eitaa logo
بصیرت
736 دنبال‌کننده
730 عکس
470 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◼ مباحث معرفتی و : استاد طاهرزاده / قسمت ۳ نهضت و حكمت امام (ع) يك انتخاب واقعي مافوق رسم زمانه است؛ چراكه علم، مبناي انتخابِ عالِم است يعني عالِم هر آنچه را انتخاب مي كند، انتخاب مي كند و اين چنين انتخابي، انتخابي است آزادانه، چون بر محور علم و آگاهي انجام گرفته است. و بر عكس؛ ترس، مبناي حركت انسانِ جامعه زده و مرعوب است. و چنين انساني انتخاب آزاد ندارد. انتخابي كه بر اساس كشش هاي غريزه و يا ترس باشد، آزادانه نيست. معاويه مي داند كه عدّه اي تحت تأثير جوّ جامعه، انتخاب و زندگي مي كنند و در حقيقت انتخاب ندارند و لذا معاويه نقشه و حيلة خود را از همين جا شروع مي كند و همان افراد را طعمه سياست هاي خود قرار مي دهد، و چنين انسان هايي كم نيستند. معاويه حكومت زورمدارانه اي را برپا مي كند كه انسانِ داراي اقتدارِ روحي، آن شرايط را نمي تواند تحمّل كند، ولي انسان هاي بي محتوا، به راحتي طعمة پوچي زمانه اي مي شوند كه ترس بر آن حكومت مي كند و آلت دست قرار مي گيرند.  در زمان سه خليفة اول، افراد جامعه، به جهت مشغوليت هاي بي ثمر و غفلت از ديني و پشت كردن به اهل البيت پيامبر(ص)، به نهايت پوچي رسيدند، حدود سي سال مردم مشغول همه چيز شدند به جز مشغول معارف ديني؛ و لذا بعداً به راحتي آلت دست جوّ ترس قرار گرفتند.  در شرايط ، وقتي انسان بي محتوا شد ديگر نمي كند تا هر طور كه خودش خواست زندگي كند. انسان بي محتوا فقط به زيستن فكر مي كند و نه به چگونه زيستن، و به صِرف ماندن مي انديشد، ماندن را زندگي مي پندارد. و صِرف ضرورتِ زيستن، او را در برابر واقعيت، تسليم و خاضع مي كند و چنين حالت رواني را كه جامعه را فرا گرفته مي شناسد و نه تنها درصدد درمان آن نيست بلكه تلاش مي كند پاية خود را بر چنين روان بنا كند. او آرزويي بهتر از اين ندارد كه مردم در همين شرايط فكري بمانند.  معاويه؛ كسي نبود كه همه او را بپذيرند ولي كاري كرده بود كه اين نپذيرفتن، براي او مشكلي به وجود نياورد و همه او شوند، به اين معني كه باور كنند در برابر او نمي توان كاري كرد. و لذا بسياري از صحابه و تابعان به امام حسين(ع) مي گفتند: كاري نمي توان كرد. و حسين(ع) آمد كه كاري بكند و شعار «كاري نمي توان كرد» را كه امنيّت فرهنگ معاويه در آن نهفته است، بشكند. و حالا همين فرهنگ بعد از مرگ معاويه هم ادامه داشت.  وقتي تفكّر و علم و دين، مدار و محور زندگي انسان و جامعه نباشد، چنين انسان و جامعه اي خيلي زود با به خضوع مي آيد و حتي براي فرار از حيطه وحشت، به تملّق مي افتد و و محبّت به شخص ستمگر را پيشه مي كند. و خودكامگان در اين شرايط بدون هيچ مقاومتي، ابتكار عمل را در دست دارند و به قيمت ترسي كه ايجاد كرده اند در امنيت زندگي مي كنند. و (ع) در چنين شرايطي زندگي خود را بر اساس و علم و ايمان، انتخاب مي كند و جوّ زمانه، او را از خود باز نمي ستاند و به وضع موجود صحّه نمي گذارد.  رمز به كار نشستن حيله هاي از آنجاست كه مسلمانان پس از جنگ و كشورگشايي هاي طولاني در زمان دوم، از كمالات معنوي خالي شدند و معاويه به كمك چنين افراد عمل زده اي با فرهنگ علوي روبه رو شد، مردمي كه بيش از ده سال فقط جنگيده اند، آن هم چه جنگي! كه خليفة دوم دستور داده است «حَيَّ عَلي خَيْرِ الْعَمَل» را از اذان حذف كرده اند تا نماز بهترين عمل قلمداد نشود و جنگ و كشورگشايي مقصد اصلي مردم بماند.  در زمان خليفة دوم عمل زدگي حاكم شد و همين عمل زدگي زمينه اي گشت كه زمانة معاويه را رونق داد و توانست در چنان بستري نقشه هاي خود را عملي كند. يك ملّت كه نه فكر دارد، نه دين و نه علم، در مقابل ترس، هم به راحتي خضوع مي كند و هم چاپلوس و تملّق گوي كسي مي شود كه از او مي ترسد. در واقع آن جنگ ها فتوحات اسلامي نبود، بلكه فتوحاتي بود براي معاويه، تا قلب مردم مسلمان را با رعب خود تسخير كند و از فداكاري براي اسلامِ معنوي باز دارد.  🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592