🥀
خورشید ...
سرک میکشد و میداند
از دست تـو چـایِ صبح ،
خوردن دارد ...!
بعد از دیدن این عکس
ارادتم به چای بیشتر شد
#طوفان_الاقصی
#روزمره
@aah3noghte
🥀
مامانش گفته بخوابونمش
گذاشتمش تو تاب
هر دفه سرش رو میاره بالا با من دالی میکنه😁
#روزمره
#خودنویس
@aah3noghte
آه ...
🥀 مثلا من کیو به اندازه تو دوست دارم؟ هیشکی😶 #نمیذارن_که #خودنویس
🥀
مثلا من...
غیر از تو به کی اینقدر فکر میکنم؟
هیشکی😶
#نمیذارن_که
#خودنویس
🥀
صبح میدمد....
و همچنان...
جای خالی ات را... نشانمان میدهد....
ای حاضرترین غایب زمین.
#امام_زمان
@aah3noghte
🥀
بعضےوقـتابھاونچيزۍڪہميخواۍنميرسے
چـونسزاواربہترازاونهستۍ...!
بهترازتومگہهست؟!
#نمیذارن_که
@aah3noghte
🥀
شنبه، اگه قیافه داشت
والا...
البته تقریبا شبیه الان منم هست
منی که از ساعت ۴ونیم بیدارم🥴
#روزمره
#خودنویس
@aah3noghte
🥀
شعر میگفتم که شاید در دلت جایی بگیرم
یا که از تو مرحبا، احسنت، یک جایی بگیرم
اینکه با خود روزها غرق شعف باشی از اینکه
" شاعری عاشق شده، شاید تسلایی بگیرم "
شعرهایم را برایت میفرستادم بخوانی
بلکه از حس تو... من، احساس زیبایی بگیرم
#نمیذارن_که
#شعر
@aah3noghte
🥀
به خدا عشق به رسوا شدنش میارزد...
نمی دونستم بیت کاملش اینه👇
بیمهابا بغلم کن وسطِ مردمِ شهر!
به خدا عشق به رسوا شدنش میارزد
هنگ کردم با خوندنش😕
#نمیذارن_که
@aah3noghte
🥀
من الان باید پیش تو بودم
برای تو حرفامو میزدم
چی بگم؟ هیچکس جز تو نفهمید مرا...
#شهید_جواد_محمدی
#نمیذارن_که
#شهیدانه
@aah3noghte
🥀
چرا به یاد لب خشک تو نمیمیرم؟
مرا ببخش عزیزم که آب مینوشم
#آه_ارباب
@aah3noghte
🥀
خستم
خیلی خسته
از اون خستگیا که حالا با یه لیوان چای و
یه چرت خواب خوب بشه نه...
یه خواب عمیق لازم دارم
به اندازه ی بیدار نشدن تا قیامت
دلیل خسته بودنم رو می دونم
ولی متاسفانه برطرف نمیشه
حالا که باید
باشم و ادامه بدم
دعام کنین...😔
#هعی
#روزمره
#خودنویس
@aah3noghte
🥀
درغربٺ عشق،آشنا را برسان
فرزند علی مرتضی را برسان
خشنودے قلب چهارده معصومٺ
یارب! فرج امام ما را برسان…
#امام_زمان
@aah3noghte
🥀
اون لحظهای که پیامبر صورت بر خاک میذاشت و برای امت دعا میکرد:
" اِن تُعذِّبهـم فَاِنهُم عبادُک
وان تَغفِر لَهـُم فَانَّک اَنتَ العَزیزالحکیـم"
دلم میخواد اشکی بودم روی صورت پیامبر؛
دلم میخواد نزدیکترین چیز به این محبت عظیمِ محمـدی بودم.
#رحمه_للعالمین
@aah3noghte
🥀
اندر احوالات ما و آلودگی هوا😷
دود این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرمت محتاجم
#آه_ارباب
#روزمره
@aah3noghte
🥀
أعظم ما تُقدمه لغيركَ
أنْ تكونَ أنتَ الفكرةَ الآمنةَ
في رأسِهِ القَلِق!
«بزرگترین هدیهای که میتوانید به یک فرد بدهید
این است که فکری "اَمن"
در ذهنِ مضطربش باشید.
#نمیذارن_که
#دل❤️🔥
#هعی...
@aah3noghte
🥀
لا أستطيع وصف قلبى بدقه عندما احادثك
ولكن أشعر بأنه يضئ.
نمیتونم دقیق دلمو توصیف کنم چطور میشه وقتی باهات حرف میزنم،
اما احساس میکنم که روشن و نورانی میشه.
#نمیذارن_که
#دل❤️🔥
@aah3noghte
🥀
جمڪرانِ قلبِ من دارالولاے عشق توسٺ
مجلس شوقٺ در آن برپاسٺ، مهدے جان بیا
تا همان صبح ظهورٺ انتظارٺ مےڪشم
آرزویم دیدن مولاسٺ مهدےجان_بیا
#امام_زمان
@aah3noghte
🥀
رضا دشتدار می نویسه:
شعر مگس🪰 را من در سال ۱۳۷۷ ، بعد از کشتن یک مگس با روزنامه لوله شده روی میز کارم در اورژانس بیمارستان ۲۲ بهمن مسجد سلیمان نوشتم.
همان روز در میان خنده و تفریح دوستان در خوابگاه پزشکان ، از آن رونمایی کردم و از پیشنهادات یکی دو تا از دوستان بخصوص وحید استقبال کردم.
البته شکل نهایی اش را یکی دو هفته بعد پیدا کرد. سالها بعد دیدم که یک نسخه ناقص و غلط که آشکارا در همان شب شکل گیری نطفه اش به بیرون درز کرده بود ، به ترتیب به نام زنده یاد حسین پناهی و اکبر اکسیر در فضای مجازی میگردد!😏 خودش غنیمتی بود که عده زیادی شعر تو را منسوب کنند به بزرگان نامبرده ، و البته تریبونی هم نداشتم. از اینرو چیزی نگفتم. تا اینکه امروز یکی از دوستان این لینک را داد. دیدم که هر دو بزرگ از کشیدن بار امانت شانه خالی کرده اند که هیچ ، بلکه تریبون مذکور را هم تعارف می کنند....
ضمنا نسخه صحیح آن شعر که اینک به آغوش پدر! بازگشته را هم تقدیم می کنم.
با سپاس؛
رضا
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست
بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر
یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا چنان اغذیه ی مشهورش!
تا به آن حد گندم؟🙄
خوب کردم که نخست ، پروبالش کندم😌
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس بیچاره!
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم...😇
#شعر
#هعی
@aah3noghte