🔰ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ«22یس»
🔰چه شده است مرا که نپرستم آنکه مرا آفریده است و همگی به سوی او بازگشت داده می شوید.
🔰أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَهً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ«23یس»
🔰آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر خداوند رحمان اراده ی گزندی به من نماید،شفاعت آنها کمترین #سودی برای من ندارد و مرا نمی رهانند؟
🔰إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ«24» إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ«25یس»
🔰در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود.(ای مردم! بدانید)من به پروردگارتان ایمان آوردم،پس(شما نیز سخن مرا)بشنوید(و ایمان آورید).
🔰قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ«26یس»
🔰(سرانجام او را شهید کردند)به او گفته شد:به بهشت وارد شو.گفت:ای کاش قوم من می دانستند.
🔰بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ«27یس»
🔰که پروردگارم مرا بخشید و از گرامی داشتگان قرارم داد.
✍نکته ها:
🔹بر اساس آنچه در تفسیر مجمع البیان آمده است،ماجرا مربوط به زمان حضرت #عیسی است که دو تن از #حواریین خود را برای دعوت مردم به شهر انطاکیه فرستاد و آنها در بین راه به حبیب نجّار برخوردند و او با معجزه ای که این دو تن نشان دادند،ایمان آورد.
🔹آن دو به شهر وارد شدند،ولی مردم سخن آنها را نپذیرفتند و تکذیبشان کردند.
🔸حضرت مسیح،«شمعون»بزرگ ترین حواری خود را به کمک آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل #پادشاه،نظر او را به دست آورد و اکثر مردم به خدا ایمان آوردند.
🔹البتّه این روایت که در دیگر کتب تفسیری نیز آمده است،از دو جهت با متن قرآن سازگار نیست:
👌زیرا اوّلاً ظاهر آیات قرآن،فرستادن پیامبر از سوی خدا برای این قوم است،نه یاران یک پیامبر و ثانیاً اگر اکثر مردم ایمان می آوردند که عذاب بر آنها نازل نمی شد.
🔹بر اساس روایات،فردی که برای حمایت از فرستادگان الهی به شهر انطاکیه آمد، #حبیب نجّار بود که از او به«صاحب یس»نیز تعبیر شده و در ردیف #مؤمنِ آل فرعون که به حمایت حضرت موسی برخاست،شمرده شده است.
🔹امروزه شهر انطاکیه که میان حَلب و اسکندریه واقع است و جزو خاک ترکیه می باشد،پس از«بیت المقدّس»دومین شهر مورد توجّه مسیحیان است.
✍پیام ها:
1- کسانی که در برابر آفریدگار خود بندگی نکنند در دادگاه #وجدان محکومند. «وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ»
2- یکی از راه های دعوت دیگران،بیان اعتقادات #منطقی خود است. ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی ...
3- توجّه به مبدء و #معاد سرچشمه ی بندگی است. «فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
4- مقایسه،از بهترین راههای #آموزش است.خدا مرا آفریده،ولی بت ها برایم ذرّه ای فایده ندارند. «فَطَرَنِی - لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ»
5-سختی هایی را که انسان می بیند،با اراده خداوند و در #مدار رحمت اوست.
«إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»
6- برای توجّه به #خداوند،کافی است شرایط سخت و فوق العاده را در پیش خود
مجسّم سازیم. «إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»
7- برای جریحه دار نکردن عواطف مردم،از خود #مثال بزنیم. إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ ...
8-بهترین راه دعوت،دعوت #عملی است. «إِنِّی آمَنْتُ»
9- شهادت در راه حمایت از رهبر آسمانی و امر به #معروف سابقه ای بس طولانی دارد. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ»
10- میان #شهادت و بهشت فاصله ای نیست. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ»
11- مردان خدا حتّی بعد از مرگ و شهادت نیز در فکر زنده ها هستند. «یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ»
12- حیات و بهشت برزخی قبل از #بهشت موعود است. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ»
13- شهادت سبب مغفرت است. «بِما غَفَرَ لِی»
تدبر در قرآن
سوره یس
@fatemi52
✅نکته ها:
1- هاشم مرقال که بود؟
«هاشم» فرزند «عتبه» بود و با اين که #پدرش از دشمنان سرسخت پيامبر(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شد، خودش مسلمانى بسيار پرشور و باافتخار بود و از ياران برجسته پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امير مؤمنان(عليه السلام) محسوب مى شد
📌و اين سخن از او است که به امير مؤمنان على(عليه السلام) مى گفت: 😳«به خدا سوگند! دوست ندارم که تمام آنچه روى زمين است و آنچه زير آسمان قرار دارد، ملک من باشد و در برابر آن يکى از دشمنان تو را دوست داشته باشم، يا يکى از دوستان تو را دشمن!»
📌او در جنگ «صفّين» در رکاب على(عليه السلام) بود، و آرزو داشت در راه خدا و در برابر امير مؤمنان(عليه السلام) شربت #شهادت بنوشد و بسيار شجاعانه جنگيد و از آنجا که در امر جهاد سرعت به خرج مى داد او را «مرقال» گفتند (زيرا «مرقال» به معناى سريع و پرتحرّک است) و سرانجام به آرزوى خود رسيد و پس از جنگ نمايانى در ميدان صفّين شهيد شد و لشکريان على(عليه السلام) و خود آن حضرت، از شهادت او اندوهگين شدند.
📌سپس فرزندش پرچم را به دست گرفت و بر لشکر معاويه حمله کرد و جنگ نمايان و شايسته تحسينى داشت; سرانجام #اسير شد، او را نزد معاويه آوردند، ميان او و «معاويه» و «عمرو بن عاص» سخنان زيادى رد و بدل شد و او شجاعانه از مکتب على(عليه السلام) دفاع کرد; عاقبت معاويه دستور داد او را زندانى کنند.
📌«هاشم» از همان آغاز جوانى شجاعت نمايانى داشت. در جنگ «يرموک» که بزرگترين پيروزى در ناحيه شامات نصيب مسلمانان شد، او فرماندهى بخشى از سواران لشکر اسلام را بر عهده گرفته بود و در همين ميدان بود که يکى از چشم هاى خود را از دست داد و به همين دليل بود که بعضى او را «اعور» (صاحب يک چشم) مى ناميدند و در جنگ «قادسيّه» که عمويش «سعد بن ابىوقّاص» فرمانده لشکر بود، شرکت داشت. مى گويند #سبب فتح مسلمين، شجاعت و کفايت «هاشم» بود، فتحى که بعداً به عنوان «فتح الفتوح» ناميده شد. و در جنگ «صفّين» فرمانده جناح چپ لشکر امير مؤمنان على(عليه السلام) بود.
📌در حالات «هاشم» آمده است: «روزى در «صفّين» در ميان اصحاب خود، مشغول جنگ بود که جوانى از لشکر معاويه در حالى که شمشير مى زد و لعن مى کرد و ناسزا مى گفت، نزديک هاشم آمد. «هاشم» به او گفت: «اى جوان! اين سخنانى را که تو مى گويى و اين جنگ (بى هدفى را) که دنبال مى کنى روز قيامت حساب و کتابى دارد، از خدا #بترس و به فکر زمانى باش که خدا از تو درباره اين کارت سؤال مى کند!»
📌جوان گفت: «من با شما مى جنگم زيرا پيشواى شما آنگونه که به من گفته اند، نماز نمى خواند و شما هم نماز نمى خوانيد و براى اين با شما جنگ مى کنم که پيشواى شما خليفه ما را کشته است و شما او را در کشتن خليفه يارى کرديد». «هاشم» گفت: «تو را با «عثمان» چه کار؟ او را اصحاب پيامبر و قاريان قرآن به خاطر کارهايى که بر خلاف قرآن انجام داد، کشتند و اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) اصحاب دين خدا و شايسته ترين افراد براى نظارت در امور مسلمين هستند. امّا اينکه گفتى مولاى ما على(عليه السلام) نماز نمى خواند، او نخستين کسى است که با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نماز خواند و به او ايمان آورد و اينها را که مى بينى با او هستند (و همچون پروانگان گرد شمع وجود او مى گردند) همه آنها قاريان قرآن هستند، شب را به پا مى خيزند و خدا را عبادت مى کنند; مراقب باش اشقياى مغرور، تو را در دينت فريب ندهند!»
📌سخنان «هاشم» جوان را #منقلب کرد، صدا زد اى بنده خدا، من گمان مى کنم تو مرد صالحى هستى (و سخنانت نور صدق و راستى دارد) آيا راه توبه اى براى من مى يابى؟ گفت: آرى به سوى خدا بازگرد، او #توبه تو را مى پذيرد. جوان دست از جنگ کشيد و برگشت، مردى از شاميان به او گفت: «اين مرد عراقى تو را فريب داد» جوان گفت: «نه! او مرا نصيحت کرد (و هدايت فرمود).»
📌آرى ياران على(عليه السلام) همچون خودش در ميدان نبرد نيز دست از هدايت گمراهان بر نمى داشتند. سعى آنها کشتن دشمن نبود، بلکه سعيشان در هدايت آنان بود. به هر حال «هاشم» و «عمّار» در روز «صفّين» با شجاعت و شهامت تمام، جنگيدند و شربت شهادت را عاشقانه نوشيدند و ياران على(عليه السلام) از شهادت آن دو سخت ناراحت شدند.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 93. )
📚همراه با نهجالبلاغه وصحیفه
@a_fatemi24
┄┄┅═✧❁🌹💎🌹❁✧═┅