#خصوصیات
مهمترین ویژگی شهید دیالمه در دردمندی او بود. خصوصیتی که شرط آن، خردمندی و درک درست دین و حساس بودن به آن است. شهید دیالمه از جمله کسانی بود که به شدت در برابر هجوم به دین حساس بود. در زمانی که امت به پا خاسته و مسلمان ایران و به خصوص نسل جوان تشنۀ اسلام، آماده فرا گیری هر گونه اعتقادی بودند و گروه های مختلف در قالب های گوناگون در مسیر اندیشه های این تشنگان قرار گرفته و با عناوین فریبنده توانستند مریدانی برای خویش بسازند، شهید دیالمه با قدرت ایمانی که در او بود توانست مفاهیم ناب دین اسلام اصیل و ژرفای آموزه های آن را نشان دهد و کج روی ها را آشکار سازد.
#خصوصیات و #خاطره
خاطرم هست زمانی که با آقای مقدسی منزل اقوام به میهمانی می رفتیم و آخرشب موقع برگشت خودرویی هم نداشتیم باید مسافتی را پیاده تا منزل طی می کردیم. امیر را نوبتی به کول می گرفتیم. آقای مقدسی هم با شرایط دشواری که راه رفتن واقعا برایش مشکل بود اما امیر را به کول می گرفت و تا منزل می آورد. زمانی که امیر مریض می شد تا صبح بالای سر او می نشست قرآن و مفاتیح را باز می کرد و می خواند. او به واقع عاشق همسر و فرزندش بود به طوری که درمیان خانواده هایمان رفتارش زبانزد بود.
#خصوصیات
از عادتهای خوب او اینکه در طول این سالها نماز شب او قطع نمی شد. خاطره همیشگی من از شهیدمقدسی تنها زمانی است که سرسجاده می نشست و با انگشتانش ذکر می گفت و به ما آرامش می داد. حتی خاطرم هست یکبار پسرم زمانی که کوچکتر بود گفت: پدر شما چقدر نماز می خوانید. ایشان زمانی که نمازشان تمام شد رو به امیر کرد و گفت: من شما و مادرت را از همین نمازها دارم.
#خصوصیات و #خاطره
او هم برای خانواده من و خانواده خودش بسیار احترام قایل بود و این را خانواده و اقوام من بارها عنوان کرده بودند. در کنار مشکلات جسمانی که داشت هیچوقت نمی خواست که من و فرزندم از دردی که می کشد چیزی بدانیم. در همین چند سال اخیر زمانی که امیر کارت مربیگری اش را گرفت و به او نشان داد ایشان با وجودی که روی تخت خوابیده بودند از شوق، گلوله های اشکی بود که با دیدن لوح های تقدیر و کارتهای افتخار متعدد فرزندش از چشمانش سرازیر می شد.
#خصوصیات
شهيد اشرفى دائم در فكر و انديشه بود، ذاكرى بود كه بيشترين فكرش سبحان اللّه و لا اله الا اللّه بود. او سخت به نماز اول وقت همّت مى گذارد و بارها مى فرمود: اول الوقت رضوان اللّه و اخرالوقت غفران اللّه است.
بارها به فرزندش توصيه مى كرد كه نماز را بايد سروقت خواند چرا كه نماز تكليفى است كه بايد انجام شود پس چرا سر وقت انجام نگردد؟
او هميشه يك روز زودتر به پيشواز ماه رمضان مى شتافت، بسيارى از ايام ماههاى رجب و شعبان را حتى بدون صرف سحرى، روزه مى گرفت و به خواندن قرآن همّت مى گماشت. او در ماه رمضان حتماً يك ختم قرآن را مى خواند، آنگاه آن را به اهل البيت هديه مى فرمود.
يك شب نماز شبش ترك نشد. در زمستانهاى سخت و طوفانى قم براى خواندن نماز شب گاه با شكستن يخ ۳۰ سانتى، آب را از حوض مدرسه فيضيه تهيه مى كرد تا بتواند نماز شبش را بخواند. او نماز شب را از سن ۱۳ سالگى ادامه داده بود، حتى در مسافرتها از خواندن نماز شب غافل نمى شد. او در سپيده هر فجرى، قبل از اذان صبح به حرم مطهر حضرت معصومه (س) تشرف مى يافت، آنگاه با دعا و زيارات صبح را به روز مى آورد.
#خصوصیات
تلاش مى كرد در تحجّدهاى شبانه اش، مزاحمتى براى ديگران پديد نياورد. او مقيد بود كه هر روز صبح زيارت عاشورا را به طور كامل بخواند. او زيارت عاشورا را هر روز در تنهايى مى خواند و بر مصائب آن حضرت اشك مى ريخت. وى نسل بعد خويش را به شدت بر خواندن مداوم زيارت عاشورا توصيه مى كرد و آن را حلّال بسيارى از مشكلات مى دانست. او در ميان زيارات به خواندن زيارت عاشورا سخت همّت مى گماشت و براى رفع حاجات افراد حتى در رفع بيمارى سرطان به چهل زيارت عاشوراى امام حسين (ع) اعتماد كامل داشت.
او به نماز جعفر طيّار در مشاهد مشرفه و به خصوص در حرم حضرت رضا(ع) همّت مى فرمود: حتى اگر در روز سه بار به حرم تشرّف مى يافت در هر تشرف، خواندن نماز جعفر طيار و زيارت جامعه را بر خود لازم مى دانست.
او به شدّت نسبت به خواندن زيارت جامعه كبيره عشق مى ورزيد. در زيارت قبور ائمه حتماً از زيارت جامعه بهره مى گرفت، او كه ساعتها در حرم اهل البيت حضور داشت، حتماً به خواندن قرآن و نماز براى اهل البيت و اجداد خويش در مشاهد مشرفه اقدام مى كرد، بارها مى گفت كه چقدر زيباست كه قرآن در محضر پيامبر و ائمه خوانده شود. او به ختم قرآن در تشرّفاتش در مراسم حج مصرّ بود.
او كه دعاى كميل، سمات و زيارت جامعه را از سنين طفوليت حفظ كرده بود، به خواندن آنها سخت مقيّد بود. وى حدود ۶۲ سال به خواندن دعاى كميل مداومت كرد و حتى در شب شهادتش نيز دعاى كميل را خواند، او بارها دعاى كميل را براى رزمندگان، خود خواند. حدود ۶۰ سال زيارت عاشورا را - با صد لعن و سلام - قرائت فرمود.
او وقتى به منبر مى رفت، فقط از روايات اهل البيت(ع) مى گفت محور را كلام آنان قرار مى داد تا مردمان با نور كلام اهل البيت(ع) هدايت شوند.
#خصوصیات
قدير در هفت سالگي جذب بسيج شد. همان زمان درجات معنوياش را از مسجد امام سجاد(ع) به دست آورد نه از داخل كوچه. قبل از آن هم از وقتي زبان باز كرد خودش را داخل مسجد ديد. قدير پاي منبر بزرگ شد و يك بچهمنبري بود. هميشه پاي سخنراني روحاني بود. الان اگر از كل شهرك سؤال كنيد بچههاي من را ميشناسند. من سه پسر و دو دختر داشتم و اگر از هممحليها بپرسيد همه بچههايم را از نظر دين و ايمان تأييد ميكنند. بچههايم در تشويق و راهنمايي ديگران به دين و مذهب كم نگذاشتند. كل خانواده من پيرو خط امام هستند. حتي بعد از ازدواج مسيرشان را جدا نكردند و با وجود مشغلههاي زياد راهشان را ادامه دادند. روزي كه براي آموزشي به تبريز اعزام شد من و مادرش او را تا دم پادگان برديم. دستش را گرفتم گفتم اگر بخواهي در خدمتت كم بگذاري نميبخشمت. گفتم براي اسلام خدمت پاك كن. طوري خدمت نكني كه خيانت در امانت شود. خدا را شكر او هم سر به راه بود. اگر از همكارانش بپرسيد همهاش در حال كار بوده. در ماه 15، 16 روز مأموريت به استانهاي ديگر براي آموزش و راهنمايي ميرفت.
#مادر_شهید
#خصوصیات
#آرزوی_شهادت
همیشه میگفت مادر برای برآورده شدن آرزوهایم دعا کن، آرزوی من شهادت است دعا کن که شهید بشوم، آخرین باری که با من تماس گرفت پرسیدم؛ کجایی؟ ما خیلی چشم انتظارت هستیم! خیلی دلتنگش میشدیم؛ هر سوالی که از قدیر میپرسیدم فقط میگفت توکل بر خدا. به من نگفت که کجاست و کجا خدمت میکند. ما از همه کارهای قدیر بیاطلاع بودیم. فقط میگفت در گرمسار سربازها را آموزش میدهد.
همیشه به من و پدرش احترام میگذاشت و وقتی ما داخل اتاقی میشدیم به احترام ما تمام قد میایستاد ودست ما را میبوسید. حتی گاهی پاهای من را میبوسید. اخلاقیات بسیار خوبی داشت و هرگز در این سالها ما را رنجیده خاطر نکرد.
#خصوصیات
از ویژگیهای برجسته شهید سرلک روحیه تواضع و فروتنی او بود، گاهی اوقات آنقدر تواضع داشت که گمان میکردی این آدم خیلی قابل توجه نیست، اما آنقدر بزرگ بود که کوچکی میکرد. یکی از معصومین میفرمایند: « هر کس برای خداوند تواضع کند، خداوند او را رفیع و بلند مرتبه میکند.» به نظرم اصلیترین ویژگی این شهید در نظر همه دوستان و اطرافیانش تواضع و فروتنی وی بود.
#پدر_شهید
#خصوصیات
با وجود اينكه يك حقوقبگير بود من بارها حركتهايي از او ديده بودم كه براي من كه پدرش هستم در توانم نبود چنين كارهايي انجام دهم. خودش را فداي دين كرده بود. راه و هدفش مشخص بود. مال دنيا برايش ارزشي نداشت. لقمهاي هم كه داشت دوست داشت با دوست و آشنا تقسيم كند. بگذاريد از امانتدارياش بگويم. يك روز تلفن خانهمان زنگ خورد و من دنبال خودكار براي يادداشت ميگشتم و پيدا نكردم. سه خودكار داخل كيف قدير بود و او خودكارها را به من نداد تا شمارهها را يادداشت كنم. ميگفت اينها امانت پايگاه است. گفتم طرف ميلياردي ميبرد بعد تو فكر خودكار هستي. گفت هر كس را داخل قبر خودش ميگذارند. گفت اگر فردا پيش حضرت زهرا(س) ميآيي و جواب ميدهي من سه خودكار را به شما ميدهم. خداوند اين بچهها را گلچين ميكند. من اگر 10 پسر ديگر مانند قدير داشته باشم باز هم در راه خدا ميدهم.
#مهربان
#خصوصیات
وقتی هم زیر یک سقف رفتیم همچنان هدیه خریدن امین ادامه داشت. گاهی که دست خالی می آمد به خانه می گفتم: امین برایم چیزی نخریده ای؟ می گفت: چی فکر کردی، مگر می شود یادم برود. برو کوله پشتی ام را بیاور، یک کتاب، مجسمه، پاپوش و یا یک هدیه کوچک برایم خریده بود. گاهی به مادرم می گفتم: خداکند همسر خواهرم هم شبیه همسر من باشد، من خیلی خوشبختم. البته امین تک است و محال است کسی دیگر شبیه امین باشد. امین یک فرد بسیار با سلیقه بود. تابلوهای منزلمان را میلی متری نصب می کرد تا دقیق و زیبا بر روی دیوار خودنمایی کند. لامپ داخل ویترین را سفید انتخاب کرد و میگفت شب ها نور سفید بر روی کریستال زیبایی خاص خودش را دارد. و بالای سینک ظرفشویی هم لامپ های کوچک ریسه ای نصب کرد و می گفت: با این لامپ ها موقع شستن ظرفها چشمانت ضعیف نمی شود. روزها که از اداره زنگ می زد می فهمید که کارهای خانه را انجام می دهم، می گفت: نمی خواهد انجام بدهی، بگذار کنار وقتی آمدیم با هم انجام میدهیم. حتی کارهای خیلی کوچک را هم می گفت انجام نده. مادرم همیشه می گفت: اینطور که شما پیش می روید زهرا حسابی تنبل می شود. می گفت: حاج خانم زهرا که کلفت من نیست. زهرا رئیس من است. به خانه که می آمد به احترام نظامی دستهایش را کنار سرش می گرفت و می گفت: سلام رئیس. عادتم شده بود ناهار را منتظرش بمانم، صبحانه را دیرتر میخوردم... اوایل به امین نمیگفتم که ناهار نخوردم، ناراحت میشد. وقتی به خانه میآمد با هم ناهار میخوردیم. حدود 5-4 وقت ناهار ما بود. حتی ماه رمضان افطار نمیخوردم تا بیاید. امین هم روزهاش را باز نمیکرد تا خانه.
#خصوصیات
خيلي از رفتار و كردارهاي هادي ذاتي بود. بدون اينكه از كسي چيزي ياد گرفته باشد، ذات پاكش او را به سوي كارهاي خير ميكشاند. يادم است سه، چهار سالش بود با هم به منزل يكي از اقوام رفتيم. خانمهاي آن منزل از نظر حجاب خيلي رعايت نميكردند. هادي با اينكه بچه خردسالي بود، گفت من داخل نميآيم. هرچه اصرار كرديم، گفت اينها حجاب ندارند و من نميآيم. از همان بچگيهايش از غيبت پرهيز ميكرد. روي يك كاغذ نوشته بود غيبت ممنوع و ميچسباند روي ديوارهاي خانه تا همه نوشتهاش را ببينند و كسي غيبت نكند.