eitaa logo
کانال دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
11.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
4.7هزار فایل
آخرین جلسات دروس و مباحث حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دام ظله) در قالب تصویر، صدا و متن بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء معاونت رسانه ارتباط با ادمین: @bonyad_esra_admin فهرست: https://eitaa.com/a_javadiamoli_doross/11098
مشاهده در ایتا
دانلود
ahzab-17p2.pdf
214.3K
💠 متن درس تفسیر سوره مبارکه 🔹 جلسه: 17 تاریخ: 1392/02/15 🆔 @a_javadiamoli_doross
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 نصیحت خالصانه 🔹 این خطبه 216 را وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در جریان جنگ صفین ایراد فرمودند. حق «بالاصاله» از آن خداست و از همان حقی که «بالاصاله» از آن خداست خداوند بین خود و بین بندگانش حقوق متقابل قرار داد و از همان حقی که «بالاصاله» برای خداست بین آحاد مردم هم حقوق متقابل قرار داد؛ حق پدر بر فرزند، حق فرزند بر پدر، حق همسر بر همسر، حق زن بر شوهر، حق همسایه ها بر هم، حق مؤجر و مستأجر، حق کارگر و کارفرما، حقوق ﴿وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ ﴾،[1] حق معلم بر شاگرد، حق شاگرد بر معلم و مانند آن. در همین قسمت که فرمود حقوق متقابل بین والی و رعیت از بهترین حقوق مردمی است، فرمود برای اینکه این حق عمل بشود همگان باید با اخلاص و نصیحت حافظ یکدیگر باشند. فرمود: «فَعَلَیكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیهِ»؛ با نصیحت، با خلوص مواظب باشید که نه حق کسی را از بین ببرید و نه اگر حق کسی از بین رفت شما بی طرف و ساکت بمانید. فرمود غیر از معصومین همه احتیاج به نصیحت دارند «فَلَیسَ أَحَدٌ ـ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَی رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ ـ بِبَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اللَّهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ»؛ هیچ کس نمی ‌تواند بگوید من همه حقوق خدا را برآورده کردم و هیچ حقی خدا بر عهده من ندارد، هر چه هم تلاش و کوشش بکند چه در علم و چه در عمل باز هم ممکن است بعضی از حقوق الهی در ذمّه او باشد. پس هیچ کس نمی ‌تواند این ادعا را بکند که من تمام حقوق را ادا کردم، پس اگر کسی به او نصیحت کرد او بدش نیاید. «وَ لكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَی عِبَادِهِ النَّصِیحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَی إِقَامَةِ الْحَقِّ بَینَهُمْ»؛ هم مواظب باشند کجا حق از بین رفت و هم در احیای آن حق یکدیگر را یاری و کمک کنند، این درباره بزرگان بود. 🔹 درباره کوچک ها هم فرمود شما هیچ کس را کوچک نشمارید! برای اینکه خدا در قلب هر کسی ممکن است مطلبی را القا بکند «وَ لاَ امْرُؤٌ ـ وَإِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیونُ ـ بِدُونِ أَنْ یعِینَ عَلَی ذلِكَ أَوْ یعَانَ عَلَیهِ»؛ هیچ کس را نمی‌ شود تحقیر کرد که مگر حرف او اثر دارد یا مگر او هم چیزی می ‌فهمد، به هر حال آدم گوش می ‌دهد اگر نافع بود می پذیرد و اگر نافع نبود رها می ‌کند. پس سخن هیچ کسی را نمی ‌شود بدون تحقیق رد کرد یا سخن هیچ کسی را نمی‌شود بدون تحقیق به بی اعتنایی گذراند، حق خیلی مهم است! [1]. سوره نساء، آیه36. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1388/10/03 🆔 @a_javadiamoli_doross
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
soom_143 ss.mp3
4.48M
💠 صوت درس خارج فقه جلسه : 143 تاریخ تدریس: 1375 الی 1377 🆔 @a_javadiamoli_doross
soom_143p2.pdf
176.4K
💠 متن درس خارج فقه جلسه : 143 تاریخ تدریس: 1375 الی 1377 🆔 @a_javadiamoli_doross
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ahzab-18p2.pdf
206.9K
💠 متن درس تفسیر سوره مبارکه 🔹 جلسه: 18 تاریخ: 1392/02/16 🆔 @a_javadiamoli_doross
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شقاوت ▪️ اصرار عمروعاص این بود که حَکمیت را بر تحمیل کند، یک؛ خود از طرف معاویه و حکومت معاویه حاکم بشود، دو؛ از طرف حضرت امیر (سلام الله علیه) ابوموسای اشعری را برگزیند، سه. این یک مثلث نفوذی سه‌ جانبه بود. درباره خودش به مقصد رسید، به عنوان حَکم برای خود از طرف معاویه حُکم گرفت و بعد از اینکه فرمانروایی مصر را از معاویه گرفت و در جیب خود گذاشت، با این نامه وارد صحنه شد! اما عمده در دستگاه علوی است، چگونه حضرت را وادار کردند که حاکم شدن و حَکمیت ابوموسای اشعری را امضا کند؟! ▪️ حضرت امیر در این فضا، این نامه دردآلود را برای ابوموسی می ‌نویسد؛ حضرت نوشت این نامه ‌ای است از طرف علی بن ابی طالب امیر مؤمنین (سلام الله علیه) «إلى أبی موسی الأشعری جواباً فی أمر الحكمین»؛ در طلیعه نامه حضرت اوّل به نام خدا و اینهاست، بعد فرمود: «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ»؛ انقلابی شده، پیغمبری قیام کرده، جنگ‌ هایی شده، فتوحاتی شده، غدیری پیش آمده، مردم خیلی ترقّی کردند، اما خیلی ‌ها برگشتند! «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَی»؛ این دو اثر، این دو غدّه بدخیم جاهلیت را قرآن گفت و خطّ بطلان بر آن کشید؛ گفت این غدّه بدخیم فکری این است که اینها بر مدار حرکت می ‌کنند، یک؛ غدّه دیگر این است که در مقام عمل، با حرکت می ‌کنند، نه با عقل عملی! ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ در بخش اندیشه، ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ﴾[1] در بخش انگیزه! ▪️ بعد فرمود: «وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً»؛ من جریان شگفت ‌انگیزی دیدم، چون ما خیلی از صدر اسلام فاصله نگرفتیم. آن جریان شگفت این است: «اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ»؛ خودپسندی و غرور! فکر خودشان را می‌ پسندند. این ﴿فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[2] بود، من می ‌خواهم اینها را درمان کنم، می ‌ترسم این زخم چرکین به صورت زخم کهنه و خون بسته دربیاید و کار از علاج بگذرد، من با چه اینها را درمان کنم؟ با قتل که نمی‌ شود، با کشتن که نمی ‌شود. نه با عدل من، اینها آدم می ‌شوند، نه با قتل اینها، کاری از پیش می ‌رود. من مشکل جدّی دارم! ▪️ اما تو، حالا اینها بر من تحمیل کردند که ابن عباس نه! ابوالأسود دُئَلی نه! تو به عنوان حاکم و حَکم از طرف ما بروی وارد میدان صفین بشوی، حَکَمیت را به عهده بگیری. «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی»؛ این جا که نزد ما بودی این حرف‌ ها را قبول داشتی، وقتی بروی با عمروعاص و سایر سیاسیون شام برخورد کنی و وضع تو عوض بشود، «وَ إِنْ تَغَیرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیهِ» بدان این است «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». جهنم بعد از بی ‌خردی و حماقت است، این احمق است که به جهنم می ‌رود. فرمود عقل را که است به تعبیر کلینی،[3] این را کسی از دست بدهد، تجربه را که این هم بخشی از تعقلات است از دست بدهد، شقی می‌ شود! «فَإِنَّ الشَّقِی مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِی مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ». این عصاره نامه وجود مبارک حضرت امیر است که به صورت نامه 78 آمده که هر روز می‌ تواند این نامه برای ما زنده باشد. [1] . سوره نجم، آیه23. [2]. سوره توبه، آیه125. [3]. الکافی(ط ـ دار الحدیث)، ج1، ص19؛ «إِذْ كَانَ‏ الْعَقْلُ‏ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یحْتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابُ وَ عَلیهِ الْعِقَابُ». 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/01/05 🆔 @a_javadiamoli_doross
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
soom_144 ss.mp3
4.45M
💠 صوت درس خارج فقه جلسه : 144 تاریخ تدریس: 1375 الی 1377 🆔 @a_javadiamoli_doross
soom_144p2.pdf
191.3K
💠 متن درس خارج فقه جلسه : 144 تاریخ تدریس: 1375 الی 1377 🆔 @a_javadiamoli_doross
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا