💠 خلقت درون
🔹 خلقت در فلسفه های دینی یک حقیقت خارجیه است، یک خلقت است نه چیزی دیگر! منتها خلقت درون است و این خلقت درون را خود ما باید بسازیم؛ ما سیاه چهره می شویم یا ما سفید چهره می شویم، ما زیبا می شویم یا ما زشت می شویم، پس این طور نیست که اعتبار محض باشد، «بَیضْ وَجْهِی یوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یوْمَ تَبْیضُّ فِیهِ الْوُجُوه»[1] یک امر حقیقی است و الآن ما داریم این کار را می کنیم، همان طوری که کودک که در رحِم به دنیا می آید نطفه است و علقه است و مضغه است و اطواری را پشت سر می گذارد صورت های خاص می گیرد که تکوین است نه اعتبار، ما هم تکوین است؛ منتها در لسان های نقلی به عنوان حرکت های جوهری و اینها بیان نشده و حکمت متعالیه زبان و فرهنگ خوبی است برای تبیین آن است که با حکمت متعالیه می شود این حرف را خوب تبیین کرد که حرکت جوهری داریم و همان طوری که حکمت متعالیه فلسفه را متحول کرده است منطق را هم «بشرح ایضاً».
🔹 در منطق یک سلسله ستونی است به نام «اجناس»، یک سلسله ستونی است به نام «انواع»، یک سلسله ستونی است به نام «فصول»، از جنس عالی شروع کرد تا جنس متوسط و یا از نوع عالی تا «نوع الانواع»، اما این کاری که منطقی ها کردند و به دست ما دادند حکمت متعالیه خیلی از اینها را عوض کرده است، آنکه منطق رایج بود انسان را نوع اخیر می داند و حیوان را جنس سافل، اما حکمت متعالیه آمد این نظم را به هَم زد، انسان را نوع متوسط و جنس سافل می داند نه نوع اخیر، چون تحت انسان انواع چهارگانه است که با اخلاق ساخته می شود، این کجا و آن حرف ها کجا! یعنی شما از فارابی تا زمان مرحوم ملاصدرا وقتی که بخواهید سؤال بکنید که انسان چیست؟ می گویند نوع اخیر است، جنس سافل چیست؟ حیوان است. او آمد نظم را به هَم زده است فرمود انسان جنس سافل است نوع نیست، برای اینکه تحت انسان چهار نوع است و انسان سر چهارراه ایستاده است، با اخلاق خودش را یا درّنده می کند یا چرنده می کند یا فرشته می کند یا شیطان، به هر حال یا راه نقشه و خیانت و حیله را بکار می برد می شود ﴿شَیاطینَ الْإِنْس﴾[2] این جزء ﴿شَیاطینَ الْإِنْس﴾ شدن فحش نیست، بدگویی نیست، این واقعاً شیطان است! اینکه می بینید مولوی حرف سنایی را نقل می کند برای اینکه یک قرن قبل از او بود و سنایی خیلی ملّا بود، یک حکیم توانمندی بود گفت:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست به تدریج کنندش اطلس[3]
🔹 الآن گران ترین فرش عالم فرش ابریشم است، حرف سنایی این است که اگر کسی درس بخواند، استاد ببیند و برود مکتب می شود فرشته و این حرف ها را از زبان عرفا و اینها کمکم یاد گرفتند. پس انسان نوع متوسط است نه نوع اخیر، جنس سافل است و تحت انسان انواع چهارگانه است و حقایق چهارگانه و این راه هم حقایق چهارگانه است، تطرّق این راه هم حقایق چهارگانه است منتها به زبان اخلاق، در ظرف اعتبار گرفته می شود. این نظیر آن نیست اینجا را زوج و فرد بکنند فلان جا ورود ممنوع است فلان جا ورود ممنوع نیست، یا نوار سبز علامت بگذارند یا نوار مشکی علامت بگذارند اینجا سوگ است آنجا جشن است، اینها اعتبارات است که منشأ آن خیال و وهم است، بالاتر از خیال و وهم نیست؛ اما وقتی به مرحله عقل و وحی رسید می شود ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ﴾،[4] یک؛ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خُلُقُهُ الْقُرْآن»،[5] دو؛ قرآن هم یک حقیقت خارجیه است، سه؛ در زبان عربی و اینها آمده است، چهار؛ این طور نیست که ـ معاذالله ـ یک امر اعتباری باشد.
🔹 ما اخلاق داریم یعنی خلقت داریم، نه کار! ما را که آنجا رنگ نمی کنند ما باید اینجا خودمان را رنگ بکنیم، این می شود ﴿صِبْغَةَ اللَّه﴾،[6] آنجا رنگ آمیزی بکنند کسی سفید بشود یا سیاه بشود که نیست می گویند وقتی وضو می گیری آب به صورت می ریزی این را بگو «اللَّهُمَّ بَیضْ وَجْهِی یوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یوْمَ تَبْیضُّ فِیهِ الْوُجُوه» با همین گفتن و گفتن، «یوم القیامة» أبیض محشور می شوید. ما خلقت داریم، حقیقت داریم، منتها به زبان اعتبار گفته می شود.
[1]. الكافی(ط - الإسلامیة)، ج3، ص71.
[2]. سوره انعام، آیه112.
[3]. سنایی، قصاید، قصیده90.
[4]. سوره قلم، آیه4.
[5]. مجموعة ورام، ج1، ص89.
[6]. سوره بقره، آیه138.
#حرکت_جوهری
#رنگ_آمیزی
#زبان_اخلاق
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 دیدار اعضای هیأت تحریریه مجله اخلاق وحیانی با حضرت استاد
تاریخ: 1398/08/04
🆔 @a_javadiamoli_esra