eitaa logo
احمد خیرالدین
65 دنبال‌کننده
146 عکس
197 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷﷽🌷 2️⃣ ابراهیم و پیرزن ارمنی 💠💠 در بازرسی تربیت بدنی مشغول بودیم. بعد از گرفتن حقوق و پایان ساعت اداری، پرسید: موتور 🛵 آوردی؟ گفتم: آره، چطور؟ گفت: اگه کار نداری بیا باهم بریم فروشگاه 🔶🔶 تقریبا تمام حقوقش را خرید کرد. انگار لیستی برای خرید به او داده بودند. بعد با هم رفتیم سمت مجیدیه، وارد کوچه ای شدیم. ابراهیم درب خانه ای را زد. پیرزنی🧓🏻 که حجاب درستی نداشت دم در آمد. ابراهیم همه خرید را تحویل پیرزن داد. یک صلیب گردن پیرزن بود. خیلی تعجب کردم. در راه برگشت گفتم داش ابرام این خانوم ارمنی بود! گفت آره چطور مگه! 🔷🔷 آمدم کنار خیابان و با عصبانیت گفتم 😡بابا این همه فقیر مسلمون هست! تو رفتی سراغ ارمنی ها؟! گفت: مسلمون ها رو کسی هست کمک کنه. تازه کمیته امداد تشکیل شده و به فقرا رسیدگی میکنند. اما این بنده های خدا کسی رو ندارند. با این کار ، هم مشکلاتشان کم میشه و هم دلشان به امام و انقلاب گرم میشه.💚🧡❤️ 🌼 🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی حجت الاسلام عالی درشبکه سه سیما (کربلای معلی) 💐درخصوص شهید ابراهیم هادی 👉 https://eitaa.com/D_a_man👈
🌷﷽🌷 ❤️ 6️⃣ جایزه شوت کردن توپ سمت صورت 🎁🎁 همراه ابراهیم راه می رفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پسر بچه ای محکم توپ را شوت کرد ⚽️ توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد، ابراهیم از درد روی زمین نشست. 🥵🥵 صورت ابراهیم سرخ سرخ شده بود. خیلی عصبانی شدم. به سمت بچه ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند.🏃🏽‍♂️🏃🏽‍♂️ 🌺ابراهیم همانطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش پلاستیک گردو را براداشت و داد زد: بچه ها کجا رفتید؟ بیایید گردوها را بردارید!🌺 بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال 🥅 و حرکت کردیم. توی راه با تعجب گفتم: داش ابرام این چه کاری بود؟ ❇️❇️ گفت: بنده های خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلی برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من میدانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل میکنند 📚 🌼 🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼