eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
12.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 کانال دروس معظم له @a_javadiamoli_doross ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مسبّحات 🔸 شش سوره در قرآن كریم است كه به نام مسبّحات معروف است؛ یعنی آغاز این سُوَر تسبیح حق شروع می ‌شود; یكی سوره «حدید» است، دوّمی سوره «حشر» است، سوّمی سوره «صف»، چهارمی و پنجمی سوره «جمعه» و سوره «تغابن»، ششمی سوره «اعلیٰ» كه ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی﴾. خاصیتی كه این مسبّحات شش ‌گانه دارد آن است كه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر شب این شش سوره را قبل از استراحت می‌ خواندند[1] و شما آقایان هم ـ ان‌شاء الله ـ عادت كنید كه هر شب قبل از خواب این شش سوره را بخوانید! 🔸 فضیلتی كه برای این سوره یاد شده فراوان است; یكی آن است كه هر كس عادت او این باشد كه قبل از خواب این شش سوره را در زمان غیبت بخواند، نمی‌ میرد مگر اینكه وجود مبارك حضرت حجّت (سلام الله علیه) را زیارت كند. [2]خاصیت دومی كه برای این سوره یاد شده این است كه اگر كسی عادت او این باشد كه این شش سوره را قبل از خواب بخواند, در جوار رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار می ‌گیرد. [1]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏4، ص290. [2]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏2، ص620؛ «... سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ‏ مَنْ قَرَأَ الْمُسَبِّحَاتِ‏ كُلَّهَا قَبْلَ أَنْ ینَامَ لَمْ یمُتْ حَتَّى یدْرِكَ الْقَائِمَ وَ إِنْ مَاتَ كَانَ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ النَّبِی ص». 📚 سوره مبارکه حشر جلسه 1 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 احتیاط 🔸 به ما فرمودند ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ كه مخاطب اوّلی و اصلی‌ آن همین حوزه ‌های علمیه و دانشگاه‌ ها هستند؛ خصوصیات آن بزرگوارها را معرفی كردند، فرمودند خصوصیت ‌های آنها دو قسم است: یك قسم كه در دسترس احدی نیست این ﴿ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاءُ﴾ است,[1] ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾[2] آن نبوّت است, آن امامت است, آن خلافت كبراست, آ‌ن عصمت كلیه است آنها كه در دسترس كسی نیست؛ اما فرمود آن بهره‌ های رقیق از آن حقایق مقدور شما است؛ آن‌گاه كمالات اینها را شمردند فرمود آنها اهل بصیرت‌ اند, آنها اهل علم‌ الیقین ‌اند, آنها اهل عمل ‌اند, آنها ﴿أُولُوا الْأَلْبابِ﴾[3] هستند, آنها ﴿أُولِی الْأَبْصارِ﴾[4] هستند, آنها ﴿أُولِی النُّهی﴾[5] هستند, آنها ﴿أُولُوا بَقِیةٍ﴾[6] هستند, آنها ﴿أُولُوا الْعَزْمِ﴾[7] هستند؛ همه این كمالات برای انسان‌ ها مخصوصیاً حوزویان ممكن است. 🔸 ﴿أُولِی النُّهی﴾ گفتند عقل را «نُهیه» می ‌گویند زیرا انسان را از زشتی نهی می ‌كند ﴿أُولِی النُّهی﴾ این است. عقل را حِجر گفتند، برای اینكه عقل تحجیر می ‌كند. دیدید در بیابان‌ های وسیع اگر كسی خواست یك مقدار از این زمین‌ ها را به خودش اختصاص بدهد و به عنوان احیای موات بگیرد تَحجیر و پرچین می ‌كند؛ اینكه در كتاب ‌های فقهی «حقّ‌التحجیر» را که ملاحظه كردید همین است. عقل, تحجیر می ‌كند، جلوی بیگانه را می‌ گیرد و مرزبندی می ‌كند. این بیان نورانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) كه احتیاط را معنا كرده است همین است، به كمیل فرمود كمیل! «أَخُوكَ دِینُكَ فَاحْتَطْ لِدِینِكَ»؛[8] فرمود برادرهای شناسنامه ‌ای زیادند، ولی انسان یك برادر بیشتر ندارد و آن است، «فَاحْتَطْ لِدِینِكَ» احتیاط كن! می‌ گویند فلان شخص است, محتاط است یعنی چه؟ یعنی وقتی زحمت كشید باغی درست كرد, درختی غرس كرد و این درخت‌ ها به ثمر نشستند برای صیانت از این باغ، دور این باغ را حائط رسم می‌ كند، یعنی دیوار می ‌كشد. آدم محتاط, آدمی است كه دینش را مثل آن درخت پرثمر بداند, یك; دور این دینش را دیوار بكشد, دو; كه هر كسی نیاید به دلخواه خودش از میوه‌ های دین او استفاده كند, سه. آدمی كه بی‌ حائط است، یعنی بی‌ دیوار است و دور دینش را دیوار نكشید آدم محتاطی نیست. حضرت فرمود: «أَخُوكَ دِینُكَ فَاحْتَطْ لِدِینِكَ». گاهی می ‌فرماید: «خُذِ اَلْحَائِطَةَ لِدِینِكَ»؛[9] یعنی وقتی دین داری دورش را دیوار بكش! اگر باغی دورش دیوار نباشد، هر عابر و ره گذری از میوه‌ آن استفاده می‌ كند اینكه در دسترس دیگران قرار می ‌گیرد و اینكه محفوظ نیست! ﴿هَلْ فی‏ ذلِكَ قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ﴾[10] همین است، ﴿أُولُوا الْأَلْبابِ﴾ همین است, «اولوا العقول» همین است, ﴿أُولُوا بَقِیةٍ﴾ همین است. الآن یكی از القاب نورانی وجود مبارك ولی عصر (ارواحنا فداه) این است كه او است عنوان «بقیة الله» نظیر اسمای حسنای خدا توقیفی نیست. هر انسانی كه در اثر عنایت الهی از وجه ‌اللّهی برخوردار باشد آن «بقیة ‌الله» است؛ منتها بعضی‌ ها در درجه یك و دو, بعضی در درجه صد [قرار دارند]. [1] . سوره مائده، آیه 54؛ سوره حدید، آیه 21. [2] . سوره انعام، آیه 124. [3] . سوره بقره، آیه 269؛ سوره آل عمران، آیه 7. [4] . سوره حشر، آیه 2. [5] . سوره طه، آیه 54. [6] . سوره هود، آیه 116. [7] . سوره احقاف، آیه 35. [8] . امالی(للمفید)، متن، ص283. [9] . بحار الانوار، ج2، ص259. [10] . سوره فجر، آیه 5. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1394/11/24 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شاگرد اخلاص 🔹 گرچه مفاخر ما در هر رشته ‌ای حرفی برای گفتن و شنیدن داشته و دارند، لکن علامه سید محمد حسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه‏) خصیصه ‌ای که دارد این است که او فرزند فرآورده ‌های عبادی و خلوصی خود است؛ بیش از آن مقداری که از اساتید استفاده کرده باشد، از درون خود جوشید. ▫️ مستحضر هستید که هم «علم الدراسه» را دین به رسمیت شناخته است که فرمود: «طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِیضَةٌ»[1] و هم «علم الوراثه» را که در اثر پیوند با معلِّم چنین علمی نصیب انسان می ‌شود. در «علم الوراثه» با وراثت ‌های مال فرق جوهری دارد؛ در ارث مال، تا مورِّث نمیرد چیزی به وارث نمی‌رسد، [اما] در ارث علم، تا وارث نمیرد چیزی به او نمی ‌رسد. اگر «مُوتُوا قَبْلَ‏ أَنْ تَمُوتُوا»،[2] «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»،[3] «زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا»،[4] مطرح شد، چنین انسانی که به بار یافت، از «علم الوراثه» سهمی می ‌برد. ▫️ مرحوم علامه طباطبایی بیش از آن مقداری که از کتاب و کتیبه استفاده کند، از آن «علم الوراثه» استفاده کرد، چون اساتید ایشان در تبریز و در تهران مشخص بود و در نجف هم مشخص بود. بعضی از مراجع نجف که هم دوره با ایشان بودند، چند بار به ما می ‌گفتند آنچه را که دارد، برای خود اوست؛ زیرا اساتید او را ما می ‌شناسیم، هرگز به این عظمت و جلال و شکوه نبودند. بنابراین مرحوم علامه این خصیصه را دارد که « مَنْ اِصْبَحَ لِلَّهِ اِرْبَعِینَ صَبَاحاً» یا «مَنْ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ‏ أَرْبَعِینَ‏ صَبَاحاً فَجَّرَ اللهُ ینَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه‏»؛[5] او شاگرد اخلاص و نماز شب و توحید خود بود. این مطلب اول. 🔹 مطلب دوم: ره آوردهای نویی که ایشان داشت، گاهی به صورت تبیین وحی درآمد و گاهی به صورت تبیین عقل. عقل وحیانی آن است که بر اساس تجربه از یک سو و تجرید از سوی دیگر، بتواند به بارگاه وحی ‌شناسی بار یابد؛ وحی را بشناسد، ضروری بداند، نبوت عام و خاص را ثابت کند، ولایت را ثابت کند، امامت را ثابت کند، [البته] در ضمن اثبات توحید، با همه أسما و صفاتش؛ این عقل می‌ شود ! عقلی که هم تجربه حسّی را بها بدهد، هم نیمه تجربی مثل ریاضی را و هم تجریدی محض مثل کلام، بالاتر از آن فلسفه، بالاتر از آن عرفان نظری را بها بدهد، چنین عقلی می‌ تواند وحی را اثبات کند و وحی هم او را شکوفا کند که «وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ».[6] [1]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص30. [2]. بحارالانوار، ج69، ص59. [3]. وسائل الشیعه، ج 16، ص99. [4]. نهج البلاغه، خطبه89. [5]. ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج14، ص347. [6]. نهج البلاغه، خطبه1. 📚 پیام به سالگر علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) تاریخ: 1396/09/01 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 صَمت قلم 🔸 كریمه ‌ای كه نشان سوگند خدا به قلم است، این در اذهان همه آقایان هست كه ﴿ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یسْطُرُونَ﴾،[1] عمده دو نكته است: یكی اینكه سوگندهای خدای سبحان به تعبیر سیدنا الاستاد [علامه طباطبایی] (رضوان الله علیه) به بینه است و نه در قبال بینه.[2] در محاكم برای فصل خصومت متخاصمان از یك سو بینه است و از سوی دیگر یمین، ولی سوگند خدا به یمین است نه در قبال یمین. وقتی به قلم سوگند یاد می‌ شود كه مسطورش حق باشد، وگرنه به ابزار سوگند خوردن نه تنها به بینه نیست، در قبال بینه هم نیست؛ یك چیز زائد و بیگانه است. برخی از مسطورها جزء اساطیر اولین است و افسانه است؛ ولو كذب نیست، اما لهو است، بی ‌معناست و آموزنده نیست، این هم جای سوگند نیست. 🔸 در این كتاب شریف تحف ‌العقول از وجود مبارك امام صادق (سلام الله علیه) نقل شده كه برخی به حضور حضرت عرض كردند چطور پیشینیان موفق بودند، علمای گذشته از توفیق بیشتری برخوردار بودند و مانند آن؛ [حضرت] فرمود: «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ‏ الصَّمْتَ‏ وَ أَنْتُمْ تَتَعَلَّمُونَ الْكَلَامَ كَانَ أَحَدُهُمَا إِذَا أَرَادَ التَّعَبُّدَ یتَعَلَّمُ الصَّمْتَ قَبْلَ ذَلِكَ بِعَشْرِ سِنِین»؛[3] آنها ده سال دوره می ‌دیدند تا ساكت باشند كه چگونه ساكت شدن را یاد بگیرند! چه زمانی حرف بزنند، كجا حرف بزنند و چطور حرف بزنند. آدم تا دو كلمه یاد گرفت بخواهد بنگارد؟ این وسط پخته نشد! فرمود اگر دیدی که پیشینیان به جایی رسیدند دوره دیدند. اینها ده سال دهانشان را بستند و جلوی قلمشان را گرفتند «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ‏ الصَّمْتَ‏ ... بِعَشْرِ سِنِین» بعد شروع می ‌كردند به نوشتن، نه اینكه از راه برسد و ببیند و بنگارد! آن [مسطور] که جای سوگند خدا نیست! فرمود شما شاگرد این ‌چنینی ارائه كن، ما هم حرفی آن چنان تحویل می ‌دهیم؛ این [شخص] هنوز بیرون نرفته حرف ها را منتشر می ‌كند! كسی امیر بیان است كه امیر هم باشد. اینكه [امام علی (سلام الله علیه)]فرمود: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ» یعنی چه؟ یعنی ما فصیحیم؟ ▫️ شاید چندین بار گاهی در نماز جمعه و گاهی در این همایش ها این حدیث نورانی نهج‌ البلاغه به عرضتان رسید كه فرمود ما خاندان عصمت و طهارت «وَ إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ‏ وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ‏ عُرُوقُهُ وَ عَلَینَا تَهَدَّلَتْ‏ غُصُونُهُ»؛[4] ما فرمانده كل حرفیم، یعنی حرف اسیر ماست، می ‌فهمیم چه زمانی حرف بزنیم، چه زمانی حرف نزنیم، بیست و پنج سال بنا شد ساكت باشیم، ساكتیم! در محضر پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به تعبیر سیدنا الاستاد ادب اقتضا می ‌كرد من دهانم را ببندم می ‌بستم! تمام این حرف های نهج البلاغه بعد از رحلت پیامبر است، این ‌چنین نیست كه وجود مبارك حضرت امیر بعداً عالم شده باشد، در همان طلیعه كوه حراء خودش طبق بیان خطبه قاصعه فرمود من می ‌دیدم كه حضرت مجاور حراء بود، دیگری كه نمی‌ دید![5] بعد در همان خطبه قاصعه فرمود یا علی«إِنَّكَ تَسْمَعُ‏ مَا أَسْمَعُ‏ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِی وَ لَكِنَّكَ لَوَزِیرٌ»؛ فرمود هر چه من می‌ شنوم تو می ‌شنوی، هر چه من می ‌بینم تو می ‌بینی، ولی تو پیامبر نیستی و وزیری. این سند ولایت را كه وجود گرامی رسول اكرم (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) امضا كرده است پس حضرت امیر خیلی چیز بلد بود! منتها در تمام این مدت 23 سالی كه در خدمت آن حضرت بود به عنوان آن حضرت دم فرو بست؛ معنای فرمانده حرف بودن این است، نه یعنی ما فصیحیم و بلیغیم! ما می ‌فهمیم که چه زمانی حرف بزنیم و چه زمانی حرف نزنیم. ▫️ اگر ائمه (علیهم السلام) در بعضی از اعصار [مانند] عصر عباسی ها ساكت بودند، چون «أُمَرَاءُ الْكَلَام» بودند می ‌دانستند چه زمانی باید ساكت باشند، چه زمانی باید حرف بزنند، چه زمانی باید حوزه تشكیل بدهند و چه زمانی باید در مقابل بیگانه بایستند. بنابراین طبق بیان نورانی امام صادق (سلام الله علیه) فرمود اینها دوره می ‌دیدند كه مواظب باشند جلوی قلمشان را بگیرند، جلوی زبانشان را بگیرند، ده سال دوره بود! حالا بعضی ها زودتر از ده سال و بعضی بیشتر از ده سال، ولی ده سال را باید دوره می ‌دیدند «كَانُوا یتَعَلَّمُونَ‏ الصَّمْتَ‏ ... بِعَشْرِ سِنِین» بعد شروع می‌ كردند به نوشتن؛ اگر شما این ‌چنین شدید، بله می ‌توان حرف های دیگری را هم به شما گفت. [1]. سوره قلم، آیه1. [2]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏20، ص 147. [3]. تحف العقول، ص309. [4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه233. [5]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه192؛ «وَ لَقَدْ كَانَ یجَاوِرُ فِی كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا یرَاهُ غَیرِی». 📚 سخنرانی در ششمین همایش کتاب سال حوزه تاریخ: 1383/10/03 🆔 @a_javadiamoli_esra
✳ نشست هم اندیشی(به صورت مجازی) با حضور اساتید دانشگاه شهر کرد و همچنین معاونت فرهنگی بنیاد اسراء موضوع: بررسی ظرفیت های کتاب مفاتیح الحیات برای اجرای یک طرح فرهنگی جذاب در حوزه رفتارسازی اجتماعی و ارتقای سبک زندگی با رویکرد استفاده و هم افزایی از نظرات و دیدگاههای اساتید در گرایش مختلف الهیات، روانشناسی، جامعه شناسی، حقوق، ادبیات و .... زمان : ساعت 19 روز یکشنبه 25 آبان 99 لینک شرکت در جلسه http://skyroom.online/ch/acecr4mb/a50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 انتظار حقیقی 🔸 [ما] مهمان ولایت وجود مبارك ولی عصر هستیم، در تمام مدت عمر «وَ بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»،[1] ما در كنار سفره آن حضرت نشسته ‌ایم. همه ما منتظر ظهور حضرت هستیم، یك؛ هر كسی وظیفه‌ ای دارد، دو؛ امّا علمای دین، غیر از آن وظیفه عمومی، وظیفه خاصی دارند. 🔸 وجود مبارك حضرت دو برنامه دارد: یكی مهم است و دومی اهم; آنچه كه مهم است وظیفه همه ماست كه هم آن را بدانیم و عمل كنیم و منتشر كنیم كه «وَ بِهِ یمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»؛[2] باید عادل باشیم، از حمایت كنیم، عدالت را ترویج و تبلیغ كنیم و مانند آن. معنای عدل هم این است كه نه بیراهه برویم و نه راه كسی را ببندیم، نه خودمان این كار را بكنیم و نه اجازه بدهیم كسی این كار را كند؛ هم در همین قسمت است. اینها كارهای مهمّ وجود مبارك حضرت است كه زمین را پر از عدل و داد می‌كند. یك كار اهم دارد كه آن مقدور همه نیست، هر منتظری نمی‌تواند آن كار اهم را انجام بدهد و آن این است كه وجود مبارك حضرت كه ظهور می‌ كند جامعه را می ‌كند، جامعه را می ‌كند. واقعاً ما نمی‌ فهمیم كه چطور وجود مبارك حضرت این چند میلیارد بشر را عاقل می ‌كند، عقل مردم را چطور بالا می ‌برد، علم مردم را چطور بالا می ‌برد؛ ولی این مقدار را ما می ‌فهمیم كه وظیفه همه عالمان دین این است كه انتظار خود را نسبت به وجود مبارك ولی عصر عمل كنند و این است كه هم بر سطح معلومات خود بیفزایند تا نفس می‌كشد ! این وظیفه اوّلی ماست، چون كسی می ‌تواند جامعه را عاقل و عادل كند كه خود عدل ‌محور و عقل‌ مدار باشد. 🔸 همه ما منتظر حضرت هستیم، همه مسلمان ها و همه علاقه‌مندان قرآن و عترت، همه باید در صدد امر به معروف و نهی از منكر و عدل و قسط كار كنیم، آنها كارهای مهمّ حضرت است؛ امّا كار حضرت این است كه مردم را و می‌ كند. ما حرفی را كه علمی نیست نه بپذیریم و نه بگوییم؛ سخنی كه محقّقانه نیست، نه بپذیریم و نه بگوییم؛ بنابراین برای همه ما این است كه از این علوم به اندازه كافی استفاده كنیم، آن وقت جامعه می‌ شود و جامعه عاقل را نمی‌ شود فریب داد، را نمی ‌شود فریب داد، جامعه عاقل را نمی‌ شود از نظام اسلامی جدا كرد؛ او نظام را پذیرفت و این نظام، است؛ نظام، است؛ جامعه عاقل را نمی ‌شود از این نظام جدا كرد؛ آن وقت او می ‌تواند وجود مبارك حضرت باشد. [1]. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص423؛ «دعاء العدیلة الكبیر». [2]. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص423. 📚 سخنرانی در جمع طلاب مازندرانی تاریخ: 1394/03/18 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خُلق عظیم 🔸 امام باقر (سلام الله علیه) مكارم اخلاق را از قرآن استنباط كرد، فرمود خدای سبحان را در سه جمله قرآنی تبیین كرد[1] كه ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ﴾.[2] معنای عفو آن است كه انسان طوری از تبهكار بگذرد كه او شرمنده نشود؛ گرچه انسان در برابر بیگانگان جزء ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْكُفّارِ﴾[3] خواهد بود، ﴿وَ لْیجِدُوا فیكُمْ غِلْظَةً﴾[4] نسبت به كفار و منافقین است. به همین رسول خدا كه ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾[5] است خدای سبحان فرمود ﴿وَ اغْلُظْ عَلَیهِمْ﴾،[6] اما نسبت به دیگران برادران اهل ایمان انسان باید باشد. معنای گذشت آن نیست كه به رخ متّهم بكشد و او را شرمنده كند؛ بلكه عفو كند و بالاتر از عفو «صفح جمیل»[7] كند؛ یعنی طوری از او بگذرد كه او به خاطر نیاورد و به رخش نكشد تا او شرمنده بشود. 🔸 بدی را با نیكی دفع كردن كار انسانی است كه از برخوردار است كه ﴿ادْفَعْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَینَكَ وَ بَینَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمیمٌ ٭ وَ ما یلَقّاها إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ ما یلَقّاها إِلاّ ذُو حَظِّ عَظیمٍ﴾.[8] انسان اگر بخواهد از تباهی یك تبهكار عفو كند، طوری بگذرد كه به صورت «صفح جمیل» باشد. صَفح بالاتر از عفو است، یك وقت انسان از اشتباه كسی می ‌گذرد، یك وقت صفحه خاطرات را آنچنان ورق می ‌زند كه اصلاً در ذهنش نیست كه كسی نسبت به او این بدی را كرده است، این می‌ شود «صفح جمیل»؛ البته عفو به آن معنا مقدور انسان نیست. انسان ممكن نیست از تبهكار طوری عفو كند كه در خاطره تبهكار هم نباشد، ممكن است انسان از یاد خود ببرد؛ ولی آن توان را ندارد كه اشتباه را از ذهن تبهكار بیرون بیاورد هرچه احسان نسبت به تبهكار بكند آن خود آن تبهكار مورد عفو شرمنده است، وقتی این كریم را می ‌بیند خود احساس انفعال می ‌كند كه من چرا نسبت به این كریم بدرفتاری كردم. ممكن است انسان به رخ متهم نكشد، ممكن است از خاطر خود هم بزداید و در ذهنش نیاورد كه كسی نسبت به او بد كرد؛ اما این توان را ندارد كه از ذهن طرف برطرف كند و او همواره به یاد این خاطره است و رنج می ‌برد. اما آن قدرتی كه می ‌تواند از انسان تبهكار بگذرد نه تنها به رخش نكشد، بلكه از یاد مجرم هم ببرد كه او هم متهم است، آن قدرت خدا است؛ لذا وقتی توبه را خدای سبحان قبول كرد و آنها را به بهشت سعادت برد، بهشت عالمی است كه هیچ شرم و غم و انفعال در آنجا نیست؛ لذا افراد مجرم یادشان نیست كه گناه كردند تا شرمنده بشوند، این نعمت فقط مقدور خدای سبحان است. 🔸 ما هر چه بخواهیم نسبت به دیگران كه تباهی را مرتكب شدند عفو و صَفح كنیم، مقدورمان نیست كه از یادشان ببریم كه اشتباه كردند، هر چه بیشتر به آنها احسان كنیم آنها شرمنده ترند؛ زیرا به یادشان هست كه قبلاً دست به یك جرمی زدند. هرچه ما عفو و صَفح كنیم باز آنها وقتی به یاد آن گذشته می ‌افتند منفعل ‌اند و اما خدای سبحان وقتی توبه یك عده را می ‌پذیرد از یاد آنها می ‌برد كه اینها بد كردند، قهراً وقتی وارد بهشت سعادت می ‌شوند مانند دیگر افراد اهل تقوا از لذت محض برخوردارند، هرگز گرفتار انفعال و شرم نیستند؛ زیرا یادشان نیست كه معصیت كردند تا از این راه منفعل بشوند، این‌گونه عفو مخصوص خدای سبحان است چون مقلّب قلوب است و توان تصرف در دل ها در اختیار او است. ▫️ از این مرحله كه گذشتیم، اولیای الهی قدرت «صفح جمیل» دارند و این كار جزء اخلاق عظیمه است كه امام باقر (سلام الله علیه) فرمود مكارم اخلاقی كه پیامبر (علیه آلاف التحیة و الثناء) بدان مبعوث شد در این جمله ‌های قرآنی خلاصه می ‌شود ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ﴾ و آن‌گاه انسان كریم كه از اخلاق عظیم برخوردار است، وقتی خیر و احسانی نسبت به كسی كرده است، آن طرف احسان را می ‌گوید او وسیله سعادت من شد، او را با چشم تكریم و احترام می ‌نگرد نه با دیده ترحّم! آن است كه انسان وقتی نسبت به كسی احسان رواداشت از او قدردانی كند كه تو مرا كمك كردی در احسان و اگر تو نبودی یا احسانم را قبول نمی‌ كردی من به این فضیلت نمی‌ رسیدم. [1] . تفسیر القمی، ج1، ص253. [2] . سوره اعراف، آیه199. [3] . سوره فتح، آیه29. [4] . سوره توبه، آیه123. [5] . سوره فلم، آیه4. [6] . سوره توبه، آیه73. [7] . سوره حجر، آیه85؛ ﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضَ‏ وَ ما بَینَهُما إِلاَّ بِالْحَقِ‏ وَ إِنَ‏ السَّاعَةَ لَآتِیةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ﴾. [8] . سوره فصلت، آیه34 و 35. 📚 مجموعه سخنرانی اصالت اخلاق جلسه 9 تاریخ: 1363 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 توحید ناب 🔸 ذات اقدس الهی برای علما دو وصف ذكر می ‌كند و این وصف ها هم انحصاری است: اولین وصف این است كه در بین مردم، فقط علما از خدا می ‌ترسند؛ یعنی كه ﴿إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾؛[1] تنها عالمان دین هستند كه از خدا می ‌ترسند [و] اگر كسی از خدا هراسناك نبود عالم نیست [كه] «رُبَ‏ عَالِمٍ‏ قَدْ قَتَلَهُ‏ جَهْلُهُ»،[2] این یك حصر؛ حصر دیگر آن است كه عالمان فقط از خدا می ‌ترسند و از غیر خدا اصلاً هراسی ندارند، این همان است كه در سوره «احزاب» آمده است: ﴿الَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَ اللّهَ﴾.[3] 🔸 این دو حصر كه جمعش نشانه است، مخصوص عالمان دین است؛ حصر اول این است كه در بین مردم فقط علما از خدا می‌ ترسند و حصر دوم این است كه علما فقط از خدا می ‌ترسند و از غیر خدا هیچ هراسی ندارند. همین بیان سوره «احزاب» را در اوایل سوره «مائده» خدا به همه ما خطاب كرد، فرمود از دیگران نترسید از خدا بترسید![4] یك وقت كسی متهور است و ترسی ندارد [كه] این بسیار بد است؛ یك وقت از قیامت می ‌ترسد، از جهنم می ‌ترسد و از غیر خدا هراسی ندارد [كه] این بسیار خوب است. [1] . سوره فاطر، آیه 28. [2] . نهج‌ البلاغه، حكمت، 107. [3] . سوره احزاب، آیه 13. [4] . سوره مائده، آیه 3. 📚 نماز جمعه تاریخ: 1371/03/29 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 جهاد کبیر 🔸 مستحضر هستید که انسان به علم و معرفت شناخته می ‌شود. خدای سبحان مجاری ادراکی فراوانی به انسان عطا کرده است. اگر انسان به غیر حق مشغول نشود و خود را به باطل و امور اعتباری سرگرم نکند، در مسیر قرار می‌ گیرد؛ در این مسیر اول معانی جزییه را بعد از احساس می ‌فهمد، بعد صُوَر خیالیه را همراه با آن ادراک می ‌کند و از اینها عبور می ‌کند و به معانی برین عقلی در فلسفه نظری [می رسد]. 🔸 در فلسفه، تلاش و کوشش نفس این است که از و بگذرد و به آن معارف مجرد بار یابد و آنها را تحلیل کند و بپذیرد. در این معبر گاهی اینها به جای اینکه مُعین باشند، راهزن هستند. وهمِ تربیت نشده و خیالِ تعلیم نیافته در حد خود تلاش و کوشش می ‌کنند که با عقل نظری نبردی داشته باشند، گاهی به صورت جنگ سرد و گاهی به صورت جنگ گرم. عقل اگر بخواهد در جهاد علمی، وهم را تربیت کند و خیال را تربیت کند، یک تمرین و ریاضت ‌های علمی کامل می ‌طلبد که باید یک او را تقویت کند تا او وهم را خوب تربیت کند، خیال را خوب تربیت کند؛ این دو نیرو که از بهترین برکات الهی‌ هستند، اگر درست تربیت بشوند با عقل نظری در ادراک معارف برین همکاری می ‌کنند؛ معانی جزیی را، صور جزیی را که گاهی به صورت حدّ اصغر درمی ‌آیند در خدمت عقل نظری قرار می ‌دهند، عقل نظری در هنگام استدلال و قیاس که می‌خواهد معانی جزیی یا صور جزیی حدّ اصغر قرار بدهد، وهم را یا خیال را استخدام می ‌کند، آنها در خدمت عقل نظری‌ هستند؛ مثل فرشتگان جزیی که تابع فرشتگان کلی به معنای سعه هستند قرار می‌ گیرند. آن‌ گاه قیاس‌های علمی، چه قیاس اقترانی، چه قیاس استثنایی و قیاس شرطی، چه متصل، چه منفصل، ره آورد خوبی خواهند داشت. 🔸 در این زمینه، این جهاد، است، نه جهاد اکبر و اگر ـ خدای ناکرده ـ وهم تربیت نشود و عقل تربیت نشود و همواره با ستیز با عقل نظری در جنگ سرد و گرم سرگرم باشند، خروجی چنین رهزنی و غارتگری، مغالطات سیزده‌گانه یا بیش از سیزده‌گانه است. هر جا که عقل نظری گرفتار مغالطه‌ای از مغالطات معهود و معروف منطقی می‌شود، در اثر نافرمانی وهم و خیال نسبت به عقل نظری است، گاهی موضوع را جابجا می‌کند، گاهی محمول را جابجا می‌ کند، گاهی نسبت موضوع و محمول را جابجا می‌کند، گاهی لفظ تغییر می‌کند، گاهی معنا را عوض می‌کنند، این مغالطات سیزده‌ گانه یا بیش از سیزده‌ گانه، غارتگری وهم و خیال است نسبت به عقل نظری؛ لذا فلسفه در این عقبه کئود به مقصد نمی ‌رسد. این یک تعریف کوتاهی از است. 📚 پیام به همايش ملی فلسفه عرفان تاریخ: 1396/08/22 🆔 @a_javadiamoli_esra