eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
3.2هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
233 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 : احمد همیشه لبخند روی لبهایش بود و مثل نور همیشگی بود.. همیشه کار و اوقات فراغتش را از هم جدا میکرد.. پس از اتمام کار از اولین لحظه ای که به خانه می آمد، برای خبرگرفتن از ما و یا هماهنگی برای سرگرمی و دورهمی های دوستانه مان به ما زنگ میزد.. از کوه ها بالا میرفتیم تا به مقام حضرت صالح ؏ برسیم و طبق خواسته احمد ناهار و شام میخوردیم، یادم میاد که قرار گذاشته بودیم بار دیگر به آنجا برویم ولی خوش شانس نبودیم... 🔰برای شهید احمد مشلب صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : سفارش کرد که می‌خواهم بچه‌ها را زینب‌وار بزرگ کنید.. ان شاء الله حجابشان زینبی باشد، رفتارشان زهرایی باشد، نمونه باشند.. یک بار ریحانه تب کرد یک هفته تمام تب داشت! خوب نمی‌شد، به بیمارستان بردم و دارو دادم، تبش پایین نمی‌آمد.! یادم افتاد عبدالمهدی قبل‌تر به من گفته بود: "کمک خواستی به حضرت زهرا(س) متوسل شو و من را صدا کن.!" توسل کردم و زیارت عاشورا خواندم؛ سلام آخر را که دادم، به حضرت زهرا(س) گفتم: "به عبدالمهدی بگویند اگر برای دخترش اتفاقی بیفتد نگوید که من نتوانستم از بچه‌اش نگهداری کنم؛ آنها امانت هستند دست من.!" رفتم بالای سر ریحانه ناگهان بوی عطری در خانه پیچید؛ عطری که هر لحظه زیاد و زیادتر می‌شد.. ناگهان من صدای عبدالمهدی را شنیدم.! گفت: "همسرم بخواب من بالای سر ریحانه هستم." خوابیدم وقتی بلند شدم دیدم ریحانه تبش پایین آمده و از من آب می‌خواهد. حس کردم که عبدالمهدی در کنارم است، حسش می‌کردم.. بحق فرموده‌اند که (شهدا عند ربهم یرزقونند.) بعد از آن شب تا مدت‌ها هر کسی وارد خانه می‌شد متوجه آن بوی خوش می‌شد، لباس ریحانه بوی این عطر را گرفته بود..! 🔰 برای شهید عبدالمهدی کاظمی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : شهید حاجی زاده بی­‌نهایت صبور بود.! وقتی بحثمان می‌شد، من نمی توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می زدم.. و با عصبانیت می‌گفتم: "تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی.!" او اصلا حرفی نمی زد؛ وقتی هم می‌دید من آرام نمی شوم؛ می­‌رفت سمت در چون می دانست طاقت دوری اش را ندارم.. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم.. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل! اصلا داد زدن بلد نبود.. 🔰 برای شهید رضا حاجی زاده صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : اسمش افشین بود، گفت از این اسم خوشم نمی آید، سوسولیه! ترکیب هایی از اسم محمد و دوازده امام نوشت و ریخت داخل یک ظرف و قرعه انداخت.. بار اول محمد هادی آمد، بار دوم و سوم هم.... از آن روز نامش شد محمد هادی.! و چه زیبا مناجات می کرد: خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در دنیا خسته شده ام.. خدایا! می خواهم گناهانم به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو، پاک گردد. خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم.. خدایا شاهد باش به عشق تو در مسیر تو حرکت کردم و اینک فقط پیوستن به تو را انتظار دارم.. 🔰برای شهید محمدهادی استواری صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : برادران و خواهرانم! همیشه پشتیبان امام خامنه‌ای باشید، فریب دشمن را نخورید چرا که اعتماد قلبی و باور ایمانی بنده این است که : "ایشان نایب بر حق امام زمان (عج) می‌باشد." دست از حمایت مظلومان برندارید و همواره به فقرا و نیازمندان کمک کنید از همه میخواهم که تا آخرین قطره خون به شهداء و به ولی فقیه وفادار باشند.. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : علیرضا از نماز خواندن خیلی لذت می برد و برای آن وقت می گذاشت.. ظهر یکی از روزها که علی رضا می خواست نمازش را در خانه بخواند، مهمان داشتیم و خانه خیلی شلوغ بود.! علی رضا به یکی از اتاق ها رفت و در خلوت مشغول نماز شد.. طوری نماز می خواند که انگار خدا را می بیند و با او مشغول صحبت است؛ نماز ظهر و عصرش نیم ساعت طول کشید..! بعدها وقتی صحبت نماز پیش می آمد، می گفت: «اشکال ما این است که برای همه وقت می گذاریم به جز خدا؛ می خواهیم با سریع خواندن نماز زرنگی کنیم؛ اما نمی دانیم آن کسی که به وقت ما برکت می دهد خداست» 🔰برای شهید علیرضا کریمی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : هیچ گاه بیان نمی کرد که مشغول چه کاری است و هر وقت از او سوال می کردم که پسرم شما چه کاره هستی؟ پاسخ می داد: "من پاسدار خدایم، پاسدار قرآنم، من پاسدار امام هستم.." بعد از شهادتش فهمیدم از نیروهای واحد اطلاعات است.. "راوی مادر شهید" 🔰برای شهید محمد حسین نامدارمحمدی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : روز سوم عملیات بود، حاجی هم می‌رفت خط و برمی‌گشت، آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا کردیم.. سر نماز عصر،‌ یک حاج آقای روحانی آمد. به اصرار حاجی، نماز عصر را ایشان شروع به خواندن کرد. نماز تمام نشده،‌ حاجی غش کرد و افتاد زمین. ضعف کرده بود و نمی‌توانست روی پا بایستد.! سرم به دستش بود و مجبوری، گوشه‌ی سنگر نشسته بود، با دست دیگر بی‌سیم را گرفته بود و با بچه‌ها صحبت می‌کرد؛‌ خبر می‌گرفت و راهنمائی می‌کرد.. این‌جا هم ول کن نبود.! 🔰برای شهید محمدابراهیم همت صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : روی مسائل اسلامی بیشتر تأکید کنید و همیشه در فکر رشد دیگران و خود باشید و سعی همگی بر این باشد که: "بیشتر به یاد خدا باشیم و رابطه خودمان را با او نزدیک‌تر کنیم." نفس خود را تحت فشار قرار دهیم و خودمان را با سختی‌های جامعه وفق دهیم، دوستی‌های این دنیا مبادا موجب غفلت‌مان گردد و در صف غافلین قرار گیریم.. در خط امام که همان خط قرآن است حرکت کنیم و خارج نشویم و همیشه پشتیبان امام عزیزمان باشیم. 🔰برای شهید یدالله کلهر صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 :  به دلیل شرایط کاری و احساس  مسئولیت که می کرد؛ پس از تولد فرزندش درخواست کرد تا زمینه حضور خانواده اش در سوریه فراهم شود.. سرانجام پس از دو هفته از برگشت خانوادشان، همانطور که خودش به خانواده اش عنوان کرده بود، که : "شما  به سوریه بیایید و برگردید من به شهادت می رسم" در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۶ در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نایل امد... 🔰برای شهید غلامرضا لنگری زاده صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
: ✨بابک با دانشجویان به کوهنوردی می‌رفت. وقتی بعد از شهادت دوستانش به خانه ما آمدن از آنها خواستم برایم خاطره بگویند: آنها ‌گفتند وقت اذان یا نهار که می‌شد بابک غیبش می‌زد و مدتی بعد سر و کله‌اش پیدا می‌شد. این اتفاق ادامه داشت تا اینکه یک بار او را دیده‌اند که در گوشه‌ای خلوت سجاده‌اش را پهن کرده و نماز می‌خواند. دوستانش از این کار بابک بسیار خوششان آمده بود. بابک از دروغ و ریا متنفر بود. هیچوقت اهل جلب توجه دیگران و خودنمایی نبود... 🔰برای شهید بابک نوری هریس صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : اهل مطالعه سیاسی بود.... خوب هم می‌خواند. در سه – چهار سال آخر هر وقت فرصتی می‌کرد می‌رفت کتابفروشی‌های انقلاب، بخصوص فروشگاه انتشارات کیهان را گز می‌کرد و با یک بغل کتاب جدید بر می‌گشت.... محمودرضا پای مرا هم به این فروشگاه باز کرد. اخیرا مطالعاتش را روی بیداری اسلامی متمرکز کرده بود. اکثر وقتهایی که دو تایی توی ماشینش از تهران بسمت اسلامشهر می‌رفتیم، من سر بحث را باز می‌کردم تا حرف بزند و مثل همیشه، حرفها می‌رفت سمت بیداری اسلامی و تحولات کشورهای منطقه، بخصوص سوریه.... اما اظهار نظرهای سیاسی‌اش مثل تحلیل‌های ژورنالیستی یا تلویزیونی یا حرف های کلیشه‌ای اهالی سیاست نبود. اعتقادی به بحث‌های تلویزیون هم در مورد سوریه نداشت و می‌گفت این ها حرف‌های رسانه‌ای هستند و واقعیتی که در آنجا می‌گذرد غیر از این حرف‌هاست. هر چند تحلیل‌های مطبوعاتی را می‌خواند و به من هم خواندن تحلیل‌های سعد الله زارعی، مهدی محمدی – و چند تای دیگر را که الان یادم نیست – توصیه می‌کرد ولی بیشترین استناد را به می‌کرد و در آخر هم نظر خودش را می‌گفت. 🔰برای شهید محمودرضابیضائی صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f