💠 فرق هنرمند و بازیگر
🔹 اگر انسان شده ابدی، از آثار ابدی چیزی را در كارگاه خیالش می آورد و این را می پروراند، بعد خروجیش هم می شود جمال محسوس، هنر جایش اینجاست! وگرنه آن بازی است و واقعاً هنرمندان ما دیگر حیف است كه كلمه بازیگر روی خودشان [بگذارند]، مگر اینكه خدایی ناكرده بازی بكنند.
🔹 اگر كسی خواست مثلاً جریانی كه برای وجود مبارک حضرت امیر در جریان غزوه خندق پیش آمد عرضه كند، یك جنگ به نام خندق بود، این عمربنعبدود از آن لبه خندق پرید این طرف و با حضرت امیر درگیر شد، خب این قصه را كه جناب مولوی نقل كرد، حالا اگر یك هنرمندی به صورت حضرت امیر درآمد و آن عمر بن عبدود را خاك كرد و در حساس ترین موقع از سینه او برخاست، همه تعجب كردند كه الآن موقع برخاستن نیست! ایشان اگر بلند شود چكار بكند؟! بعد از حضرت سؤال كردند كه چرا برخاستی، فرمود: او لج كرد و عصبانی شد، «او خدو انداخت بر روی علی»،[1] من دیدم الآن اگر سر او را جدا بكنم برای عصبانیت خود من است، من كه نمی خواهم این كار را بكنم، «بنده حقم»[2] و برای او دارم شمشیر می زنم باید «قربةً الی الله» باشد! خب این می شود هنر! این را می شود نشان داد، امّا آن كه در قصّه جنگ صفین و مالك اشتر و آنها این مرحله متوسطی است، اگر كسی آن را بتواند هنرمندانه عرضه كند دیگر بازی نیست، حیف است كه بگوید بازیگر فلان صحنه فلان شخص بود، او هنرمند است نه بازیگر!
[1]. امثنوی معنوی، بخش 164، دفتر اول.
[2]. امثنوی معنوی، بخش 166، دفتر اول؛ «گفت من تیغ از پی حق میزنم ٭٭٭ بنده حقم نه مأمور تنم».
#جنگ_احزاب
#جمال_محسوس
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 فلسفه هنر ـ جلسه 2
تاریخ: 1390/11/04
🆔 @a_javadiamoli_esra