#خاطره1802..سلام دوستان ۱بار داشتم تو خیابون میرفتم ب سمت مجلسی ک دعوت بودم.هوا بشدت گرم بود و من در حال عبور،چشمم افتاد ب دختر خانمی ک خیییلی از موهاش بیرون بود ..همینطور ککلافه از گرمای هوا قدممیزدم از کنارم ک عبور کرد گفتم گلم موهات بیرونه....چند قدمی دور نشده بودم ک صدام کرد برگشتم (اگر دوستام بودن همراهم؛میگفتن فراااار😄)با اقتدار برگشتم.گفتم جانم؟؟گف چیزی گفتید بمن؟؟گفتم بله گلم؛گفتم موهاتون بیرونه....همینطور ک با دستهاش موهاش رو زیر روسریش جابجا میکرد گف چکارش کنم ؟از بس پرپشته همش میاد بیرون..گفتم خدارو شکر کموهاتون پرپشته ...این شکرانه داره و شکرانه اون پوشوندنش از نامحرمه.....با مهربانی و تشکر از هم جدا شدیم و بعد ک ب دوستانم میگفتم چ اتفاقی افتاد تو راه ..میگفتن واای چ سر نترسی داری تووووووو👌😄😄