eitaa logo
عاقلِ دیوانه!
61 دنبال‌کننده
461 عکس
62 ویدیو
2 فایل
"به نام نزدیکتر از رگ گردن به من" صرفاجهت ثبت خاطرات و تخیلات یک ذهنِ بیش فعال باچاشنی لبخندهای بی جا(: تو اغوش خدا زندگی میکنیمـ🫂 هِناس؟نفس سادات(: جهت صحبت،دردُدل،غیبت،غر،فحش وانتقادات شما https://daigo.ir/secret/97520055
مشاهده در ایتا
دانلود
آنچنان کز برگ گل عطر گلاب آید برون تا که نامت میبرم از دیده اشک آید برون (:
قصدِ رفتن داشتی،گفتم در آغوشم بکش قبلِ مردن می خرد مومن کفن را زودتر
خبر از آمدنت من که ندارم تو ولی ؛ جان من تا نفسی مانده خودت را برسان
آخرین مرحله عشق همین یک سخن است بگذارید خدا کار خودش را بکند(:
بود درد مو و درمانم از دوست... بود وصل مو و هجرانم از دوست(:
غم و دردمو از عطار واپرس درازی شب از بیمار واپرس خلایق هریکی صد بار پرسند تو که جان و دلی یک بار واپرس(:
بنی ادم سرشت از خاک دارد اگر خاکی نباشد ادمی نیست(:
هر چه باشم حُبِّ مولا سر به راهم می کند عاقبت عشقِ حسن پاک از گناهم می کند(:
درد‌و‌دل‌با‌کَس‌نگفتم،‌درد‌من‌گفتن‌نداشت ‌خنده‌بر‌لب‌میزدم،‌هر‌چند‌خندیدن‌نداشت
دوباره عهد می‌کنی که نشکنی دل مرا چه وعده‌ها که می‌دهی ، به رغم ناتوانی‌ات
ای گل گمان نکن به شب جشن میروی شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند(:
من همانم که به آغوش تو اورد پناه... بغلم کن که کسی جز تو نفهمید مرا(:
حاجی به دورِ کعبه و ما دور مرتضی حجِ بدون حب علی واقعا چه سود؟!
از یاعلی زبان و دهان خسته کی شود؟ اصلا زبان برای همین در دهان ماست(:
به ذکر یاعلی کعبه دهان واکرده بود از شوق دهان واکردنی که تا ابد باقیست آثارش(:
‌گهی بر درد بی درمان بگریم گهی بر حال بی سامان بخندم🫀
در‌ سکوتی‌ کھ دلت‌ دستِ‌ دعا‌ با‌ز نمود . . یادِ‌ ما‌ باش‌ کھ محتاج‌ِ‌ دعاییم‌ هنوز
یک موی یار خویش به عالم نمیدهم من بسته ام رشته جانم به موی دوست(:
بَغَلَم‌کُن‌که‌مَرا‌گریه‌مَجالی‌بِدَهد زَخم‌ها‌خورده‌اَم‌اَز‌مَرهمِ‌این‌آدم‌ها
روح سرگردان من هرجا بخواهد میرود خانه دیوانگان دیوار میخواهد مگر؟
یک نفر یک خبر از یار ندارد بدهد؟ دل ما خیلی ازین بیخبری سوخته است....
اصلابهشت‌ما‌هَمان‌ایوان‌طلایِ‌حیدر‌است ؛ اینجاست‌می‌گویند : زائر ! فأدخلوهاخالدین
مرا نه سر نه سامان افریدند.... پریشانم، پریشان افریدند..... پریشان خاطران رفتند در خاک.... مرا از خاک ایشان افریدند....
من همان ادم پر منطق بی احساسم پس چرا امدنت حال مرا ریخت بهم؟!
اقا سلام روضه ی مادر شروع شد..... باران اشک های مکرر شروع شد.... اقا اجازه هست بخوانم برایتان؟ این اتفاق از دم یک در شروع شد...
مُلک وجود جمله به یغمای عشق رفت مردم گمان کنند که من عاقلم هنوز!
پروانه وار بر در میخانه پَر زدم دربسته بود با دل دیوانه در زدم در هرچه بنگری رخ او جلوه گر بود لوح رخش به هر در و هر رهگذر زدم
دیگر آن‌ خنده‌ی‌ زیبا به‌ لب‌ مولا نیست ، همه‌ هستند ولی‌ هیچ‌ کسی‌ زهرا نیست .
قدم هام شد وقف راه نجف به شوق رسیدن به شاه نجف و یک سجده در بارگاه نجف منم عبد و حیدر الٰه نجف🫀
عمرم اگر شود به درازایِ عمرِ نوح کاری به جز غلامیِ حیدر نمی‌کنم