فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش برادر شهید اهل سنت حادثه تروریستی راسک: میخواهم پلیس شوم و راه برادرم را ادامه دهم
عثمان غنی براهویی برادر شهید اهل سنت حادثه تروریستی راسک،محمدحسن براهویی میگوید: برادرم فردی مردمی بود و مردم از او راضی بودند، راه برادر شهیدم را ادامه میدهم..
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تجمع ۱۰ هزار نفری کیشوندان برای تشییع شهید گمنام
طنین انداز شدن ذکر حیدر حیدر توسط مردم جزیره کیش در سواحل نیلگون خلیج فارس با مدیحه سرایی حاج محمود کریمی و حاج سید محمود علوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به غنیمت گرفتن اسلحه، تجهیزات و کارتهای شناسایی افسران اسرائیلی توسط گردانهای قسام بعد از انهدام نفربر آنها
#طوفان_الاقصی #غزه #فلسطین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️یمنیها تصاویری از هدف قرار دادن کشتیهای اسقاطیلی را منتشر کردند
📌 #یمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیتابیِ خانوادۀ شهدای راسک در مراسم تشییع
🔴جاسوس موساد اعدام شد
🔹صبح امروز حکم اعدام فردی که به اتهام ارتباط با سرویسهای بیگانه از جمله موساد در سیستانوبلوچستان محاکمه و محکوم شده بود، اجرا شد.
🔹این فرد ضمن ارتباط با سرویسهای بیگانه از جمله موساد بهصورت آگاهانه اقدام به جمعآوری اطلاعات طبقهبندی شده کرده و با مشارکت مرتبطین خود، اسناد را در اختیار سرویسهای بیگانه بهویژه موساد قرار میداد.
سلام علیکم دوستان😊✋
شهید دفاع مقدس حمید رضا ملا حسنی هستم ، سپاسگزارم از دعوتتون به محفل های شهدایی تون
در تاریخ 1344/5/5 دریکی از مناطق جنوب غرب تهران در یک خانواده مذهبی متولدشدم
۵ فرزند بودیم، ۴ برادر و ۱خواهر
دوران کودکی روپشت سرگذاشتم و وارد مدرسه شدم، مقاطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی رو گذروندم ومقطع دبیرستان بودم و ۱۵ سالگی که جنگ تحمیلی شروع شد
دوسال بعداز شهادتم، برادردیگرم متولد میشن که خانواده ام اسم شون رو برای زنده نگه داشتن نام من حمید رضا می گذارند
در لشگر 27 محمد رسول الله ودر گردان عمار سازماندهی شدم و خودم را آماده عملیات کردم ،در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق بودم مفقود الاثرشدم
سالها بود خانوادم منتظر وچشم انتظار بودند.2 سال پیش برادرانم می خواستند مقبره ای را به صورت نمادین برایم بر پا کنند که به خواب برادرم اومدم و گفتم دست نگه دارید.
یک شب خواهرم در خواب می بینه که در منطقه پونک خیابان سردار جنگل تشییع پیکر شهداست و من هم حضور دارم ونگاه می کنم به خواهرم گفتم من حتی کسانی که در پیاده رو راه می ورند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت می کنم.
به روایت از خواهر بزرگوارم:
همیشه سر مزار شهید احمد پلارک که ایشون هم از شهدای گردان عمّار بودند می رفتم.شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود.در یکی از روزها در قاب بالای سر مزار دریک عکس برادرم را کنار شهید پلارک دیدم که بالای سرش علامت ضربدری وجود داره
پس از بررسی ،از خانواده شهید پلارک جویا شدم ،خانواده شون گفتند که شهید پلارک هر کدام از دوستانشان که شهید می شدند بالای سرشان یک ضربدر میزد معلوم شد که برادرم از دوستان و همرزمان شهید پلارک بودند
بر سر مزار شهید پلارک رفتم و شهید رو به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم دادم که به برادرم بگو یه نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد.😭😭
دل شکسته و چشم انتظاربودم برادر شهید مفقود الاثر خودرا در خواب دیدم ، بهم گفت نمی خواهی مرا ببینی،من که برای دیدار شما آمده ام
گفتم کی؟،شهید بهم گفت: در پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند.قبر وسطی مربوط به من هست
از خواب بلند شدم و تعجب کردم که این چه خوابیه که بعد از 27 سال برادر شهیدم به خوابم اومده
در شب بعد مجددا شهید به خوابم اومد و گفتند نمی خواهی مرا ببینی من منتظرت هستم و مشخصات جنازه بی سر قبر وسط را بهم داد😭
صبح اقدام به پرس وجو کردم ومطلب را با سپاه پاسداران درمیان گذاشتم و پس از بررسی ویافتن همرزمان وجویای نحوه شهادت برادرم ،قبر شهید مورد تایید واقع شد ومشخص شد که ایشون برادرم شهید حمید رضا ملاحسنی هستند
به روایت از داداش حمیدرضا که دوسال بعداز شهادتم متولد شدند:
در سالروز شهادت امام جعفرصادق (ع) و 12 مهر،موفق به حضور در مراسم تشییع پیكر 3 شهید گمنام در بوستان نهجالبلاغه نشدم.
ساعت 5 بعدازظهر به تنهایی به زیارت مزار شهدای گمنام كه به تازگی میزبان آنها شده بودیم،رفتم.
سرمزار شهید گمنام اول حاضر شدم فاتحهای خواندم؛سرمزار شهید گمنام وسط ایستادم؛یكدفعه از خود بیخود شدم و بدون اینكه متوجه باشم حدود 7 تا 8 دقیقه فقط گریه کردم
علت این حالت را نیز نمیدانستم.گلهای روی سنگ مزار را كنار زدم؛روی سنگ مزار نوشته شده بود:شهید 18ساله،محل شهادت منطقه پنجوین در عملیات والفجر 4
یكی از اقوام ما كه از این جریانات اطلاعی نداشت،در خوابی صادقانه مشاهده كرده بود كه شهید حمیدرضا گفته بود:من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج البلاغه هستم
به روایت از برادر بزرگترم :
برادر شهیدم ،نخستین بار در مهر سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی از لشكر 27 محمد رسولالله (ص) در منطقه عمومی فكه حضور یافت؛بنده نیز از تیپ سیدالشهدا (ع) به منطقه اعزام شده بودم.
بعد از عملیات،به دوكوهه برگشتیم،برادرم را در آنجا ملاقات كردم؛نگاهم به نگاهش بود، با قدی نسبتاً كوتاهتر از بنده و كلاهی كه روی سرش داشت،با حالت غبطه و حسرت از اینكه به شهادت نرسیده بود،به من نگاه میكرد
دست چپش رو به من نشان دادو با حسرت گفت:داداش.تركش به سمت من آمد و از كنار دستم رد شد.قسمتی از آستینش بر اثر اصابت تركش پاره شده بود و در ادامه با حسرت گفت:داداش.اگر تركش یك ذره به طرف قلبم اصابت میكرد،در دفعه اول حضور در عملیات،به شهادت میرسیدم.
دل بریدن از خانواده و دوستان از سوی شهید برای ما مشهود بود نزدیك غروب آفتاب به مسجد میرفت و حدود 2 تا 3 ساعت به عبادت و راز و نیاز میپرداخت؛برای حمیدرضا مسلم بود كه به شهادت میرسد