eitaa logo
『زینبیه ۰۱۲۰』
321 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
12 فایل
{{عفت سرآمد هر خوبی است }} "امام علی علیه السلام" گردان سایبری زینبیه٠۱۲٠ مجموعه سایبری فرهنگی بغداد۰۱۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
. نشستم سر قبر آرمان...یه خانمی اومد کنارم نشست شروع کرد صحبت کردن از شهید زبرجدی ... نمی‌دونست من خودم تمام دلتنگی هام اینجا برطرف می کنم اجازه دادم ک بگه و منم سراپا گوش شدم... گفت شهیده فائزه رحیمی ۴۰ روز قبل از شهادتش اومد سر قبر شهید آرمان و انقد گریه می کرد ما نمی تونستیم بلندش کنیم .. بهش گفتم مشکلی داری؟ گفت تا نگیرم بلند نمیشم گفتم چی؟ گفت :شهادت... گفتم جوونی مگه چند سالته گفت : ۲۰ سالمه و دیرم شده... و گفت چله زیارت عاشورا شهید صفری برداشتم و اومدم از شهید آرمان هم برات شهادتم بگیرم.. و شد آن چیزی که می خواست و سعادت... لطفاً متوسل شوید و حاجت بگیرید. شرط شهید شدن شهید بودن است ┏━━━━━━━━᭄✿ ✿ @Zeynabiyeh0120 ┗━᭄✿
یکی از خانم های ساکن شهرک اکباتان که حجاب کاملی هم نداشت و درحال عبور از آن محل بود، با دیدن صحنه ی پرتاب کوکتل مولوتف و آتش گرفتن منطقه‌ی فرود آن و بارش حجم عظیمی از سنگ و همچنین دویدن نیروهای امنیتی، دچار وحشت شد و به گریه افتاد. آرمان که در بین نیروهای گردان حضور نداشت و کنار‌تر مشغول رصد میدان بود، این صحنه را دید. به طرف آن خانم رفت و سلام کرد. _خواهر چرا گریه میکنی؟ _ترسیده‌م. _چرا ترسیدی؟ما اینجا هستیم که شما آرامش داشته باشی‌. اومدیم تا شما نترسی. اینجاییم تا این همه سنگ و کوکتل مولوتف که پرتاب میشه، به شما نخوره و به ما بخوره. ترس نداره. من پسر شما هستم. کمک میکنم به جایی که میخواین، برین. در همین حال خود را بین آن خانم و آشوبگران قرار داد.🥲 پشت او به طرف اوباش بود و روی آن به طرف آن خانم. دو دستش را باز کرد و گفت "شما حرکت کنین و به سمت جایی که میخواین،برین.من شما رو همراهی میکنم. اگه چیزی به طرف شما پرتاب بشه، به من میخوره. خیالتون راحت باشه💔" _قسمتی از کتابِ "آرمان عزیز" ┏━━━━━━━━᭄✿ ✿ @Zeynabiyeh0120 ┗━᭄✿
🌹اهل تسنن بود. یازده ماه اسیر گروهک کومله شده بود و بعد هـم تو سن هفـده سالگی زنده به گورش کـرده بودن. وقتی پیداش کـردیم موهـای سرش رو تراشیده بودن و همه ی ناخن هـاش رو کشیده بودن. همه جـای بدنش کبود بود و سرش هم شکسته. خانمهای مسن نمیذاشتن جوونا برن توی غسـال خـونه؛ وقتی هـم کـه اومدن بیـرون قدرت تعریف کردن نداشتن. شـرط رهـایی برای او؛ توهین به امـام بـود که هرگـز نپذیـرفت. 🌷دختـر کـم حـرف و آرومی بود؛ ولـی وقتی میخواست حدیث و روایت بگه حسابی تلافی میکـرد و از گـفتن خسته نمی شد. 📚 فـاتح هشـمیز مزار مطهر: بهشت زهرا (س) قطعه ۲۸ ر۳۱ ش۱۳ ┏━━━━━━━━᭄✿ ✿ @Zeynabiyeh0120 ┗━᭄✿