مصراع اول:
معادل عربی اش میشه:
لاحائلَ بین العاشق و المعشوق
لای نفی جنس است. و نکره در سیاق لای نفی جنس مفید عمومیت است علی ما قاله النحاة و الاصولیین.
#تبصره: نکره در سیاق نفی، همیشه مفید عمومیت نیست؛ فافهم!
حائل طبق بیان عمید و دهخدا و امثالهما یعنی مانع و حجاب بین دو چیز و هرآنچه مانع و بین دو چیز است.
درباره ی عاشق و معشوق توضیح میدم.
پس معنای اجمالی مصراع اول میشه:
هیچ حجاب و مانعی، بین عاشق و معشوق وجود ندارد. یعنی عاشق، موصول و رسیده شده به معشوق است.
از دید فلسفی، خصوصا دید صدرایی، قاعده ی اتحاد عاشق و عشق و معشوق مستفاد میشه که توضیحش مفصل است و وارد نمیشم چون مقدمات میخواهد.
آدم
مصراع اول: معادل عربی اش میشه: لاحائلَ بین العاشق و المعشوق لای نفی جنس است. و نکره در سیاق لای نف
پس حافظ میخواد بگه که خواسته ی هر عاشقی، وصال به معشوق است در حالی که اصلا بین عاشق و معشوق هیچ حائلی نیست!
خب پس اگر واقعا هیچ حائلی نیست، چرا وصال رخ نمیدهد؟!
آدم
پس حافظ میخواد بگه که خواسته ی هر عاشقی، وصال به معشوق است در حالی که اصلا بین عاشق و معشوق هیچ حائل
عشق یعنی چه؟!
ابن فارس صاحب معجم مقاییس در ج ۴ ص ۳۲۱ سطر اول به بعد در باره ی ماده ی « ع ش ق» این طور نوشته:( چاپ دفتر تبلیغات اسلامی)
« العین و الشین و القاف اصل صحیح یدل علی تجاوز حد المَحَبَّة.»
برای فهم دقیق مقصود ابن فارس، باید معنای تجاوز و محبت رو هم بررسی کرد که این با خود شما.
برای معنای محبة، باید ریشه ی « حب» رو از مقاییس ببینید : ج ۲ ص ۲۶ که اونجا ابن فارس سه اصل معنایی برای این ریشه گفته و معنای مراد ما در اینجا، « لزوم و ثبات » است... برید ببینید...
اجمالا معنای این ریشه اینه:
اگر محبت، از حد معین خود فراتر برود، عشق ایجاد میشه.
محبت هم یعنی لُزومِ قلب تو با شیء دیگر.
یعنی قلب تو پیوسته با شیء دیگری همراه است.
حالا میگه اگر این پیوستگی از حد خود بگذره، عشق ایجاد میشه.
( دارم اجمالی توضیح میدم)
پس عاشق، کسی هست که لزوم و پیوستگی قلب او با معشوق، از حد خود خارج شده.
آدم
عشق یعنی چه؟! ابن فارس صاحب معجم مقاییس در ج ۴ ص ۳۲۱ سطر اول به بعد در باره ی ماده ی « ع ش ق» این ط
یعنی حالتی در او ایجاد میشه که از صبح که عاشق از خواب بلند میشه، تا شب که میخواد به بستر خواب بره، انگیزه و محرک او برای زندگی و دلیل بیدار شدن، خوابیدن و خورد و خوراکش، همه و همه معشوق میشه.
این شخص، عاشق است
آدم
یعنی حالتی در او ایجاد میشه که از صبح که عاشق از خواب بلند میشه، تا شب که میخواد به بستر خواب بره، ا
حالا نکته ای که هست، اینه که در بیت مذکور، تنها عشق عبد به معبود مورد بحث حافظ است.
چرا؟! به دلیل این که در عشق زمینی، عاشق و معشوق دو ذات جدا هستند و عقلا و عرفا، هر یک، غیر از دیگری هستند. پس امکان این که بین این دو حائل نباشد نیست.
اما حافظ از یک عشقی صحبت میکنه که در صورت تحصیل، عاشق و معشوق، یکی میشوند! اتحاد رخ میدهد...
و این همان معنای آیه ی فاینما تولوا فثم وجه الله است.
همان آیه ی نحن اقرب الیه من حبل الورید است.
آدم
حالا نکته ای که هست، اینه که در بیت مذکور، تنها عشق عبد به معبود مورد بحث حافظ است. چرا؟! به دلیل ا
و در علم عرفان، در جای خود، مثلا از نمط ۸ به بعد الاشارات بوعلی، اثبات میشه که وقتی این حالت در عبد بوجود اومد، تازه وارد دنیای جدید میشه و بلوغ ثانوی در او رخ میده و در آنجا میفرماید که ابتدای عرفان از اینجا است...
و این حالت، مفهوم مشکک است. پس درجه بندی دارد.
آدم
و در علم عرفان، در جای خود، مثلا از نمط ۸ به بعد الاشارات بوعلی، اثبات میشه که وقتی این حالت در عبد
حالا معنای « عدم وجود حائل بین عاشق ( عبد) و معشوق ( معبود) » یعنی چه؟!
دیگه بحث فراتر از حد کانال میره و باید روزی در جای خود بحث شه...
آدم
حالا معنای « عدم وجود حائل بین عاشق ( عبد) و معشوق ( معبود) » یعنی چه؟! دیگه بحث فراتر از حد کانال
خب حالا شخصی از حافظ میخواد سوالاتی بپرسه:
پس چرا من که عاشق هستم، معشوق رو ادراک نمیکنم؟!
یا این سوال که:
راه تحصیل این حالت( عشق) چیست؟
حافظ در مصراع دوم جواب میده.
در واقع مصراع دوم، دفع دخل و سوال مقدر است.🌿👇
لذا میفرماید:
تو خود حجاب خودی آقای حافظ! از میان برخیز!
یعنی از میان عاشق و معشوق بلند شو! بذار برسن به هم!
حالا این که « خود» یعنی چی در این بیت
و این که چطوری باید این « خود» رو از بین عاشق و معشوق بلند کرد، بماند برای یک وقت دگر...
آدم
حالا این که « خود» یعنی چی در این بیت و این که چطوری باید این « خود» رو از بین عاشق و معشوق بلند کرد
و این جاست که کم کم متوجه این فقره ی مناجات شعبانیه میشیم که الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...
سعی کردم ساده و بسیار اجمالی بیان کنم تا برای همه من جمله خودم قابل استفاده باشه.
مخلص
شب بخیر 🌿🌹😊