد:۱۳۵۹/۱۰/۱۰
◆وضعیت تاهل:متاهل و دارای یڪ فرزند پسر به نام محمدمهدے
◆فرزند:صفر علے
◆جانباز:در ڪردستان سال۹۰در مقابل گروهڪ تروریستی پژاڪ
◆آخرین مسئولیت:فرمانده گردان یازهرا (سلام الله علیها)لشگر ۱۴امام حسین(علطه السلام)
◆شهادت: ۱۳۹۴/۷/۲۰
◆تاریخ خاکسپاری:۱۳۹۴/۰۷/۲۹
◆محل شهادت:سوریہ دفاع از حرم آل الله
◆مزار شهید :گلزار شهداے اصفهان قطعہ شهداےمدافع حرم
◆شهید مورد علاقه:شهید خرازےو شهید تورجےزاده .
#روایتی_از_همسر_شهید
در طول این ۱۱سال مدام صحبت از شهید شدن و شهادت بود حتی در سال ۹۰که در کردستان جانباز شد قبل از آن خواب دیده بودم که تیر به دست و پای ایشان اصابت کرده و بعد از بیدار شدن بلافاصله تماس گرفتم و گفتم من می خواهم به کردستان بیایم ولی ایشان مانع از آمدنم شدند وگفتند که فردا خودم بر می گردم.
فردای آن روز در فرودگاه وقتیکه دیدم وسایلش را دوستانش می آورند نگرانیم بیشتر شد و به او گفتم که شما دیروز بیمارستان بودید ولی به من نگفتید و مطرح کردند که چطور متوجه شدی و در پاسخ گفتم موقع مکالمه تلفنی متوجه بلندگوی بیمارستان شدم که ایشان هم تاکید کردند و نگرانیم دو چندان شد تا منزل گریه کردم و در منزل طاقت نیاوردم که دکمه های لباسش را باز کنم از بالا لباسش را محکم کشیدم طوری که همه دکمه ها پاره شدند و وقتی بدن باند پیچی ایشان را دیدم حالم بد شد و به زمین افتادم و هیچ چیز نفهمیدم بعد از مدتی دیدم ایشان بالای سرم گریه می کنند و اشک هایش روی صورتم می ریزد و می گوید
خدایا پیمانه صبر ایشان را برای شهادتم بالا ببر