#خاطره1779 برای آزمون ایین نامه رفته بودم، دختر خانمی کنارم بود ، لباسهاش مناسب بود ، ولی کمی ازموهاش بیرون بود و یک گل سر کوچولو ی خوشگل هم زده بود ، برام تذکر دادن سخت بود ، بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره سر صحبت رو با هاش باز کردم و تذکر دادم ، مقداری روسری شو جابه جا کرد بعد داخل یک برگه براش نوشتم (خدا است که تنها با محبت به ما نگاه می کنه پس خودت از نگاههایی که از روی طمع حسادت و شهوت و... بپو شون هدیه دوستانه) اونم با لبخند برگه را گرفت تا زمان آزمون چند بار برگه را خوند چون تا حالا اینجوری امر به معروف نکرده بودم این آزمون از آزمون ایین نامه برام خیلی سختر بود تپش قلب گرفته بودم😶😨