eitaa logo
🇵🇸¦زُمَــــ³¹³ـــــࢪ¦🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
24 فایل
『بسم‌رب‌خالق‌ِ‌نَفَسِ‌ماه...🌚!』 بہ‌ڪاناݪ‌¦زُمَــــ³¹³ـــــࢪ¦خــوش‌اومـدے✨! 《ناشناس‌مون》 https://gkite.ir/es/8430879 <ڪپے:چرا‌که‌نه؟حلـاله☘‌یه‌‌صلوات‌براے‌سلامتےامام‌زمانت‌بفرس‌بزرگوار♥️ آیدی‌جهت‌تبادل‌ونظرات شرایطِ‌کانال:🌸 ↬ @zomar_72
مشاهده در ایتا
دانلود
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- 👵🏻 مادر بزرگِ شهید تعریف می‌کنن: مدت طولانی بعد از شهادتش اومد به‌ خوابم؛ بهش گفتم: چرا دیر کردی؟ منتظرت بودم.. گفت: طول کشید تا از بازرسی‌ها رد شدیم. گفتم: چه بازرسی؟ گفت: بیشتر از همه سر بازرسی نماز وایسادیم؛ بیشتر هم درباره نماز صبح می‌پرسیدن! + شادی روح شهید جهاد مغنیه صلوات
بچه‌هایِ محل مشغول بازی بودند که ابراهیم وارد کوچه شد؛ بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچه‌ها، توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد اما به جای اینکه به تورِ دروازه بخورد، به صورت ابراهیم خورد! بچه‌ها بی‌معطلی پا به فرار گذاشتند؛ با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار می‌کردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود؛ لحظه‌ای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد.. همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستی‌اش درآورد، کنار دروازه گذاشت و داد زد: بچه‌ها کجا رفتید؟ بیایید براتون گردو آوردم.🥜❤️ 📖 کتاب سلام بر ابراهیم/ص‌۴۰ + شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات
شهید روح اللّٰه عجمیان یه لباس رزمی رو خیلی دوست داشت و به من گفت: بریم باهم بخریم. داشتیم می‌رفتیم برای خریدِ اون لباس، که یک دفعه شهید عجمیان گفت: استاد، نگه‌دار. من ترمز کردم و او سریع پیاده شد؛ دیدم به سرعت به سمت خانمی رفت که داشت جا نوشابه‌ها رو جمع می‌کرد. شهیدِ عزیز، پولی رو که برای تهیه لباس آماده کرده بود، به اون خانم داد و وقتی برگشت گفت: استاد این واجب‌تر بود.🙂❤️ + شادی روح همه شهدا صلوات
ازش پرسیدم چجوری اومدی اینجا؟ گفت با التماس. گفتم چجوری گلوله رو بلند می‌کنی؟ گفت با التماس. گفتم میدونی آدم چجوری شهید میشه؟ با لبخند گفت با التماس :) + شادی روح شهید مرحمت‌ بالازاده صلوات
شیعه‌ی مرتضی علی(علیه‌السلام) باید با رفتارش عشقش را ثابت کند. کسی که توی هیئت فقط سینه می‌زند، خیلی کار بزرگی نمی‌کند! باید رفتار و کردارمان در زندگی و برخورد با دیگران، ثابت کند که یک شیعه واقعی هستیم.🌱 🧔🏻‍♂ شهید مصطفی صدرزاده + شادی روح همه شهدا صلوات
ما در قبالِ تمام کسانی که راه کج می‌روند، مسئولیم.. حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم؛ از کجا معلوم که ما توی انحرافِ اینها نقش نداشته باشیم! شاید برخورد نادرست، سهل انگاری، کوتاهی، همه اینها باعث انحراف شده باشد. 🧔🏻‍♂ شهید ابراهیم همت + شادی روح همه شهدا صلوات
- واسه‌ کی‌ کار می‌کنی؟ + امام‌ حسین - پس حرف‌ها‌ رو بیخیال! کار خودت‌ رو بکن، جوابش‌ با امام‌ حسین.. 🧔🏻‍♂ شهید محمدحسین محمدخانی
تَرکِش خُمپاره پیشونیش رو چاک داده بود که ازش پرسیدم: چه حرفی برای مَردم داری؟🙂 با لبخند گفت: از مردم کشورم می‌خوام وقتی برای خط کُمپوت می‌فرستن، عکس روی کمپوت‌ها رو نَکَنَن! گفتم داره ضبط میشه برادر، یه حرف بهتری بگو!😶 با همون طنازی گفت: آخه نمی‌دونی سه بار بهم رُب‌گوجه اُفتاده😂🥫 + شادی روح همه شهدا صلوات هفته مبارک❤️
علی یک اخلاق قشنگی داشت، اگر متوجه می‌شد غریبه‌ای هم مشکل دارد، قلباً افسوس می‌خورد؛ انگار که رفیقِ خودش است! می‌گفت: ای خدا کاش می‌شد برایش یک کاری کنیم.. اگر خودش نمی‌توانست کمکی کند، با اطرافیان صحبت می‌کرد.🌱 🧔🏻‍♂ شهید علی خلیلی + شادی روح همه شهدا صلوات
شهید حسین خرازی با لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد. آنقدر اتوبوس تکان می‌خورد که کودک کُردی که همراه پدرش کنار او نشسته بود، دچار تهوع شد.. او کلاه زمستانی‌اش را زیر دهانِ کودک گرفت و کلاه کثیف شد. پدر بچه خواست بچه‌اش را تنبیه کند اما حسین خرازی با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می‌شوییم، پاک می‌شود. ☺️ مدت‌ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند و کاری از دستشان بر نمی‌آمد! رئیس گروهِ دشمن که با نیروهایش به آن‌ها نزدیک شده بود، ناگهان اسلحه‌اش را کنار گذاشت! سردار خرازی را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: من پدرِ همان بچه‌ام.. با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی. حالا فهمیدم که شما دشمنِ ما نیستی 🤝 🧔🏻‍♂ شهید حسین خرازی 📖 حدیث خوبان، ص۲۵۴
همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می‌شینی، وقتی می‌خوابی، وقتی از خونه بیرون میری اول وضو می‌گیری؟ گفت: وقتی کنار سفره می‌شینم، مهمان امیرالمومنینم شرم می‌کنم بدون وضو باشم، وقتی می‌خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید رو داره! می‌خوام از اجر شهید محروم نشم.. ✨ 🧔🏻‍♂ شهید رضا پورخسروانی
برای انجام کاری از خونه رفت بیرون. وقتی برگشت دیدم کاپشن نداره و پاهاش برهنه است! با نگرانی دویدم سمتش و پرسیدم: اتفاقی برات افتاده؟ گفت: نه پدرجان، داشتم بر می‌گشتم یه جوون رو دیدم می خواست بره سربازی، لباس و کفشِ مناسب نداشت، کفش و کاپشنم رو بهش دادم. 🧔🏻‍♂ شهید علی اکبر درگزینی شادی روح همه شهدا صلوات