زلال معرفت
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 📒#سه_دقیقه_در_قیامت 2⃣2⃣#قسمت_بیست_دوم 🔻#یازهرا 🔸در مورد تشکیل خانواده شاید احتیاجی به
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
📒#سه_دقیقه_در_قیامت
3⃣2⃣#قسمت_بیست_سه
🔻ادامه#یازهرا
🔸 بعد سوالاتی را از جوان پشت میز پرسیدم و او جواب داد.
مثلاً:در مورد امام عصر علیه السلام و زمان ظهور پرسیدم ایشان گفت:
باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود.
🚫 اما بیشتر مردم با وجود مشکلات امام زمان علیه السلام را نمی خواهند...اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیای به ایشان مراجعه میکنند...
⬅️بعد مثال زد و گفت: مدتی پیش مسابقه فوتبال بود، بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند...
🔹من از نشانه های ظهور سوال کردم،از اینکه اسرائیل و آمریکا مشغول دسیسه چینی در کشورهای اسلامی هستند و برخی کشورهای به ظاهر اسلامی با آنها همکاری میکنند...
🔸 جوان پشت میز لبخندی زد و گفت:
نگران نباش اینها کفی بر روی آب هستند و نیست و نابود می شوند، شما نباید سست شوید باید ایمان خود را از دست ندهید.
🔻نکته دیگری که آنجا شاهد بودم انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند، آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند...
◽️جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
🔹 مثلا به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه میدادی گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت شعاع قرار می داد.
🔸 در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من البته کمی با فاصله ایستادهاند.
از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتن متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند .
🔖وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی میشد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد خانم روی خودش را برمی گرداند، اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود.
🔆 تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها بود،من در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم مرتب در ایام فاطمیه روضه خوانی داشتیم و سعی میکردم که همواره به یاد ایشان باشم.
🔸ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب میآمدیم.حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود.
🔹نه فقط ایشان که تمام معصومین علیهم السلام را در آنجا مشاهده کردم...برای شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال امامان معصوم علیهم السلام در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند ..
🔸از اینکه برخی اعمال من معصومین علیهم السلام را ناراحت می کردم می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود...
🔺 از طرفی به صدها نفر در موضوع حق الناس بدهکار بودم که هنوز نیامده بودند.
🔹برای یک لحظه نگاهم افتاد به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را میگذراند و بر سر سجاده نشسته بود و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا سلام الله علیها قسم میداد که من بمانم.
🔻نگاهم به سمت دیگری رفت داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من برگردم.آنها می گفتند:خدایا ما نمیخواهیم دوباره یتیم شویم..
🔺 این را بگویم که خدا توفیق داد که هزینههای این دو کودک یتیم را می دادم و سعی میکردم برای آنها پدری کنم.
🔸 آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم...
➖به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
⬅️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها بخواهی مرا شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا من برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود. اما بازاصرار کردم...گفتم از مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها بخواه که مرا شفاعت کنند
🔸لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت:
به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسرت و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادرت،حضرت زهرا سلام الله علیها شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
✨ادامه دارد...
#یادمرگ
#اللهم_عجِّل_لِوَلیک_الفَرَج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅