eitaa logo
اخبار شهر 🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
204 فایل
📣هدف این کانال تبادل نظر و ارسال معضلات و مشکلات شهری شهرمون در موضوعات اجتماعی، اقتصادی،سیاسی،فرهنگی آیدی های زیر جهت ارتباط و ارائه هر گونه انتقاد و پیشنهادات @GHADIR3 @FAJRE3 @HAMED2717 آدرس کانال در ایتا : https://eitaa.com/aKhbar_shahr
مشاهده در ایتا
دانلود
اطلاعیه🔴🔴 یک عدد کیف کارت مشکی شامل کارت ملی، کارت سوخت و ... به نام علی مهدی پور گمشده از یابنده تقاضامندم با شماره 09128878707 تماس بگیرد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/aKhbar_shahr🇸🇩
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💢 تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می‌کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او میداد همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه‌گری می‌برد، گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد. واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه می‌برد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود، اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود، اما مردِ تاجر، به ندرت وجود او را در خانه‌ای که تمام کارهایش با او بود، حس می‌کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت. روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم، اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد. بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند. اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده‌ام و انواع راحتی‌ها را برایت فراهم آورده‌ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟ زن به سرعت گفت: “هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد. مرد با قلبی که به شدت شکسته بود، به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم، آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟ زن گفت: البته که نه! زندگی در این جا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد. مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده‌ای، این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم، شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟ زن گفت: این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می‌توانم تا گورستان همراه تو بیایم، اما در مرگ… متأسفم! گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با تو می‌مانم، هر جا که بروی. تاجر نگاهی کرد، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود. تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه می‌کردم و مراقبت می بودم، که هزار افسوس این کار نکردم. 🔸 در حقیقت همه ما چهار همسر داریم! ١. همسر چهارم، بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی. وقت مرگ، اول از همه او، تو را ترک می کند. ٢. همسر سوم، دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد، وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد. ٣. همسر دوم، خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر صمیمی و عزیز باشند، وقت مردن، نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند. ۴. همسر اول، روح ماست. غالباً به آن بی‌توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می‌کنیم. او ضامن توانمندی‌های ماست، اما ما ضعیف و تنها رهایش کرده‌ایم تا روزی که قرار است همراه باشد، اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است. 🇮🇷 https://eitaa.com/aKhbar_shahr
🌺چهارم بهمن ماه سالروز ولادت شهید محمود محمدشاهی مبارک باد. شهید محمود محمدشاهی: در چهارم بهمن ۱۳۲۷، شریف‌‌آباد قزوین به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش طوبا (فوت۱۳۵۵) نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۵۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/aKhbar_shahr🇸🇩
هدایت شده از اخبار شهر 🇮🇷
پنجم بهمن سالروز ولادت شهید محمد (داود)بهتویی مبارک باد. 💐💐💐💐💐 شهید محمد (داود)بهتویی: پنجم بهمن ۱۳۴۷، در شریف‌آباد قزوین به دنیا آمد. پدرش کریم، کارگر کارخانه کاشی‌سازی بود و مادرش رقیه نام داشت.دانش‌آموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. 🌷🌷🌷🌷🌷 قسمتی از وصیت نامه شهید: خودتان را در سنگر انجمن، مساجد و مدارس و همه ی صحنه های انقلاب به سلاح ایمان، عبادت، جهاد و اخلاق با سیاست، خودسازی، دگرسازی و جامعه سازی، مجهز کنید. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/aKhbar_shahr🇸🇩